۱۴۰۳ مرداد ۴, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۲۳)

Bild


شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

۱

چنین دارم از پیر داننده یاد

که شوریده ای سر به صحرا نهاد

 

پدر در فراقش نخورد و نخفت

پسر را ملامت بکردند و گفت:

 

»از آنگه که یار ام کس خویش خواند

دگر با کس ام آشنائی نماند.

 

معنی تحت اللفظی:

عاشقی پریشانی زد به بر و بیابان و پدرش از فرط غم نه چیزی از گلویش پایین رفت و نه قادر به خواب شد.

به عاشق خبر دادند و گفت:

چون معشوق مرا آدم حساب کرده، آدمیان پشیزی برایم ارزش ندارند.

 

 

سعدی

 در این بیت سه بیت شعر آغازین حکایت،

 دیالک تیک عشق

را

به شکل دیالک تیک آشنایی و (۱) بسط و تعمیم می دهد.

 

  

سعدی

 در این بیت سه بیت شعر آغازین حکایت،

 دیالک تیک عشق

را

به شکل دیالک تیک آشنایی و بیگانگی بسط و تعمیم می دهد.  

 

آشنائی با یار (یار زمینی و یا سماوی) به بیگانگی از جامعه و جهان و چه بسا از خویشتن خویش (از خود بیگانگی) منجر می شود.

 

سعدی اغلب، مفاهیم «آشنائی» و «بیگانگی» را به معنی دوستی و دشمنی به کار می برد، بی آنکه معیار عینی برای آندو تعیین کرده باشد.

او اکنون از جوانی حکایت می کند که از شدت جنون سر به صحرا می گذارد.

سعدی بار دیگر به تحریف مفهوم «جنون» می پردازد و آن را عشق ی نامد.

هرجا مجنونی هست، هرجا در قاموس سعدی و حافظ عاشقی هست، ملامتگر و رقیب هم باید باشد.

 

پسر جنونزده را ملامت می کنند، که «بر پدرت رحم کن و زجرش نده!»

پسر در پاسخ ملامتگران می گوید که از زمانی که یار او را آدم حساب کرده، همه آشنایان برایش بیگانه شده اند.

 

معلوم نیست، که چرا «کس خویش خواندن یار»، حتما باید به معنی قطع آشنائی با جامعه باشد.

 

ولی از دیوانه نمی توان برای کارهایش دلیل عقلی انتظار داشت.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر