۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

تحلیلواره ای بر پتزه تینو (تکه کوچولو) (7)

من به یاری آن شکفته چراغ، راه بردم ز گلخنی سوی باغ!
میم حجری

• حالا به تحلیل حکایت سعدی برمی گردیم، تا هم طرز استفاده از دست افزار معرفتی یاد شده را بیاموزیم و هم با دست افزارهای معرفتی دیگر آشنا شویم :

حکم اول سعدی
• همی یادم آید ز عهد صغر
• که عیدی برون آمدم با پدر

• به بازیچه مشغول مردم شدم
• در آشوب خلق از پدر گم شدم

• برآوردم از هول و دهشت خروش
• پدر ناگهانم بمالید گوش:

• که ای شوخ چشم، آخرت چند بار
• بگفتم، که دستم ز دامن مدار؟

• سعدی در این حکایت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک زبردست و زیردست، دیالک تیک پدر و کودک بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز (زبردست، پدر) می داند.

• جالب اما رهنمود سرتاپا فئودالی پدر است:

• «چند بار باید به تو بگویم، که از دامن من دست بر ندار!»

• رهنمود فئودالی را چگونه می توان از رهنمود بورژوائی آغازین و پرولتری تمیز داد؟

• رهنمود فئودالی اغلب بر رابطه یک جانبه، بر وابستگی استوار می شود.
• پسر باید از دامن پدر دست برندارد.
• دست برداشتن زیردست از دامن زبردست، همان و گمگشتگی و سرگردانی او، همان.

• آنچه در رهنمود فئودالی قربانی می شود، هویت، فردیت، شخصیت، استقلال عمل و اندیشه انسانی است.

• این محتوا را در رابطه گدا و توانگر نیز می توان به وضوح دید.

• مدافعه و تبلیغ خستگی ناپذیر گدائی و دریوزگی از سوی سعدی و حافظ بی دلیل نیست.

• توانگر به جای دادن «ماهی» به گدا می توانست قلاب ماهیگیری بدهد و فن ماهیگیری را به او بیاموزد، تا گدا ماهی خود را خود صید کند، بی نیاز از غیر بماند و استقلال عمل و اندیشه، هویت، حیثیت، فردیت و شخصیت انسانی خود را حفظ کند.

• پدر می توانست به پسر تمیز راه از چاه را بیاموزد، تا خود مستقلا راه خود را به سوی خانه بیابد و وابسته این و آن نباشد.

• استقلال عمل و اندیشه باید از کودکی به اعضای جامعه آموخته شود، تا آنها بر روی پای خود بایستند و سرنوشت خود را بتدریج خود تعیین کنند.

حکم دوم
• به تنها نداند شدن طفل خرد
• که نتواند او راه نا دیده برد

• سعدی در این حکم، دیالک تیک نشانه و راه، دیالک تیک راهنما و راه را تار و مار می سازد، تا به خلع سلاح معرفتی کودک نایل آید.

• هیچ راهی نیست، که نشانه هائی نداشته باشد.

• حتی کفتر و سگ و گربه و اسب و خر می توانند لانه و آشیانه و خانه خود را باز یابند.
• کودک را باید برای برگشت به خانه راهنمائی کرد، باید نشانه ها را به کودک یاد داد و تعقیب نشانه ها.

• سعدی کودک را وابسته کور و کودن و بی اراده پدر می سازد.

• مسئله را نباید فقط به طفل نوپا محدود و منحصر کرد.
• مقصود اصلی سعدی نیز نه کودک، بلکه انسان به طورکلی است.
• سعدی انسان را، توده های مولد و زحمتکش را خلع خرد و خودمختاری می کند، تا از آنها نوکر تمام عیار بسازد.

• تعمد ایدئولوژیکی دهشتناک در ورای این احکام سعدی نشسته است.

• اگر سعدی نماینده طبقات مولد و انقلابی می بود، به آسانی می توانست به تبلیغ خود مختاری انسان برخیزد و برای اثبات نظر خویش سگ و گربه و خر و گوساله و اسب و شتر را مثل امپیریست (تجربه گرای) سرسختی به خاطر خواننده بیاورد و امکان یافتن مستقلانه راه را اثبات کند، کاری که نیمایوشیج ـ آنتی تز سعدی و حافظ ـ انجام می دهد:

نیمایوشیج
(نیما یوشیج : مجموعه کامل اشعار نیما، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 190)

• من به یاری آن شکفته چراغ

• راه بردم ز گلخنی سوی باغ

• هر کجا بود دلگشای مرا

• از نشانی که رهنمای مرا.

• من به یاری آن چراغ روشن از مزبله و صحرای بی آب و علف (گلخن) به باغ راه بردم.
• همیشه برای نیل به دلگشائی به رهنمائی نشانی توسل جستم.

• روشنگر بزرگ قله های یوش انگار در رد یاوه های سعدی است که برای گذار از گلخن به باغ، دیالک تیک نشانه و راه را توسعه می دهد.

• دیالک تیک نشانه و راه بسط و تعمیم دیالک تیک وسیله و هدف است.
• همانطور که بدون وسیله نمی توان به هدف رسید، به همان سان نیز بدون نشانه نمی توان به تمیز راه از چاه، شاهراه از گمراه نایل آمد.

• حتی جانوران با نشانه ها راه می یابند و از طریق نشانه گذاری (با قطرات ادرار، با ترشحات اندام و یا با بانگ و چهچه و آواز و چه بسا با طبل و دهل) پیام می فرستند و برای دوست و دشمن از وجود خود خبر می دهند.

رهنمود اول سعدی

• تو هم طفل راهی، به سعی ای فقیر

• برو، دامن راه دانان بگیر

• کلام سعدی اکنون صراحت بیشتری کسب می کند.
• او اکنون منظور خود را صریح و بی پرده بر زبان می راند:
• ای فقیر تو کودک بی شعوری بیش نیستی!

• بنابرین، برو و دامن راهدانان را بچسب، نوچه و وابسته آنان باش!


• سعدی تمامت نفرت و تحقیر فئودالی خود را در مفهوم «فقیر» بسته بندی می کند:

• فقر در جامعه طبقاتی به عیب و ننگ بدل می شود و ثروت و ملک و مال به نشانه عزت و بزرگی و ارجمندی!

• اما راهدانان مورد نظر سعدی کیانند؟

• بیشک مشایخ تا مغز استخوان وابسته به فئودالیسم و بنده داری!

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر