۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

سیری در جهان بینی جلال آل احمد (8)


تحلیلی از شین میم شین

نفت از سواحل خلیج، کنف و ادویه از هند
جاز از افریقا و تریاک از چین
مردم شناسی از جزایر اقیانوسیه
جامعه شناسی از افریقا
به هر صورت، هر چیزی از جائی
و ما در این میانه ایم.
با این دسته اخیر (هند، افریقا، اقیانوسیه، امریکای جنوبی) 
بیشتر نقاط اشتراک داریم تا حدود امتیاز و تفریق (جدائی، تفاوت)

·        شکوه و شکایت روشنفکر فئودالی ـ روحانی شهیر جهان از چیست؟
·        ضمنا چه خاکی باید بر سر کرد؟

1
به هر صورت، هر چیزی از جائی

·        اولا چه عیب و ایرادی دارد، اگر ابریشم و ادویه از جائی، کنف و کتیرا از جائی دیگر، گندم و جو از جائی و سماور و قابلمه و قوری از جائی دیگر، ذغال سنگ و نفت از ساحلی و خردل و خرما از خطه ای دیگر با هم مبادله شوند؟

·        اگر مبادله مضر و معیوب باشد، ایراد اصلی که در نفس مبادله نیست، بلکه در شرایط عینی مبادله است.

2
به هر صورت، هر چیزی از جائی

·        ثانیا مبادله چیزهای مادی و فکری با یکدیگر که پدیده ی جدیدی نیست.
·        از دهها هزار سال پیش، حتی در ابتدائی ترین فرم های اجتماعیت انسانی، مبادله چیزی با چیزی دیگر رواج داشته است:
·        حتی در دهکوره های فئودالی ایدئال آل احمد و آل عبا، تخم مرغ با شیر، لولهنگ با کلنگ، دختر پا به بخت با گوساله و کره خر بدبخت مبادله می شوند.

·        این مناسبات میان انسانی چه ربطی به شرق و غرب کذائی دارند؟

3
و ما در این میانه ایم.
با این دسته اخیر (هند، افریقا، اقیانوسیه، امریکای جنوبی) بیشتر نقاط اشتراک داریم تا حدود امتیاز و تفریق (جدائی، تفاوت)

·        این مرزبندی جلال آل احمد میان دوست و دشمن بر اساس کدام معیار عینی صورت می گیرد؟
·        به چه دلیل میان کشور ایران و هند و افریقا و اقیانوسیه و امریکای جنوبی «بیشتر نقاط اشتراک تا حدود امتیاز و تفریق» وجود دارد.
·        آیا جلال آل احمد و آل عبا، جوامع یاد شده را تحلیل عینی و  امپیریستی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند؟

4
·        جلال مدعی است که تقسیم جهان به شرق و غرب بنا بر معیار اقتصادی صورت می گیرد:

اما برای من، غرب و شرق نه معنای سیاسی دارد و نه معنای جغرافیائی
بلکه دو مفهوم اقتصادی است:
غرب یعنی ممالک سیر
و شرق یعنی ممالک گرسنه

·        در همین فراز از جفنگیات جلال، هم معیار او برای تقسیم جهان به شرق و غرب آشکار می گردد و هم منظور او از مفهوم «اقتصاد»:

الف
·        معیار جلال برای تشخیص و تعیین دوست و دشمن، معیار عوامانه و عوامفریبانه ای بیش نیست:
·        هر گرسنه ای بزعم جلال، برادری است و هر سیری، خصم خونخواری  است.
·        چپنمائی فاشیسم و فوندامنتالیسم در همین تحریف معیارها ست:
·        هیتلر هم چپ بود.
·        حتی در حرف طرفدار سوسیالیسم (البته به کسی نگویید، فقط برای نژاد برتر و ممتاز) بود.
·        پرچم فاشیست های آلمان سرخ تر از پرچم کمونیست های آلمان و جهان بود.
·        به قول برتولت برشت به رنگ خون بود.
·        فاشیست ها هم با گرسنه ها «بیشتر نقاط اشتراک داشتند تا حدود امتیاز و تفریق»  
·        در و دروازه حزب ناسیونال ـ سوسیالیسم آلمان به روی هر لات و لومپن و لاشخوری باز بود.
·        گرسنه تر از لات ها و لومپن ها و لاشخورها مگر کسی یافت می شود.

ب
·        درک جلال از اقتصاد، همان درک خمینی و آل عبا از آن است:
·        «اقتصاد مال خر است.» (خمینی)

·        علما و زعمای فئودالی، فاشیستی و فوندامنتالیستی همه ی چیزهائی را که با شکم در رابطه اند، در مفهوم «اقتصاد» تجرید می کنند.  
·        بدین طریق و ترفند کشور ایران با هند و افریقا و اقیانوسیه و امریکای جنوبی «بیشتر نقاط اشتراک» پیدا می کند «تا حدود امتیاز و تفریق.»  


·        به همین دلیل است که افریقای فلک زده اکنون علاوه بر ستم و استثمار سنتی نئوکلونیایلستی (نئو استعماری، امپریالیستی)، ستم و ترور و وحشت و نکبت فوندامنتالیستی را هم به تلخی تجربه می کند.  
  
ت
·        اما پس از پیروزی فاشیسم و فوندامنتالیسم دست عوامفریبان رو می شود:
·        کارگران در هر دو فرم توحش و بربریت به بیگاری کشیده می شوند و دستمزد بخور و پیش از موعد نمیر دریافت می کنند.

پ
·        در هر دو فرم توحش و بربریت، دار و ندار دگراندیشان رسما و علنا غصب و غارت می شود:

1

·        لاشخورهای فاشیسم چپنمایانه میلیون ها یهودی را به خست و پول پرستی متهم می کنند و روانه اردوگاه های وحشت انگیز کار و پس از کشیدن شیره جسم و جان شان، روانه کوره های گاز و آتش می سازند.
·        ملتی را چنان مسخ می کنند که از کشتار بیرحمانه ی 6 میلیون نفر از همنوعان خویش در داخل و 60 میلیون نفر در خارج، خم به ابرو نمی آورد.

2

·        لاشخورهای فوندامنتالیسم هم پس از کسب قدرت هر دگر اندیشی را در سنت فاشیسم، سلب مالکیت بر دار و ندارش می کنند و ضمنا در روز روشن شقه شقه و طعمه ددان درنده می سازند و یا آواره دیار غربت می کنند و حتی در دیار غربت از تهدید و ترور بی رحمانه ی آنها کوتاهی نمی ورزند.

·        گرسنه ها را  به خیر «نقاط اشتراک تا حدود امتیاز و تفریق»  با فاشیسم و فوندامنتالیسم امید نیست، اگر شر نرسانند، راضی اند.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش
    نئوکلونیالیستی (نئو استعماری، امپریالیستی)
    درست است.
    با پوزش

    پاسخحذف