تحلیلی از شین
میم شین
نفت از سواحل خلیج، کنف و ادویه از هند
جاز از افریقا و تریاک از چین
مردم شناسی از جزایر اقیانوسیه
جامعه شناسی از افریقا
به هر صورت، هر چیزی از جائی
و ما در این میانه ایم.
با این دسته اخیر (هند، افریقا، اقیانوسیه،
امریکای جنوبی)
بیشتر نقاط اشتراک داریم تا حدود امتیاز و تفریق (جدائی، تفاوت)
·
شکوه و شکایت
روشنفکر فئودالی ـ روحانی شهیر جهان از چیست؟
·
ضمنا چه خاکی باید
بر سر کرد؟
1
به هر صورت، هر چیزی از جائی
·
اولا چه عیب و
ایرادی دارد، اگر ابریشم و ادویه از جائی، کنف و کتیرا از جائی دیگر، گندم و جو از
جائی و سماور و قابلمه و قوری از جائی دیگر، ذغال سنگ و نفت از ساحلی و خردل و خرما
از خطه ای دیگر با هم مبادله شوند؟
·
اگر مبادله مضر و
معیوب باشد، ایراد اصلی که در نفس مبادله نیست، بلکه در شرایط عینی مبادله است.
2
به هر صورت، هر چیزی از جائی
·
ثانیا مبادله چیزهای
مادی و فکری با یکدیگر که پدیده ی جدیدی نیست.
·
از دهها هزار سال
پیش، حتی در ابتدائی ترین فرم های اجتماعیت انسانی، مبادله چیزی با چیزی دیگر رواج
داشته است:
·
حتی در دهکوره
های فئودالی ایدئال آل احمد و آل عبا، تخم مرغ با شیر، لولهنگ با کلنگ، دختر پا به
بخت با گوساله و کره خر بدبخت مبادله می شوند.
·
این مناسبات میان
انسانی چه ربطی به شرق و غرب کذائی دارند؟
3
و ما در این میانه ایم.
با این دسته اخیر (هند، افریقا، اقیانوسیه،
امریکای جنوبی) بیشتر نقاط اشتراک داریم تا حدود امتیاز و تفریق (جدائی، تفاوت)
·
این مرزبندی جلال
آل احمد میان دوست و دشمن بر اساس کدام معیار عینی صورت می گیرد؟
·
به چه دلیل میان کشور
ایران و هند و افریقا و اقیانوسیه و امریکای جنوبی «بیشتر
نقاط اشتراک تا حدود امتیاز و تفریق» وجود دارد.
·
آیا جلال آل احمد
و آل عبا، جوامع یاد شده را تحلیل عینی و
امپیریستی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند؟
4
·
جلال مدعی است که
تقسیم جهان به شرق و غرب بنا بر معیار اقتصادی صورت می گیرد:
اما برای من، غرب و شرق نه معنای سیاسی دارد
و نه معنای جغرافیائی
بلکه دو مفهوم اقتصادی است:
غرب یعنی ممالک سیر
و شرق یعنی ممالک گرسنه
·
در همین فراز از جفنگیات
جلال، هم معیار او برای تقسیم جهان به شرق و غرب آشکار می گردد و هم منظور او از مفهوم
«اقتصاد»:
الف
·
معیار جلال برای
تشخیص و تعیین دوست و دشمن، معیار عوامانه و عوامفریبانه ای بیش نیست:
·
هر گرسنه ای بزعم
جلال، برادری است و هر سیری، خصم خونخواری است.
·
چپنمائی فاشیسم و
فوندامنتالیسم در همین تحریف معیارها ست:
·
هیتلر هم چپ بود.
·
حتی در حرف طرفدار
سوسیالیسم (البته به کسی نگویید، فقط برای نژاد برتر و ممتاز) بود.
·
پرچم فاشیست های آلمان
سرخ تر از پرچم کمونیست های آلمان و جهان بود.
·
به قول برتولت برشت
به رنگ خون بود.
·
فاشیست ها هم با
گرسنه ها «بیشتر نقاط اشتراک داشتند تا حدود امتیاز و
تفریق»
·
در و دروازه حزب
ناسیونال ـ سوسیالیسم آلمان به روی هر لات و لومپن و لاشخوری باز بود.
·
گرسنه تر از لات
ها و لومپن ها و لاشخورها مگر کسی یافت می شود.
ب
·
درک جلال از اقتصاد،
همان درک خمینی و آل عبا از آن است:
·
«اقتصاد مال خر است.» (خمینی)
·
علما و زعمای فئودالی،
فاشیستی و فوندامنتالیستی همه ی چیزهائی را که با شکم در رابطه اند، در مفهوم «اقتصاد»
تجرید می کنند.
·
بدین طریق و
ترفند کشور ایران با هند و افریقا و اقیانوسیه و امریکای جنوبی «بیشتر نقاط اشتراک» پیدا می کند «تا حدود امتیاز و تفریق.»
·
به همین دلیل است
که افریقای فلک زده اکنون علاوه بر ستم و استثمار سنتی نئوکلونیایلستی (نئو
استعماری، امپریالیستی)، ستم و ترور و وحشت و نکبت فوندامنتالیستی را هم به تلخی تجربه
می کند.
ت
·
اما پس از پیروزی
فاشیسم و فوندامنتالیسم دست عوامفریبان رو می شود:
·
کارگران در هر دو
فرم توحش و بربریت به بیگاری کشیده می شوند و دستمزد بخور و پیش از موعد نمیر
دریافت می کنند.
پ
·
در هر دو فرم توحش
و بربریت، دار و ندار دگراندیشان رسما و علنا غصب و غارت می شود:
1
·
لاشخورهای فاشیسم
چپنمایانه میلیون ها یهودی را به خست و پول پرستی متهم می کنند و روانه اردوگاه
های وحشت انگیز کار و پس از کشیدن شیره جسم و جان شان، روانه کوره های گاز و آتش می
سازند.
·
ملتی را چنان مسخ
می کنند که از کشتار بیرحمانه ی 6 میلیون نفر از همنوعان خویش در داخل و 60 میلیون
نفر در خارج، خم به ابرو نمی آورد.
2
·
لاشخورهای فوندامنتالیسم
هم پس از کسب قدرت هر دگر اندیشی را در سنت فاشیسم، سلب مالکیت بر دار و ندارش می کنند
و ضمنا در روز روشن شقه شقه و طعمه ددان درنده می سازند و یا آواره دیار غربت می کنند
و حتی در دیار غربت از تهدید و ترور بی رحمانه ی آنها کوتاهی نمی ورزند.
·
گرسنه
ها را به خیر «نقاط اشتراک تا حدود امتیاز و تفریق» با فاشیسم و فوندامنتالیسم
امید نیست، اگر شر نرسانند، راضی اند.
ادامه دارد.
ویرایش
پاسخحذفنئوکلونیالیستی (نئو استعماری، امپریالیستی)
درست است.
با پوزش