۱۴۰۳ مرداد ۲, سه‌شنبه

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۱۷)


فریدریش نیچه

(۱۸۴۴ ـ ۱۹۰۰)


درنگی
از
میم حجری
 

وقتی تصمیم میگیری یک احساس را به سرانجامی بنام «ازدواج» برسانی،اولین حرکت مفید این است که از خودت بپرسی: 
"آیا واقعاً باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن، لذت خواهی برد؟ " 
سخن گفتن و نه همخوابگی؛ 
تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است.
نیچه
 
از ترجمه و تکثیر و توزیع و تبلیغ  وسیع لاطائلات شوپنهاور و نیچه و لاشخورهای دیگر در جنقوری فوندامنتالیستی 
می توان به وحدت فکری فاشیسم با فوندامنتالیسم پی برد:

مقوله مرکزی فاشیسم را نژاد تشکیل می دهد
و
مقوله مرکزی فوندامنتالیسم را مذهب.
 
فاشیسم 
سودای تطهیر و تصفیه نژادی جهان از طریق جنگ نژاد برتر بر ضد نژاد پست تر را در سر دارد
و
فوندامنتالیسم 

سودای تطهیر و تصفیه مذهبی جهان از طریق جنگ های مذهبی را.

ازدواج 
(جفت جویی، جفتگیری، همزیستی، همبایی)
ربط تعیین کننده ای به احساس ندارد.
 
ازدواج
یکی از اهرم های اساسی حیات هر موجود نباتی و جانوری و بشری و هر همبود طبیعی و جامعتی
  است.
 
طبیعت و جامعه
مبتنی بر دیالک تیک تولید و تولید مثل است.
طبیعت و جامعه
فقط با تولید (صید وشکار و غیره) قادر به ادامه حیات نیست.
برای تولید و قبل از تولید، به تولید مثل نیاز است.
به همین دلیل
تولید مثل  تحت حمایت عظیم قوای غریزی است.
 
سودای هر نبات و جانور و بشر
پس از رفع حوایج حیاتی مادی از طریق تولید (صید و شکار و غیره)،
تکثیر نوع از طریق جفتگیری (ازدواج) با جفت دیالک تیکی خویش است.
 
ازدواج
از عالم نباتات وجانوران به جامعه منتقل شده
و
هزاران دلیل دارد.
 
ضمنا پس از تجربه ارگاسم در روند جفتگیری
هورمونی به نام اوکسی توسین در اندام زن و نر منتشر می شود 
که به هورمون وفا معروف است
 
زن و نر را به همدیگر پیوند مادام العمر می دهد.
حتی کسانی که طلاق می گیرند به همدیگر می اندیشند
و
احتمال وصلت مجدد آنها اندک نیست.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر