۱۳۹۸ مهر ۲۰, شنبه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۹۱)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
 
فصل ششم
بخش چهارم
ادامه

۲۴

·    مطالبه فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان در زمینه تحول راسیونال جامعه، به همین دلیل در قاموس هربرت مارکوزه به ناچار، به نفی نظری صرف آن منتهی می شود.

۲۵
·    اگر تزهای هربرت مارکوزه را جدی بگیریم و آنها را با واقعیت کاپیتالیستی عصر حاضر مورد مواجهه قرار دهیم، بی کمترین تردید، فرم آنارشیسم تئوریکی و تاکتیکی به خود خواهند گرفت.

۲۶
·    برای اینکه در تزهای هربرت مارکوزه، اثری از فرم های مشخص مبارزه طبقاتی در دوران کنونی یافت نمی شود.

۲۷
·    استدلال هربرت مارکوزه مبتنی است بر شناخت غلط از ماهیت دوران کنونی، شناخت غلط از ساختار طبقاتی دوران کنونی و شناخت غلط از تضاد اصلی تاریخی ـ جامعه ای دوران کنونی:
·    دورانی که دوران گذار از کاپیتالیسم به سوسیالیسم است.

۲۸
·    هربرت مارکوزه، واقعیت سوسیالیستی زمان ما را نه به مثابه روندی تاریخی، بلکه به مثابه ایدئال اوتوپی ترانسندنتال (ماورای تجربی) مورد سنجش قرار می دهد.

۲۹
·    در نتیجه، هربرت مارکوزه، معارف روی هم رفته درست راجع به کاپیتالیسم معاصر را و فرم های فکری آن را به واقعیت جامعه سوسیالیستی منتقل می کند و نیروی اصلی روند تاریخی ایام ما را، یعنی طبقه کارگر را به مثابه گشتاوری (ممانی) از تحول و تقویم (قوام بخشی) بورژوایی حیات قلمداد می کند.

۳۰

·    هربرت مارکوزه عاجز از شناخت این حقیقت امر است که خرد فراخوانده شده در سنت مترقی تفکر کلاسیک بورژوایی، فقط آنجا گام بر عرصه وجود نهاده است و فقط آنجا می توانست گام بر عرصه وجود نهد، که نفی آن و غلبه مثبت بر آن، یعنی مارکسیسم با طبقه کارگر ذوب شده و در هیئت حزب مارکسیستی ـ لنینیستی به وحدت رسیده است و بدین طریق به کلید غلبه بر جامعه بورژوایی و تشکیل جامعه نوین سوسیالیستی مبدل شده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر