۱۴۰۳ تیر ۲۵, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۴)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

 

اگر یاری، از خویشتن دم مزن

که شرک است، با یار و با خویشتن

 

چنین دارم از پیر داننده یاد

که شوریده ای سر به صحرا نهاد

 

پدر در فراقش نخورد و نخفت

پسر را ملامت بکردند و گفت:

 

»از آنگه که یار ام کس خویش خواند

دگر با کس ام آشنائی نماند.

 

به حقش، که تا حق جمال ام نمود

دگر هر چه دیدم خیال ام نمود

 

نشد گم، که روی از خلایق بتافت

که گمکرده خویش را باز یافت

 

پراکندگانند زیر فلک

که هم دد، توان خواندشان، هم ملک

 

ز یاد ملک، چون ملک نآرمند

شب و روز چون دد، ز مردم رمند

 

قوی بازوان اند، کوتاه دست

خردمند شیدا و هشیار مست

 

نه سودای خودشان، نه پروای کس

نه در کنج توحیدشان جای کس

 

پریشیده عقل و پراکنده هوش

ز قول نصیحتگر آکنده گوش

 

ندارند چشم از خلایق پسند

که آنان پسندیده حق بس اند

 

به خود سر فروبرده همچون صدف

نه مانند دریا بر آورده کف

 

نه مردم همین استخوان اند و پوست

نه هر صورتی جان معنی در او ست

 

نه سلطان خریدار هر بنده ای است

نه در زیر هر ژنده ای زنده ای است

 

حریفان خلوتسرای الست

به یک جرعه تا نفخه صور مست

 

به تیغ از غرض بر نگیرند چنگ

که پرهیز و عشق، آبگینه است و سنگ.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر