۱۴۰۳ تیر ۲۷, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۶)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن 

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است.

 

پیشاهنگ ستایش انگیز تفکر مفهومی،

در عین حال درهم شکننده دیالک تیک چیزها، پدیده ها و سیستم ها ست.

سعدی

در این بیت شعر

دیالک تیک من و غیرمن

را

 از هم می گسلد، من را بطور (۱) نفی می کند،

 تا غیرمن را بر تخت قدرت مطلقه بنشاند،

تا غیرمن را به بهای انکار من، مطلق کند،

 تا من را در غیرمن مضمحل کند،

تا زمینه را برای سیطره غیرمن بر من آماده سازد.

 

سعدی

در این بیت شعر

دیالک تیک من و غیرمن

را

 از هم می گسلد، من را بطور سوبژکتیو نفی می کند،

 تا غیرمن را بر تخت قدرت مطلقه بنشاند،

تا غیرمن را به بهای انکار من، مطلق کند،

 تا من را در غیرمن مضمحل کند،

تا زمینه را برای سیطره غیرمن بر من آماده سازد.

این تبهکاری تئوریک، با جعل و تحریف مفهوم (۲)  توجیه و تطهیر می شود.

 

این تبهکاری تئوریکی، با جعل و تحریف مفهوم «عشق» توجیه و تطهیر می شود.

 

آنچه که پیوند قلبی انسانها می بایست باشد، در گنداب فکری سعدی و حافظ به ضد خود بدل می شود.

 

انسان به بهانه «عشق»

به انکار خویشتن خویش،

به بیگانه شدن از خویش،

به انحلال و اضمحلال خویش در بیگانه،

به انسانیت زدائی خویش برمی خیزد.

 

این بدترین بی حرمتی در حق انسان «نوعی» است.

 

سعدی می گوید که «شرک است، با یار و با خویشتن».

او وحدت تضادمند من با غیرمن را شرک می نامد و من را از هویت خویش، از منیت خویش، از شخصیت خویش، از حیثیت خویش تهی می کند،

تا بیگانه را،

تا غیرمن را در قالب من پر کند.

 

سعدی من را هیچ می کند، تا غیرمن را همه چیز کند.

 

اما او در واقع، نه تنها من را بطور سوبژکتیو نفی می کند، نه تنها من را به تنهائی ابدی محکوم می کند، به گوشه عزلت مطلق می راند، از خود بیگانه می سازد، بلکه غیرمن را نیز تخریب می کند.

 

چون غیرمن (خواه غیرمن زمینی و خواه غیرمن سماوی) تنها در وحدت دیالک تیکی با من می تواند به منیت خویش وقوف پیدا کند.

بدون من، غیرمن آیینه ای برای تماشای خود نخواهد یافت و از خویشتن خویش بی خبر خواهد ماند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر