تحلیلی
از
رباله نون
حریفه شریفه
آزادی
یعنی اینکه شما طبق فطرت و غریزه و استعداد های خودت
بتونی زندگی
کنی
و
در عین حال به حقوق دیگران هم آسیب نزنی.
کسی هم مدام توی سرت نزنه
که
به
خاطر مسلمان بودن
نباید این کارو بکنی یا نکنی.
اینکه اگر کسی از کاری
که شما انجامش میدهی
خوشش نیاد
حق نداره
بهت توهین کنه
و
خودش رو محق
بدونه
که ارشادت کنه.
آزادی یعنی اینکه نخوای به زور بری به بهشتی
که
خودشون هم بهش اعتقادی ندارند.
آزادی مفهوم وسیعی داره
که
نمیشه تو چند خط گفت.
پایان
۱
آزادی
اینکه
اگر کسی از کاری
که شما انجامش میدهی
خوشش نیاد
حق نداره
بهت توهین کنه
و
خودش رو محق
بدونه
که ارشادت کنه.
این
«تعریف» حریف
از
مفهوم آزادی
به
معنی طرفداری از خر تو خر و هرج و مرج
است:
فرض کنیم
کسی
هر طور دلش می خواهد
رانندگی کند،
ماشینش را پارک کند
صدای رادیو و تلویزیونش را بلند کند
باغ و محل کار و خانه خودش
را
به آتش کشد
خودش
را
و
اعضای خانواده اش
را
حلق آویز کند
و
غیره.
این فرد
ظاهرا
به
حقوق کسی
آسیب نمی رساند.
به
نظر حریف
اگر
کسی
از
همنوعان او
زبان
به
انتقاد از او و ارشاد (راهنمایی و هدایت) او
بگشاید
مستبد
است
و
آزادی او
را
لگدمال کرده است.
به
زعم حریف
روشنگری
به
معنی دیکتاتوری
است
به
معنی کردوکاری ضد آزادی
است.
حریف
به
بهانه
دفاع خرکی از آزادی
به
اشاعه آنارشیسم (هرج و مرج طلبی، خر تو خر طلبی)
می پردازد
و
جامعه
را
در
بهترین حالت
به
درجه جنگل
تنزل می دهد.
۲
آزادی
یعنی اینکه نخوای به زور بری به بهشتی
که
خودشون هم بهش اعتقادی ندارند.
محتوای این اندیشه حریف
از
صادق هدایت
و
پوپر
و
نیچه
و
لاشخورهای دیگر
است.
ضمنا
بهشت
فقط
به
معنی تئولوژیکی (فقهی) آن نیست.
بهشت
به
معنی گذار از طویله طبقاتی
به
جامعه برابران و خواهران و برادران
هم
است.
حریف
در
این جمله به ظاهر منطقی
دیالک تیک فرد و جامعه
را
وارونه می سازد.
یعنی
نقش تعیین کننده
را
نه
از
آن جامعه،
بلکه
از
آن فرد
می داند.
این
وارونه سازی دیالک تیک فرد و جامعه (جزء و کل)
هم
ضد عقلی
است،
هم
ضد علمی،
عم
ضد منطقی
و
هم
ضد اجتماعی.
ضمنا
عوامفریبانه
است.
گاهی
دیکتاتوری جامعه بر فرد
ضامن دفاع از منافع استراتژیکی و حیاتی ـ مماتی جامعه و اعضای آن است.
یعنی
ای بسا
استبداد
که
حیاتی تر و واجب تر و ارزنده تر
از
آزادی کذایی
است.
۳
آزادی
مفهوم وسیعی داره
که
نمیشه تو چند خط گفت.
حریف
عاجز از تفکر مفهومی و فلسفی و منطقی
است.
یعنی
تعریف جامعی از مفهوم آزادی
ندارد.
حریف
بیشتر
هارت و پورت می کند.
این فقر مفهومی و عجز فکری
نشانه بارز سقوط جامعه به قهقرای توحش و بربریت
است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر