۱۴۰۳ تیر ۲۲, جمعه

وجود و شعور (۶۲)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۳

روانی به مثابه سوبژکتیو
ادامه

 

 

۸

·    تئوری خواص اولیه و ثانویه در آثار جان لاک پیچیده تر از تفسیر سوبژکتیویستی آن است که در آن، فقط به استنتاجات نهایی اش بسنده می شود، بدون اینکه جریان فکری جان لاک در نظر گرفته شود.

 

۹

·    به نظر جان لاک، خواص اولیه به خود اجسام تعلق دارند و نمی توان آنها را از اجسام مجزا ساخت.

 

۱۰

·    در حالیکه خواص ثانوی ‍«در واقع، در خود چیزها نیستند.»

·    (همانجا، ص ۱۴۱)

 

۱۱

·    جان لاک ضمنا این افکار را توضیح می دهد و تدقیق می بخشد.

 

۱۲

·    به معنی معینی، به نظر جان لاک، خواص ثانوی هم متعلق به چیزها هستند.

·    اما فقط به مثابه «نیروهایی» که در احساس به ایجاد خواص حسی (رنگ، لحن، بو) می پردازند.

·    ولی نه به مثابه خود این خواص و یا به مثابه «تصاویر» آنها.

 

۱۳

·    جان لاک به همین دلیل به ندرت موضع سوبژکتویستی اتخاذ می کند.

 

۱۴

·    به نظر جان لاک، خواص ثانوی، ذاتی خود چیزها نیستند.

 

۱۵

·    مخالفین آنها اما بر خلاف نمایندگان درک جان لاکی، ادعا می کنند که مثلا رنگ مشخصه عینی (اوبژکتیو) چیزها ست.

 

۱۶

·    مشاجره بر سر خصلت سوبژکتیو و اوبژکتیو خواص ثانوی، اصولا به بن بست رسیده است.

·    برای اینکه این مشاجره آنتی تز غلطی را مبنا قرار داده است.

 

۱۷


 

·    مسئله به شرح زیر طرح شده است:

·    رنگ و طعم و غیره یا فقط در رابطه با سوبژکت وجود دارند و لذا سوبژکتیوند و یا  آنها خواص اوبژکتیو چیزها هستند و لذا مستقل از سوبژکت وجود دارند

 

۱۸

·     در واقع، رنگ  فقط در رابطه کوررلاتیو با سوبژکت، یعنی با فرد وجود دارد.

·    سوبژکت و یا فردی که تجهیزات درخوری را در اختیار دارد.

 

۱۹

·    رنگ اما در عین حال، اوبژکتیو است.

 

۲۰

·    تردیدی نیست که رنگ نشاندهنده مشخصه سطح اوبژکتیو چیزها ست که امواج نوری معینی را جذب می کند و امواج نوری دیگری را بازتاب می بخشد.

 

۲۱

·    اینکه این مشخصه سطح جسمی به صورت رنگی نمودار می گردد، نیز به همین دلیل اوبژکتیو است که به مثابه رنگ در تأثیر متقابل با چشم، با دستگاه بینایی فرد نمودار می گردد.

·    چشمی که بسان امواج نور واقعی است.

·    بسان امواج نوری که بر فرد مؤثر می افتند.

·    بسان سطح جسم که امواج نور را بازتاب می بخشد.

 

۲۲

·    از این رو، دلیلی وجود ندارد تا اولی را اوبژکتیو محسوب داریم و و دومی را فقط سوبژکتیو قلمداد کنیم.

 

۲۳

·    باید اضافه کرد که خواص اولیه چیزها نیز فقط در روند شناخت کشف می شوند.

 

۲۴

·    اگر بسان مدعیان سوبژکتیویته خواص ثانوی، همه چیز را سوبژکتیو محسوب داریم ، همه چیز را که با کردوکار معرفتی سوبژکت در پیوند است، در آن صورت باید تز سوبژنتیویته خواص ثانوی را بالضروره، بر خواص اولیه نیز بسط دهیم.

 

۲۵

·    این نظر که خواصی که با تأثیر متقابل چیزها عرض اندام می کنند، خواص اوبژکتیو خود چیزها هستند و خواصی که با تأثیر متقابل چیزها با ارگان های حسی عرض اندام می کنند، فقط کیفیت های سوبژکتیو چیزها هستند، به طور اجتاب ناپذیری منجر به جایگزینی ارگان های حسی با احساس ها و جایگزینی سوبژکت با شعور آن می شود.

 

۲۶

·    بدون این ادعای کاملا نابجا، الترناتیو غلط نیز بی اعتبار می گردد.

·    الترناتیوی که مشاجره بر سر خواص ثانوی مبتنی بر آن است.

 

۲۷

·    خواص چیزها فقط به شرط تأثیر متقابل ارگانیسم (اندام) مثلا به مثابه رنگ چیزها نمودار می گردند.

·    ارگانیسمی که حاوی تجهیزات درخور (ارگان های حسی) است.

 

۲۸

·    در تأثیر متقابل با این دستگاه اما خواص خود چیزها عرض اندام می کنند.

·    این ارگان های حسی در توسعه ای تحت تأثیر خواص درخور چیزها تشکیل یافته اند

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر