پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری
فصل
چهارم
فنومنولوژی
استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
III
وجود و شعور
ادامه
13
·
یکجانبه سازی ابتکار عمل که با
مستقل گشتن رهبر از پایگاه اجتماعی اش انطباق دارد، خود کوشی فرمان پذیران را ـ در
نهایت ـ (درست بر خلاف نظر لنین، مبنی بر خود پروری پیشرونده ی مولدین) نه تنها
توسعه نمی دهد، بلکه برعکس، در نطفه خفه می سازد.
14
·
اینکه چنین رابطه ای ـ سرانجام ـ
با شکوفائی و بهسازی تولید و با بلوغ مدنی خود کارگران در تضاد قرار خواهد گرفت،
از قبل معلوم بوده است.
15
·
اینجا هم دیده می شود که چگونه
فرضیه «دنباله روی شعور از وجود» بمثابه فرضیه در
عامیت منجمد و مرده خویش، غلط از آب در می آید و نتیجه معکوس می دهد.
16
·
بدین طریق ورق برمی گردد و ایده ها و حاملین ایده ها بمثابه «نیروی محرکه» جامعه جا زده می شوند.
·
(این
به معنی وارونه گی «دنباله روی شعور از وجود»
است.
·
متد فکری اما همان متد سابق است.
·
همان متد
متافیزیکی و ضد دیالک تیکی سابق است.
·
فقط در سلسله مراتب وابستگی، یعنی در رابطه واره ارباب و نوکر، نقش ها وارونه شده اند.
·
قبلا وجود
همه کاره بود و شعور دنباله رو کور و اکنون شعور همه کاره است و وجود
هیچکاره و سرسپرده و فرمانبر. مترجم)
17
·
بدین سان است که اوبژکتیویسم ماتریالیستیِ سختگیر بار دیگر در کنار سوبژکتیویسم یکجانبه قرار می گیرد و بالاخره خدمات و
دستاوردهای یک دوره کامل در نظام شوروی به حساب یک فرد تنها، یک «رهبر و مراد» بزرگ گذاشته می شود.
·
(لفبرور از «سوبژکتیویسم جزمگرا»، هربرت مارکوزه از «ولونتاریسم مطلقه» و ژان پل سارتر از «ایدئالیسم ولونتاریستی» سخن می گویند.
·
ما در بحث پیرامون جانبداری
«مارکسیستی» به این جنبه تفکر استالینیستی برخواهیم
گشت.)
18
·
عمل مخالفین ظنی و واقعی سیاست استالینیستی هم ـ همانطور که پروتوکل های دادگاه
های نمایشی نشان می دهند ـ با اطمینان بی خلل بمثابه گرایش سوبژکتیف خدعه آمیز
قلمداد می شود.
·
اینجا هم از اشتباه و از تصمیمگیری
عینی، دیگر حتی سخنی بر زبان رانده نمی شود.
·
صحبت فقط و فقط از نیت خائنانه پیش اندیشیده ی بی غل و غش است.
19
·
مخالفین سیاست استالینیستی بمثابه
شیطان و دار و دسته اش تلقی می شوند، که روزی ملائکه ی مقرب بوده اند و بعد از
درگاه باری تعالی رانده شده اند.
20
·
آنها تصویر منفی رهبر و دار و دسته
رهبر تلقی می شوند، که از امتیاز اجتماعی وکالت تام بی حد و مرز به همان اندازه
برخوردارند، که خود رهبر و دار و دسته اش.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر