سرچشمه:
صفحه فیسبوک سهیلا
میم حجری
فروغ فرخ زاد به ما می آموزد که به جنسیت و
رابطه ی جنسی به گونه ای سالم و خردمندانه بیندیشیم.
او تنها کسی در شعر ماست که می تواند
"جنسی" فکر کند.
او به دنبال نوعی هماهنگی و یگانگی بین فکر و
فعل جنسی ست،
چیزی که فرهنگ مردانه ی ما در مجموع خود
هیچگاه به آن نیندیشیده بی آنکه به ورطه ی هرزه گویی و خوار شمردن جسم بغلتد.
و مگر فکر هرزه ی جنسی فعل متناسب با خود را
در پی نخواهد آورد؟
فعل جنسی و استفاده ی فیزیکی از جسم همیشه
بوده، اما آنچه به زمان ما بر می گردد و متعلق به عصر جدید است، فکر جنسی است و
اندیشیدن بر جسم.
فرخ زاد در شعر به کودکی از دست رفته ای می
اندیشد که با از دست رفتن آن انسان نیز از خیره شدن در رازهای جسم دست کشیده است.
این چشم پوشی از کشف رازهای جسم، محصول جامعه
و فرهنگی است که جسم در آن خوار شمرده می شود.
فکر جنسی در هر کودکی هست، اما در فرهنگی که
از جسم بیزار است، اندیشیدن بر جسم و فکر جنسی به آرامی در انسان کشته می شود،
زیرا فکر سالم، فعل سالم را نیز به همراه خود می آورد و این در فرهنگی که با فکر
هرزه ی جنسی زیسته خوانایی ندارد.
در زمانه ای که تنِ آدمی مثل سگی بی صاحب به این
سو و آن سو می دود، فروغ فرخ زاد به کشف تن بر می خیزد و صاحب جسم خود می شود.
او در این راه واژگان خود را نیز برای بیان
این کشف می یابد و به کار می گیرد.
کاری که یکی از نتیجه هایش سانسور
"خودی" و دولتی امروز کارهای اوست.
«مجموعه آثار فروغ فرخ زاد،
بخشی از دیباچه ی جلد اول به قلم بهنام
باوندپور»
عیسی
این که در «فرهنگ مردانه» زن ابزار جنسی است
و چنین فرهنگ جنسی در زنان وجود ندارد یک افسانه است !
بسیاری از زنان هم در رابطه با مساله جنسی
ابزاری فکر وعمل می کنند.
سهیلا
بله درسته
فرهنگ مردانه می تواند در زنان نیز وجود داشته
باشد،
اینجا چنین فرهنگی مورد نقد قرار گرفته است.
عیسی
فروغ مطلب پیشرفته ای در رابطه با مساله جنسی
ندارد.
در زمان وی آشکار کردن نیاز جنسی یک انقلاب
بود.
حتی در کشورهای پیشرفته غرب هم اینگونه بود.
ولی در واقع چیز زیادی هم در این رابطه نوشته
نشده است.
من به هنگام نوشتن رمان آیریلمیش در بخشی که
رابطه جنسی هست شروع به تحقیق کردم.
من دنبال اروتیسم واقعی بودم.
آنقدر مطلب در این زمینه کم بود که شگفت زده
شدم.
میم
نظر
عیسی درست نیست.
اولا فرهنگ مردانه نداریم.
فرهنگ طبقاتی داریم.
تضاد زن و مرد نیز با حل تضاد طبقاتی بطور قطعی و رایدکال حل خواهد شد.
ثانیا فروغ سال ها قبل از جنبش 68 در غرب و آوازه در کردن سیمون دوبوار و اشاعه نظرات از سر تا پا نادرست و بی محتوای خود، ایمانسیپاسیون زنان را نمایندگی می کند و پیشاهنگ این عرصه محسوب می شود.
ما تعدادی از اشعار فروغ را تحلیل کرده ایم.
عیسی صفا می تواند نگاهی بر آنها بیاندازد و ضمنا نقد کند و کاستی های بینشی و اسلوبی ما را یادآور شود.
اولا فرهنگ مردانه نداریم.
فرهنگ طبقاتی داریم.
تضاد زن و مرد نیز با حل تضاد طبقاتی بطور قطعی و رایدکال حل خواهد شد.
ثانیا فروغ سال ها قبل از جنبش 68 در غرب و آوازه در کردن سیمون دوبوار و اشاعه نظرات از سر تا پا نادرست و بی محتوای خود، ایمانسیپاسیون زنان را نمایندگی می کند و پیشاهنگ این عرصه محسوب می شود.
ما تعدادی از اشعار فروغ را تحلیل کرده ایم.
عیسی صفا می تواند نگاهی بر آنها بیاندازد و ضمنا نقد کند و کاستی های بینشی و اسلوبی ما را یادآور شود.
عیسی
جناب سوپر انقلابی میم
من فرهنگ مردانه را در گیومه گذاشته ام.
کمونیست هستم و به نقش ایده های طبقاتی پای
بند.
منظوراز «ما» را نفهمیدم.
شماها کی هستید؟
میم
تعدادی هپیلی هپو
سهیلا
به
نظرم فرهنگ مردانه مفهومی جدا از تضاد طبقاتی است.
اینکه
اول باید تضاد طبقاتی را حل کرد و سپس به تضاد زن و مرد پرداخت و یا خود به خود حل
شود، دیگر حرف هایی کهنه هستند.
هنگام
انقلاب تمام گروه های سیاسی همین را گفتند.
زمان انقلاب اکتبر روسیه همین را گفتند.
فرهنگ
مردانه و پدرسالار وجود دارد و باید به نقد آن پرداخت.
در
این میان زنان را مقصر بدانیم که خودشان می خواهند فلان و فلان و ... نیز باز از
همان دلایلی هستند که از نگاه مردسالارانه به آن برخورد می شود. همانطور که گفتم
باید به نقد فرهنگ پدرسالار پرداخت و فرقی نمی کند این نوع نگاه و بینش از جانب
زنان باشد یا مردان.
فروغ
مهمترین کاری که می کند، در زمان خودش یاد می دهد که چگونه با تن و جسم خود صمیمی
باشیم و به آن ارزش بدهیم
به همین دلیل در زمان خودش حتی به اصطلاح
روشنفکران او را به خاطر نوع زندگی و نگاهش فاحشه نیز نامیدند.
فروغ
تئوریسین نبود ولی این نگاه را رفتار می کرد و افسوس خوب یاد نگرفتیم.
هنوز
هم زنان مشکلات زمان فروغ را دارند.
این بار برخورد مردم به آن با نقاب های مدرن و
حرف های سوپر مدرن است ولی مشکل سر جای خودش مانده.
میم
·
کی گفته، «اول باید تضاد طبقاتی را حل کرد و سپس به تضاد زن و مرد پرداخت و
یا خود به خود حل شود»؟
1
·
هر کس چنین گفته از سر تا پایش حماقت می تراود.
·
چون خود این طرز تفکر و فرمولبندی، متافیزیکی (ضد دیالک
تیکی) است و از ریشه غلط و نادرست است و ضمنا با نص صریح مارکسیسم ـ لنینیسم در
تضاد است:
·
مارکسیسم ـ لنینیسم روندهای اجتماعی را نه خود به خودی،
بلکه سوبژکت مند می داند.
·
تفاوت بینش مکانیکی با بینش ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
همین جا ست.
2
·
آنچه سوپر انقلابی کذائی گفته این است که حل قطعی و
رادیکال تضادهای فرعی فقط به شرط حل تضاد اصلی و تعیین کننده امکان پذیر است.
3
·
تضاد زن و مرد یکی از تضادهای فرعی است که ریشه در فرم
طبقاتی جامعه دارد.
4
·
تا زمانی که جامعه به طبقات متخاصم تقسیم شود، میلیون ها
تضاد چرکین ناشی از آن نیز وجود خواهند داشت و چه بسا حتی تشدید و شعله ور خواهند
گشت.
5
·
طبقه حاکمه به قصد عوامفریبی می کوشد که تضادهای فرعی از
این قبیل را عمده و برجسته کند تا با یک تیر چند نشان بزند:
الف
·
اولا تضاد اصلی را زیر خروارها تضاد فرعی از دیده ها
پنهان کند و به باد فراموشی سپارد .
ب
·
ثانیا راه حل قطعی تضادهای چه بسا چرکین فرعی را ببندد.
ت
·
ثالثا با عمده کردن تضادهای فرعی از قبیل تضاد زن و مرد،
ترک و فارس، کرد و بلوچ، عرب و عجم، مسلمان و ارمنی، شیعه و سنی، سیاه و سفید و
الی آخر از آب گل الود این تضادها ماهی درخور بگیرد و جنگ های بی محتوا، ولی
سودمند برای دارندگان زر و زور به راه اندازد و بر خر مراد براند.
6
·
دستاوردهای مربوط به برابری زن و مرد و امثالهم در اثر
انقلابات پرولتری از کمون پاریس تا اکتبر، از انقلاب چین تا رهایش ویتنام و کوبا
یکی از پیروزی های همچنان بی نظیر و فخر انگیز پرولتاریا ست.
7
·
ببرکت همین انقلابات پرولتری است که طبقه حاکمه
(امپریالیسم) همین به اصطلاح برابری فرمال و صوری زن و مرد را برسمیت شناخته است.
·
و گرنه تا چند دهه قبل زنان که سهل است، حتی دهقانان حق
دادن رأی نداشتند، چه برسد به حق داشتن نماینده.
·
(مراجعه کنید به آثار لئو کوفلرجج شناس آلمانی ـ لهستانی ـ اطریشی
به زبان آلمانی)
8
·
زنان باید با تمام وجود قدر دان پرولتاریا باشند، اگر
عینک طبقاتی کورشان نکرده باشد.
الهه
در
نوشته ی بالا صحبت از زن و مرد نشده، بلکه صحبت از فرهنگ مردسالاری است که هم می
تواند در زنها رسوخ کرده باشد و هم در مردها
ولی
آنچه مهم است این است که مردها سازنده ی اصلی این فرهنگ بوده اند و هدف شان هم
کنترل و اعمال قدرت بر جسم و روح زن بوده است.
در
نوشته ی بالا منظور بهنام باوند پور این است که فروغ تنها زنی ست در زمان خویش که
توانست از این فرهنگ فراتر رود و در فرهنگی که نیاز و ارضاء جنسی فقط برای مردان
به رسمیت شناخته می شده است و اگر زنی می خواست از نیاز جنسی اش حرف بزند مهر
فاحشه می خورده، زنی به نام فروغ فرخزاد توانست از این مرزها رد شود و فردیت خود
را به عنوان یک انسان با جنسیت زن در شعرهایش نشان دهد.
او این شجاعت را داشت که از پیشداوری و داوری های
زمانه اش نترسد و از خود ، از نیازهایش ، از ترس هایش و از تضادهایش بنویسد و این
کار هنوز هم شهامت می خواهد .
ما
ایرانی ها حرف زیاد می زنیم و شعار زیاد می دهیم ولی هر کدام از ما تلاش می کند در
نشان دادن بهتر و کامل تر بودن خود با دیگران مسابقه بگذارد.
برای
همین هم ما با معضلی به نام بحران یا نبود فردیت در فرهنگ مان روبروییم.
هر
فردی در ایران یا جوامعی سنتی با ارزش های مذهبی مانند ایران اگر بتواند از خود ،
ترس هایش ، ضعف هایش و تناقضاتش حرف بزند و بنویسد یک قدم برای حل این معضل
برداشته
دیگر فرقی نمی کند که مرد باشد یا زن.
البته
مردان کمتر در چنین جامعه ای محدودیت داشته اند ولی با وجود این کسی از خودش هرگز
ننوشت و اگر نوشت خود را کامل و بی نقص نشان داد.
در
ایران کسی که برای اولین بار این قدم را برداشت یک زن بود به نام فروغ فرخزاد و از
حرف ها و قضاوت های مردم نترسید و نخواست خود را «نجیب و دست نخورده» به جامعه
معرفی کند و برای آن بهاء هنگفتی پرداخت.
میم
·
الهه عزیز بحث سوپر انقلابی بر سر نظر عیسی بوده و با جمله زیر شروع شده:
·
«نظر عیسی صفا درست نیست. »
·
نظرات شما هم نادرست اند:
1
·
فرهنگ به چه معنی است؟
2
·
فرهنگ به معنی پرستاری، مواظبت و تکمیل یک شیئ قابل بهسازی
و قابل تهذیب بوسیله انسان ها، بویژه به معنی بهسازی و تهذیب کردوکار حیاتی خود انسان
ها ست.
3
·
در زمان های قدیم فرهنگ به معنی آماده کردن زمین برای
کشت و کار بکار می رفت.
·
آماده کردن زمین برای برآورده ساختن نیازمندی های انسانی
را فرهنگمی
نامیدند.
4
·
بعدها تربیت، آموزش و تکمیل توانائی ها و امیال انسانی
ببرکت «آموزش روحی و معنوی» را فرهنگ نامیدند.
5
·
و سرانجام فرهنگ بمعنی تربیت روحی بکمک فلسفه، علم،
اخلاق و هنر بکار رفت.
6
·
در قرن هفدهم و هجدهم مفهوم فرهنگ وسعت بیشتری یافت و
شامل همه چیزهائی شد که انسان هم به محیط زیست
خود اضافه می کند و هم در توسعه و تکامل خویش به
وضع و حال طبیعی خود می افزاید، تا به کمال خویشتن خویش نایل آید.
7
·
مارکسیسم ـ لنینیسم بر آن است که خصلت فرهنگ هر فرماسیون
اجتماعی بوسیله نحوه و نوع شرکت طبقات و اقشار مختلف در تولید، توزیع و از آن خود
کردن ارزش های معنوی تعیین می شود، که خود وابسته است به زیربنای اقتصادی و عضوبندی
اجتماعی جامعه
8
·
فرهنگ هر جامعه را زنان و مردان می سازند و نه مردان.
·
اتفاقا زنان دو برابر مردان در این زمینه نقش دارند:
الف
·
زنان هم در تولید مادی شرکت می ورزند.
ب
·
و هم در تولید مولد مادی و فکری، یعنی در تولید مثل
الهه
حداقل در این 6 هزار سال گذشته بر اساس همان
تئوری های خودتان مردان در جوامع مختلف برای اینکه زنان را از هر گونه حقوقی محروم
کنند انواع و اقسام قوانین را وضع کردند.
نتیجه آن شد که زنان هم در قدرت سیاسی دخالت
ندارند و هم فقیرترین انسانها زنها هستند و هم از دانش محروم بوده اند.
پس
همانطور که حقوق یک سرمایه دار بر اساس تئوری های خودتان با یک کارگر یکی نبوده و
نیست ، حقوق سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی زنان و مردان هم هرگز یکی نبوده و نیست.
هنوز
در دنیا دختران به دلیل جنسیت زنانه شان توسط مردان کشته می شوند. هنوز بدلیل مهر
خیانتی که بر پیشانی زنان می زنند آنها سنگسار می شوند. هنوز در جوامع پیشرفته
حقوق زنان و مردان برای انجام کار برابر یکی نیست. شما منظورتان کدام جامعه و کدام
فرهنگ است؟
نکنه شما در کره ی ماه بسر می برید.
اگر
اینطور است بیایید از آن بالا پایین تا بتوانید بهتر بی حقوقی ها و تبعیضات را
ببینید تا بتوانید نگاه نقاد به همه ی این اوضاع داشته باشید.
میم
·
خیلی ممنون.
·
شما از تئوری های ما چی می دانید، الهه عزیز؟
·
تئوری های ما را هم با همین دقت خوانده اید؟
·
بنا بر تئوری های ما مردان قوانین را وضع و تحمیل می
کنند و یا طبقه حاکمه که وسایل اساسی تولید را تحت مالکیت خود دارد؟
الهه
من متوجه شدم در مورد مسائل زنان حساسیت کمی از خود
نشان می دهید یا بهتر بگویم اصلن هیچ نمی دانید .
از نظر منطقی زنان به دلیل اینکه با پوست و گوشت
خود تبعیضات جامعه ی مردسالاری را تجربه می کنند نمی توانند اینچنین بی تفاوت به
مسائل اجتماعی و فرهنگ مردسالاری برخورد نمایند.
در ضمن در مورد این تئوری ها هم من گفتم « آن
تئوری هایی که شما قبول دارید و نگفتم تئوری های شما.
البته شما خود را در جایگاه کارل مارکس گذاشتید
و نوشتید « تئوریهای ما ».
بگذریم.
این طبقه ی حاکمه ای که شما از آن نام می برید
در این 6 هزار سال گذشته چند درصدشان مردان بوده اند و چند درصدشان زنان آقای
گرامی؟
هنوز
در قرن 21 جهان توسط مردان و سرمایه و دانش مردان اداره می شود. ببخشید که شما را
دوباره آقا خطاب کردم زیرا شما اگر هم زن باشید افکار مردسالارانه را در جسم یک زن
دارا هستید.
میم
·
ما صفحه ای به
مسئله زنان اختصاص داده ایم.
·
سری بزنید و ببینید
که صدها مطلب راجع به زنان منتشر کرده ایم.
1
·
ضمنا قبل از
قضاوت راجع به هر چیز روی ان چیز کار کنید.
·
در اثر کار روی
هر چیز و هرکس، در اثر چالش با آن می توان به شناخت آن نایل آمد.
2
·
جامعه ما قبل از
اینکه مردسالار باشد، طبقاتی است:
·
مشتی انگل نر و
یا ماده از جنس فئودال، روحانی و سرمایه دار بر گرده اکثریت زحمتکش نشسته اند و
خون می مکند.
3
·
زن ستیزی چه بسا بهانه ای برای تحکیم و توجیه
حاکمیت قرون و سطائی است.
4
·
فقط ساده لوحان
فریب چیزهای ظاهری و سطحی را می خورند.
5
·
ضمنا افکار بر
اساس جنسیت طبقه بندی نمی شوند.
·
بلکه بر اساس
خاستگاه و پایگاه طبقاتی طبقه بندی می شوند.
6
·
طرز تفکر شما و
هر کس دیگر هم نه نتیجه تعلقات جنسیتی شما، بلکه نتیجه تعلقات طبقاتی شما ست.
الهه
اگر
شما خودتان چیزهای را که نوشته اید قبول دارید ، نگاه نقاد هم نمی خواهید داشته
باشید و از موضع انسانی که حقیقت نزد شما ست و بس می خواهید به مسائل بنگرید
دیگر حرفی باقی نمی ماند و هر چه نوشته شود
تکرار مکررات خواهد بود.
میم
·
گفتیم که شما
قضاوت سوبژکتیف می کنید.
1
·
شما اصلا ما را
نمی شناسید.
·
چگونه به این
نظرات می رسید؟
2
·
ما صادقانه ابراز
نظر می کنیم.
·
چنین چیزی کیمیا
ست، اگرچه بی مشتری است.
3
·
ما از خدا می
خواهیم که یک نفر حداقل یک نفر هماندیش داشته باشیم.
·
ایرانی ها اما
همیشه به همدیگر دروغ تحویل می دهند و خودشان هم می دانند که دروغ تحویل می دهند و
تحویل می گیرند.
4
·
شما همین نظرات
ما را در همانیدشی با عیسی و غیره مورد تأمل قرار دهید و نقد کنید.
·
ما حاضریم حتی آنها را منتشر کنیم.
سیما
اطلاعات داده شده از طرف شما کاملا سوخته و
در حال حاضر در حتی در پستوی هیچ عتیقه فروشی هم قابل دسترسی نیست.
میم
خوب باشد.
مگر چه می شود؟
منظور اینه که طرف چیزی را رد می کند که اصلا
نمی شناسد
سیما
میم شما ظاهرا شوخ طبع هم هستید.
پس کل حرف های تان را به حساب شوخ طبعی تان
می گذارم.
میم
·
خیلی ممنون، سیماجان.
·
«سیما جان» اسم کتابی است
از محمد عاصمی که در کودکی خوانده ایم و هنوز هم سرمست عطر اندیشه های آنیم.
1
·
پس اینهمه جفنگ ما را به حساب شوخ طبعی می گذارید؟
2
·
اینها از سیما چه پنهان، اندیشه اند که ما بزحمتی
توانفرسا از این و ان فرا گرفته ایم و با شرمندگی به حساب خود می گذاریم.
·
چون ذکر منبع هر واژه کونترا پرودوکتیف است:
·
مضر است.
عیسی
کدام نیروی چپ اول
انقلاب ایران و روسیه حل مرد سالاری را منو ط به شرایط دیگر می کرد ؟
عصر
انقلاب انفورماتیک است، با یک کلیک می توان مدرک رو کرد.
من
به عنوان کمونیست بیش از سی سال پیش دیدگاه ارتجاعی خمینی در مورد زن را مورد نقد
قرار داده ام.
این
هم لینک کتاب من :
http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=11448
http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=11448
سهیلا
«فرهنگ طبقاتی داریم. تضاد زن و مرد نیز با
حل تضاد طبقاتی حل خواهد شد.»
دوست عزیز شاید من متوجه مفهوم کامنت شما
نشدم ولی اینکه اول تضاد طبقاتی را حل کنیم یعنی اینکه اگر این تضاد حل شود، تضاد
زن و مرد هم در پی اش حل خواهد شد.
یعنی
نه زنان برای حق و حقوق شان مبارزه ای بکنند و نه ملیت ها از حق و حقوق شان دفاع
کنند و همه متحد شوند و تضاد طبقاتی را از بین ببرند!
با اینکه هنگام انقلاب 14 سال بیشتر نداشتم
ولی مثل خیلی های دیگر جذب چپ ها شدم و مدام در جلسات بحث داشتیم که حجاب موضوع
حاشیه ای ست، ابتدا باید تضاد طبقاتی را حل کرد و سپس مشکل زنان در پی اش حل خواهد
شد و این چیزها را مدام شنیدیم.
من خیلی زود از فعالیت های سیاسی و از آن فضا
فاصله گرفتم و فکر کردم ،به جای اینکه بخواهم مردم را نجات دهم ابتدا از خودم شروع
کنم، خودم سالم زندگی کنم، به خودآگاهی خود کمک کنم.
به سمت ورزش حرفه ای کشیده شدم و در زمینه ی
ادبی نیز فعالیت هایم را گسترش دادم.
همیشه نگاه سیاسی داشته ام، به خیلی مسائل
حساس شدم زیرا روزمره درگیرشان بودم، برای مثال، برابری حقوق زن و مرد همیشه دغدغه
ام بوده، زیرا از فرهنگ مردانه ای که قطعا وجود دارد خیلی لطمه خورده ام و برای
اینکه خودم باشم و هویت فردی ام را حفظ کنم، جریمه های بسیار پرداخته ام و هنوز در
همین عصر مدرن نیز جریمه می پردازم،
همانطور که هویت ملی نیز از مهمترین مسائلم
بوده و اینها دردهایی بوده اند که با گوشت و پوست و استخوانم لمس شان کرده ام.
غرض از این توضیحات این بود که بگویم برداشت
من از نوشته ی شما این بود که تضاد زن و مرد در پی حل مشکل طبقاتی حل خواهد شد و
نیاز به مبارزه های حاشیه ای نیست.
عیسی
جنبش زنان و حزب توده
مدرک
ارائه دهید.
ضد
چپ بودن الان مد شده است.
کدام
سازمان و یا حزب چپ در ایران به ستم مضاعف به زنان بی اعتنا بوده است؟
اگر به دوران فعالیت حزب توده ایران بعد از جنگ
دوم جهانی در زابطه با ستم مضاعف به زنان نگاهی بیاندازید خواهید دید که تنها حزبی
بوده که در این باره مبارزه می کرده است.
این
هم دویچه وله که موافق حزب توده ایران هم نیست حرف بالای مرا تایید می کند
سهیلا
مدرک من تجربه ی شخصی خودم و شنیده ها و
خوانده هایم است و اگر فرصتی باشد، شاید از گوگل سرچ کنم و نشان دهم که همان
سازمان های سیاسی چپ و راست هدف را مبارزات ضدامپریالیستی می دانستند و موضوع زنان
اگر هم اشاراتی می شد در حاشیه بود.
ضمنا
من ضد چپ نیستم و به آزادی بیان و اندیشه اعتقاد دارم و فکر می کنم هر نوع تفکر
سیاسی حق بیان دارد و مردم می توانند آزادانه هر دوره ای با رای خود انتخابشان
بکنند و تمام اینها زمانی امکان پذیر است که سیستم حکومتی نیز سیستمی دموکرات باشد
و ما هنوز خیلی راه درازی برای داشتن چنین فضایی داریم. تا زمانی که بلد نباشیم
خودمان را نقد کنیم دسترسی به چنین سیستمی امکان پذیر نیست.
عیسی
حزب توده ایران 25 سال پیش در رابطه با حمایت
از خمینی از خود انتقاد کرده است.
کم توجهی به حقوق دموکراتیک در سیاست حزب
قابل انتقاد است در یک دوره کوتاه.
اما
اصلا این طور نبود که بی اعتنا به ستم مضاعف به زنان باشد.
و یا تبلیغ کند که اول باید تضاد طبقاتی حل
شود و بعد زنان...
اتفاقا حزب توده ایران به رفرم در کنار
انقلاب اعتقاد دارد.
ما پیش روی در دست یافتن به حقوق زنان را
مشروط به هیچ جیزی جز مبارزه نمی کنیم.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر