۱۴۰۳ تیر ۲۱, پنجشنبه

درنگی در لاطائلات اجامر وطنی و اجنبی (۸)


 اروین دیوید یالوم

(۱۹۳۱) 

نویسنده اگزیستانسیالیست امریکایی


 من قبول کردم که باید  آزاد باشم؛ اگر چنین جامعه ای پیدا نمی‌شود، باید بدون جامعه زندگی کنم!  

 فکر نمی کنم زیر سؤال بردن،بیماری باشد؛
 اطاعت کورکورانه بدون سوال کردن،بیماری است!   
مسئله_اسپینوزا   
اروین_د_یالوم
 
 
معنی تحت اللفظی:
من پذیرفتم که باید آزاد باشم.
اگر جامعه آزادی وجود نداشته باشد، من در جنگل زندگی خواهم کرد.
زیر علامت سؤال قرار دادن چیزها، دال بر بیماری نیست.
زیر علامت سؤال قرار ندادن چیزها، دال بر بیماری است.
 
حریف 
مثل دیگر مجانین اگزیستانسیالیست
 از تعریف مفهوم فلسفی اختیار و یا آزادی بی خبر مانده است.

حریف خیال می کند 
که 
 بشر یا می پذیرد که آزاد باشد و یا نمی پذیرد.
حریف
اما 
نمی داند که معنی آزادی چیست.
حریف
 ضمنا خیال می کند که جوامع بشری به دو دسته تقسیم بندی می شوند:
جامعه آزاد و جامعه دربند.
 
حریف علاوه بر اینها،
معیاری سوبژکیتو برای بیماری (روانی) اختراع می کند تا گنده گوزی کند:
معیار ابتلاء به بیمار روانی 
زیر علامت سؤآل قرار ندادن جامعه است.
 
گنده گوزی
کسب و کار اصلی اگزیستانسیالیست ها از سارتر تا کامو، از جلال آل احمد تا احمد شاملو ست. 
 
پیش شرط کسب اختیار و یا آزادی
خروج از خریت است.
 
خر نمیتواند مختار باشد 
حتی اگر از طویله فرار کند و در بیابان زندگی کند.
 
آزادی با آگاهی پیوند دیالک تیکی (ناگسستنی) دارد.
 
جامعه به شرطی رایش آزادی است که آگاهانه سازمان داده شود.
یعنی
سوسیالیستی و کمونیستی باشد.
مبتنی بر پلان و پیش بینی علمی و انقلابی باشد.
 
بشر در خارج از جامعه
عاجزتر از خر است.
بشر نمی تواند در جنگل و بیابان زندگی کند.
بشر فقط می تواند در جامعه زنده بماند.
 
سعدی هم می داند:
ابر و باد و مه خورشید و بشر در کارند
تا تو نانی  به کف آری و به ذلت بخوری.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر