۱۴۰۳ تیر ۲۹, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱۸)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

۱

اگر یاری، از خویشتن دم مزن 

که شرک است، با یار و با خویشتن

معنی تحت اللفظی:

عاشق باید از خود، بیگانه باشد.

عاشقی که خودبا و خودآگاه باشد، شبیه کسی است که برای خدا شریک تراشیده است. 

ادامه
  
 

پانته ئیسم

(مکتب همه چیز یکسانی، همه چیز خدایی)

سعدی و حافظ،

پانته ئیسمی نیم بند و ناقص الخلقه است.

 

در پانته ئیسم، طبیعت، انسان و خدا در یکدیگر ذوب می شوند.

تز و آنتی تز، به قول هگل در ستیز با هم، نفی می شوند و از نفی آندو، (۱)  تشکیل می یابد.

 

  تز و آنتی تز، به قول هگل در ستیز با هم، نفی می شوند و از نفی آندو، سنتز تشکیل می یابد.

 

از این رو ذوب انسان در خدا به معنی نفی خدا نیز است.

 

با نفی دیالک تیکی انسان و خدا نه از خدا نشانی می ماند و نه از انسان.

 

پانته ئیسم سعدی و حافظ،

 اما انسان را در خدا نفی می کند، تا خدا را مطلق کند.

عاشق را در معشوق مضمحل می کند، تا معشوق را همه کاره و خودکامه کند.

 

از این رو ست که سعدی گدازاده را هیچ می سازد، تا شاهزاده همه چیز شود و یکه تاز میدان شود.

 

پانته ئیسم سعدی، سرتاپا فئودالی است.

 

سعدی و حافظ بر شالوده چنین پانته ئیسم علیلی،

عرفان افیونی خود را بنا می کنند.

 

پانته ئیسم

«چیز» و انعکاس معنوی « چیز» را یکی می داند، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را تخریب می کند

و

میان اوبژکت و سوبژکت علامت تساوی می گذارد.

 

عرفان به لحاظ فلسفی به پانته ئیسم تکیه دارد و از یکسانی انسان و خدا، ماده و روح سخن می گوید و انا الحق حلاج دلالت بر این باور باطل دارد.

 

سعدی و حافظ

علیه عرفان انقلابی، ضد فئودالی و بالقوه، بورژوائی دست به لشکرکشی بی امان می زنند و همزمان به تبلیغ و توجیه عرفان افیونی و ارتجاعی می پردازند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر