۱۰
·
با گام
نهادن طبقه کارگر به مثابه نیرویی مستقل به صحنه تاریخ و با تشدید تضادهای
کاپیتالیستی «ناقوس مرگ اقتصاد سیاسی علمی بورژوایی به صدا در آمد.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۲۱)
۱۱
· همزمان با آن، جریانات مختلفی پدید می آیند که
بیانگر منافع طبقات اجتماعی معینی اند:
الف
· در رأس آنها اقتصاد بورژوایی پساریکادوئیستی مالتوس،
سی، بستیات و غیره
ب
· اقتصاد سیاسی خرده بورژوایی به نمایندگی
سیسموندی، پرودون و غیره
پ
· مارگینالیسم با مکاتب مختلفش
ت
· کینزیانیسم
ث
· نئولیبرالیسم و غیره و غیره
ج
· نظریات اقتصادی مونوپولیستی (انحصاری) و دولت ـ
مونوپولیستی (انحصاری ـ دولتی) معاصر
۱۲
· اقتصاد سیاسی به مثابه تئوری اقتصادی طبقه کارگر
توسط مارکس و انگلس تشکیل می یابد.
۱۳
· مارکس با کاربست متد ماتریالیسم دیالک تیکی و
ماتریالیسم تاریخی در پژوهش مناسبات اقتصادی، اقتصاد سیاسی کاپیتالیسم را پدید
آورد و بدین طریق سنگپایه اقتصاد سیاسی سوسیالیسم را بنا نهاد.
۱۴
· مارکس در تولیدی مادی، شالوده حیات جامعه ای را
و در روابط اجتماعی ـ اقتصادی انسان ها در تولید، روابط اولین (پریمر، مقدم) و
اولیه (آغازین) را تشخیص داد.
۱۵
· مارکس توسعه تولید مادی و روابط اجتماعی ـ
اقتصادی را به مثابه روندی قانونمند تعریف کرد.
۱۶
· مارکس اقتصاد را به مثابه علم با منافع طبقه
کارگر پیوند داد و بدین طریق، مرحله کیفیتا نوینی در علم اقتصاد پدید آورد و بر
محدودیت های معرفتی مبتنی بر منافع بورژوازی و مبتنی بر نگرش های ایدئالیستی اقتصاد
سیاسی بورژوایی غلبه کرد.
۱۷
·
مارکس
ضمنا کلیه معارف علمی اقتصاد سیاسی کلاسیک بورژوایی را به خدمت گرفت.
· (به همین دلیل، اقتصاد سیاسی کلاسیک بورژوایی
یکی از منابع سه گانه مارکسیسم محسوب می شود. مترجم)
۱۸
· بدین طریق، اقتصاد سیاسی مارکسیستی سقوط ناگزیر
کاپیتالیسم و ساختمان جامعه سوسیالیستی را اثبات نمود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر