مانا نیستانی
(زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)
Kites and Statues
کایتس و تندیس
سرچشمه
صفحه فیس
بوک
هواداران
مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
·
مانا این اثر خود را «کایتس
و تندیس» نام داده است.
·
کایتس به دو معنی بکار می
رود:
الف
کایتس
·
کایتس به معنی عقاب است.
·
عقاب پرنده ای صیاد است.
·
عقاب مایحتاج خود را «تولید»
می کند و لب به لاشه نمی زند.
·
عقاب بدین طریق جزو پرندگان
مولد محسوب می شود.
·
عقاب ـ بروایتی ـ پاک می
زید و عمر درازی ندارد.
·
عقاب از بینشی تیز برخوردار
است و طعمه خود را از اوج آسمان تمیز می دهد و بسان موشکی تیزپرواز بر سرش آوار می
شود و با چنگال های تیز خود صید می کند.
ب
کایتس
·
کایتس به معنی بادبادکی در
هیئت عقاب نیز بکار می رود.
·
مانا در این اثر خود چه
برای گفتن دارد؟
·
حریفی این اثر مانا را در
صفحه فیس بوک خود به اشتراک گذاشته بود و بالای آن از قول کودک کایتس بدست نوشته بود:
·
« ببین سرخوشی من با جلال
و جبروت تو چه می کند!»
·
برداشت حریف را از این
اثر مانا پرسیدیم.
·
جواب داد:
·
«دقیقا همان عنوانی است
که گذاشتم.
·
شوخی و خنده با نظام های
همانند ساز جور درنمی آیند.
·
تصور کن این مجسمه اگر
زنده بود، افرادی که در برابرش داشت چه شکل و شمایلی داشتند؟
·
سربازانی یونیفرم پوش با
صورت های یخی که هیچ حس و حال انسانی در آن مشاهده نمی شود و ناگهان یک کودک با
بادبادک ـ یعنی بمب سرخوشی و بی نظمی و بداهه ـ به میان می آید، چه می شود؟»
·
مشکل کم داشتیم، توضیح حریف
نیز بدان اضافه شد.
·
اکنون باید قبل از بررسی
اثر مانا به بررسی توضیح حریف بپردازیم:
حریف
شوخی و خنده با نظام های همانند ساز جور درنمی آیند.
شوخی و خنده با نظام های همانند ساز جور درنمی آیند.
·
نظام های همانند ساز؟
1
·
حریفی می گفت، ما به دو
زبان کاملا بیگانه با هم سخن می گوییم و در این صورت، سوء تفاهم پیش برنامه ریزی شده
است.
·
حق هم داشت.
·
پیش شرط تفاهم میان انسانی،
وجود مفاهیم استاندارد مشترک است.
·
او می گفت، «عشق» و منظورش،
منظور رئیس کنسرن پلی بوی بود که بر سر در قصر خود به خطی درشت نوشته بود:
·
«مخارج ساختمان
این قصر از طریق فروش عشق تأمین شده است.»
·
ما نیز می گفتیم، «عشق»،
ولی منظورمان، تجسم توفانی عقل بود.
·
اقشار و طبقات اجتماعی متضاد
ـ ظاهرا ـ تعاریف متضاد از کلمات بظاهر
همانند دارند.
·
به عبارت دقیقتر، واژه ی
واحدی را با مفاهیم متضادی پر می کنند.
2
شوخی و خنده با نظام های همانند ساز جور درنمی آیند.
شوخی و خنده با نظام های همانند ساز جور درنمی آیند.
·
مفهوم «نظام های همانندساز»
را اما در غرب کسانی بکار می برند که سودای پرهیز از صراحت دارند.
·
بدین طریق ترفند طبقاتی خاصی
آگاهانه و به عمد وارد عمل می شود:
·
به چرخش چشمی، فاشیسم هیتلری
با مثلا دموکراتیسم خلقی چینی و کره دموکراتیک یکسان تلقی می شود.
·
حق هم بظاهر با حضرات است:
·
چون لباس متحدالشکل در هر
سه کشور مورد استفاده قرار می گیرد.
·
اما هر کودکی می داند که ظرف
واحدی را می توان با مظروف های متفاوت و حتی متضاد پر کرد.
·
لباس و فرم ظاهری واحد هم می
تواند برای برچیدن بساط نابرابری ها به خدمت گرفته شود و هم برای بتون بندی
نابرابری ها و قلع و قمع مبارزان راه برابری همه انسان ها.
3
شوخی و خنده با نظام های همانند ساز جور درنمی آیند.
شوخی و خنده با نظام های همانند ساز جور درنمی آیند.
·
حریف اما در هر صورت حق
دارند:
·
با هیچکدام از نظام ها نمی
توان شوخی کرد، خواه نظام به اصطلاح همانند ساز باشد و خواه نظام ناهماند ساز.
·
دولت ـ در تحلیل نهائی ـ ماشین
سرکوب طبقات اجتماعی معینی بوسیله طبقه اجتماعی معینی است!
·
دولت برای حفاظت و پاسداری
از منافع طبقه اجتماعی معینی تشکیل می شود و این طبقه اجتماعی می تواند از اقلیتی
انگشت شمار و یا از اکثریت قریب به اتفاق جمعیت جامعه تشکیل شود.
·
شوخی با دولت در هر صورت،
به معنی بازی با دم شیر است!
حریف
تصور کن این مجسمه اگر زنده بود، افرادی که در برابرش داشت چه شکل و شمایلی داشتند؟
سربازانی یونیفرم پوش با صورت های یخی که هیچ حس و حال انسانی در آن مشاهده نمی شود.
تصور کن این مجسمه اگر زنده بود، افرادی که در برابرش داشت چه شکل و شمایلی داشتند؟
سربازانی یونیفرم پوش با صورت های یخی که هیچ حس و حال انسانی در آن مشاهده نمی شود.
·
آنچه برای حریف ـ قبل از
همه ـ مطرح است، فرم چیزها ست، شکل و شمایل افراد است.
·
اتفاقا گروه موسیقی «دیوار»
در انگلستان نیز چند دهه قبل، البته پس از غلبه ارتش سرخ بر فاشیسم سیاه، ترانه ای
به همین نام داشت که «نظام های همانند ساز» را ـ بی اعتنا به ماهیت طبقاتی آنها ـ مورد
انتقاد قرار می داد و از محبوبیت حساب شده عظیمی برخوردار بود.
·
آنها هم با شکل و شمایل انسان
ها سر آشتی ناپذیر داشتند، تا محتوای ماهوی سرمایه داری انحصاری دست نخورده بماند.
·
حریف البته انسان شریفی است
و علیرغم وحدت در شیوه استدلال با آنها، حسابش از آنها جدا ست.
حریف
و ناگهان یک کودک با بادبادک یعنی بمب سرخوشی و بی نظمی و بداهه به میان می آید، چه می شود؟
و ناگهان یک کودک با بادبادک یعنی بمب سرخوشی و بی نظمی و بداهه به میان می آید، چه می شود؟
·
این همان تئوری گروه موسیقی
«دیوار» است.
·
جوانان در کلیپ آن ترانه نیز با « بمب سرخوشی و بی نظمی و
بداهه به میان می آیند»، نظام سرمایه داری گزندی
نمی بیند، ولی آجرهای اساسی در دیوار نظام سوسیالیستی به بهانه «همانند سازی» تخریب
می شود.
·
اتفاقا همین گروه موسیقی در
جشن پیروزی امپریالیسم بر سوسیالیسم واقعا
موجود در پای دیوار برلین حضور فعال داشت.
·
مانا هم به احتمال قوی همین
اندیشه دیرآشنا را کاریکاتوریزه کرده اند.
کایتس و تندیس
·
کودکی با کایتس تندیسی را
مورد حمله قرار می دهد و تکیه گاه آن را به موشک سرخوشی کذائی می بندد و سرنگون می
سازد.
·
اما تا چشم کار می کند، از
آلترناتیو و بدیل مترقی تر و بهتری خبری نیست.
·
حتی حرفی راجع به آلترناتیو
مورد نظر بر زبان رانده نمی شود.
·
و وقتی فضولی، رو داری کند و
بپرسد که بعد چی خواهد آمد، خواهند گفت که «بحث، پس از مرگ شاه!»
·
شعاری دیرآشنا که کابوسی را
به خاطر هر اندیشنده ای خطور می دهد.
·
امروز اکثریت همان کسانی که
حاضر به چالش فکری و هماندیشی نبودند و شعار یاد شده را بطور مکانیکی تکرار می
کردند، آه حسرت بر گذشته بر لب دارند و هراس آن می رود که فوندامنتالیسم با
نئولیبرالیسمی وحشت انگیز جایگزین شود و کشور اهورا حتی بالکانیزه گردد.
·
آنگاه برگشت به حکومت ملوک
الطوایفی دیگر نه خیال بلکه رئال خواهد بود و بر هر خطه ای نه تندیسی از «همانند
سازی»، بلکه ژنرال یانکی تر و تمیزی حکومت خواهد کرد.
با بمب سرخوشی شاید بتوان
نظامی را تخریب کرد،
ولی بیشک نمی توان نظام بهتری را تشکیل داد.
پایان
درست همین نتیجه که گرفتید درست وبجا ست هرتخریبی جایگزینی باید داشته باشد زمانیکه سرمایه داری باهراران برنامه های مخرب حاستگاه سوسیالیسم موجو در جهان را فرو بپاشد جاینشینی برایش وجود نداشتو انچه ماند نظام بهتری نبود یلسین هاوپوتیها بودند تا چناننظامی بوجود بیاورند که شاهدیم وهمان طور در ایران افت زده ایران
پاسخحذفخیلی ممنون از ابراز نظر
پاسخحذفدار و دسته گورباچف ها و یلسین ها بلحاظ ماهیت شباهت غریبی به فوندامنتالیسم اسلامی دارند.
جامعه را به عقب می رانندو چون این کار عملا غیر ممکن است، آن را دچار بحران ویرانگر می سازند و تخریب می کنند. قصه ملا نصرالدین.
یکی بر می گرداند به سرمایه داری و دیگری به صدر اسلام و در بهترین حالت به فئودالیسم و چون نمی شود، در همان سرمایه داری زمان شاه درجا می زند و به تخریب روبنای آن و حتی عناصری از زیربنای ان می پردازد.
نتیجتا در روسیه ابر قدرتی به سطح کشورهای صادر کننده مواد خام تنزل می یابد و دار و ندار ملی در زمینه منابع و ثروت های زیر زمینی طبیعی بیرحمانه و خردستیزانه چپاول می شود، اتفاقا در هر دو مورد.
دعوای دو جناح طبقه حاکمه در ایران بر سر فرم است و نه محتوا.
هیچکدام قصد تحول رادیکال جامعه را ندارند، یکی با تظاهر به ضدیت با غرب پایگاه توده ای خود را تحکیم می کند و دیگری با گرایش به غرب. هیچکدام آینده ندارند و آینده نمی شناسند. از این رو هر دو دست به عوامفریبی می زنند:
یکی حکومت اسلامی را عمده می کند و شریعت را.
دیگری لیبرالیسم دروغین را. هدف هر دو تحمیق توده ها ست برای حفظ حاکمیت بورژوازی و لایه هائی از فئودالیسم ـ روحانیت
مگر خدا به داد ما برسد
زنده باشید