۱۳۹۹ مهر ۱۷, پنجشنبه

درنگی در اشعار رضا مقصدی (۲)

 

   رضا مقصدی

درنگی 

از

ربابه نون

 

 این شعر را رضا مقصدی در سوگ نوید افکاری سروده است 

و 

در ایران گلوبال و نشریات دیگر  

منتشر شده است.

 

این 

ضمنا

اولین شعری است که ما از رضا مقصدی می خوانیم.

 

با توجه به این شعر او،

حدس می زنیم که شعر او حاوی خودویژگی معین منحصر به فردی است.

برای کسب یقین در این زمینه به درنگ در دیگر اشعار او هم خطر خواهیم کرد.

 

۱

ما کُشته می‌شویم به یک آهِ آینه.
ما کُشته می‌شویم به یک بُغضِ آفتاب.
ما کُشته می‌شویم به داغِ بلندِ باغ.

 

اگر از خطه مجرد وارد عرصه مشخص شویم،

اعدام نوید افکاری و بقیه قربانیان فاشیسم و فوندامنتالیسم شیعی

در

آیینه ضمیر رضا مقصدی

به

مثابه کشته شدن به طرق زیر و یا به مثابه چیزهای زیر 

صورت می گیرد:

آه آینه

بغض آفتاب

داغ بلند باغ

 

در این مفاهیم پوئه تیکی ـ هنری رضا مقصدی

آیینه و آفتاب و باغ

انسان واره

تصور و تصویر می شوند:

 

الف

ما کُشته می‌شویم به یک آهِ آینه.

 

آیینه بسان آدمی آه می کشد 

و

 در اثر آه آینه و یا به سادگی آه آینه و یا به بهانه آه آینه،

نوید افکاری و امثالهم

اعدام می شوند.

 

سؤال این است که خواننده و یا شنونده این شعر که ظاهرا ترانه و سرود هم شده،

به چه نتیجه ای، به چه اندیشه ای، به چه شناختی نسبت به قاتل و مقتول، جانی و قربانی می رسد؟


ب

ما کُشته می‌شویم به یک بُغضِ آفتاب.
 

آفتاب بسان آدمی بغض می کند 

و

 در اثر بغض آفتاب و یا به سادگی بغض آفتاب و یا به بهانه بغض آفتاب،

نوید افکاری و امثالهم

اعدام می شوند.

 

پ

ما کُشته می‌شویم به داغِ بلندِ باغ.

باغ  به دلیل اعدام نوید افکاری و امثالهم

بسان حیوانی اهلی و یا آدمی داغدار می شود.

داغداری بلند باغ

بی معنی و غیر منطقی است.

دلیل رخنه واژه بلند میان داغ و باغ

احتمالا این است که بلند بسان باغ حاوی حرف «ب» است 

و به شعر شیوایی و دلنشینی خاصی می بخشد.

باغ می تواند جامعه ای را، ملتی را، سرزمینی را

 سمبلیزه کند.

 

در این صورت داغداری باغ مفهوم رئال (واقعی) راسیونالی (عقلی) است و عرای از ایراد منطقی و تجربی و عینی و علمی است.

 

اما مفاهیم آه آینه و بغض آفتاب

ایرئال (ضدواقعی) و ایراسیونال (ضد عقلی) اند

و

احکام شاعر 

(ما کُشته می‌شویم به یک آهِ آینه. 

ما کُشته می‌شویم به یک بُغضِ آفتاب.)

بی معنی اند.

 

حدس ما این است که بازی با مفاهیم ایرئال و ایراسیونال کسب و کار شاعر است.

 

باید ببینیم که حدس ما تا چه حدی اعتبار دارد و

اگر چنین باشد،

به چه دلیل طبقاتی است؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر