۱۳۹۸ شهریور ۳۱, یکشنبه

دایی‌ جان ناپلئون از دیدی دیگر (۹)


تأملی
از
میم حجری
 
 
مش قاسم
در
رمان دایی جان ناپلئون
نوکر
است.
 
نوکر
کیست
و
 به
چه معنی است؟
 
دهخدا
 
نوکر
    خدمتکار مذکر
(مقابل کلفت)
فرمانبردار
 ملازم 
گماشته
  خادم
خدمتگزار
 فرمانبر
زیردست 
که
 آماده ٔ خدمت و مطیع فرمان 
است: 
 چند نوبت شاه معظم رکن الدین محمود با نوکران خود در نواحی سجستان می آمد و در اطراف سیستان خرابی می کرد 
تا 
یک نوبت 
با 
صد سوار از نوکران خود
 به
 پشت شهر
 آمد. 
(تاریخ سیستان )

چون به یکدیگر رسیدند 
او 
با 
صد سوار از نوکران خود
 بر
 این یکهزار سوار 
حمله کرد. 
(تاریخ سیستان )

پادشاه با ایشان عتاب فرمود 
نوکران ایشان نیز نرفتند. 
(جهانگشای جوینی )

 هولاکوخان به وقت انصراف از شام 
ایلچی مغول 
را 
با
چهل نوکر
 به
 رسالت مصر 
فرستاد. 
(جهانگشای جوینی )

نوکرانی 

نیز
 نیکو
 دارم 
اما 
هیچیک
بر 

سرش
 دستار
 و 
در
 تن 
جبه
 در 
پا 
هیچ 
 نیست.

لاجرم از گفتگوی نوکران در خانه ام
جز حدیث سرد و تشنیع (بدگویی از کسی) و تقاضا هیچ نیست.

سلمان ساوجی 

آنگاه نوکران خود را مکمل و مسلح گردانیده 
همه تراکمه 
را 
بگرفت. 
(حبیب السیر)
 
 بوسیله ٔ اسبی که از آن جانب
 نوکرانش
 در
 آب
 افکندند 
به 
ساحل نجات 
خرامید. 
(حبیب السیر)

  نوکر چریک  
نوکرانی که در فوج 
هنگام ضرورت
 به
سخره 
(به بیگاری، بدون مزد)
ملازم گیرند 
و 
بعد اختتام جنگ
 آنها 
را 
معزول سازند. 
(آنندراج
(از سفرنامه ٔ شاه ایران )
  رفیق 
 دوست 
  مشاور
عضو اداره ٔ دولتی 
(فرهنگ فارسی معین )
 
بدین معنی 
معمولاً 
«نوکر دولت » 
متداول است . 
 نوکر باب و نوکری کردن 

نوکر بی جیره و مواجب 
تاج سر آقا 
ست .
نوکر 
حاکم 
است 
هر چه خواهد 
می تواند بکند.

نوکر خودمم و آقای خودم.

نوکر ما 
نوکری 
داشت 
که
نوکرش
 چاکری 
داشت.
 
۲
نوکر
در
دیالک تیک نوکر و آقا
وجود دارد
و
کلفت
در
دیالک تیک کلفت و خانوم (کدبانو)
 
 
کنیز
(مقابل بنده)
 و
جفت دیالک تیکی خداوند بنده
است.
 

 


خرید و فروش کنیز در سوریه
 

کنیز
برده مؤنث
است
که
خرید و فروش می شود.
 
۳
نوکر و کلفت
احتمالا
بنده و کنیز آزاد شده اند.
 
به
همان سان
که
رعایا
بردگان آزاد شده اند.
 
اگر
کنیز و بنده
جزو و عضو طبقه اصلی فرماسیون برده داری باشند،
کلفت و نوکر
جزو و عضو طبقه اصلی فرماسیون فئودالى
اند.

ظرافت قضیه
اما
این
است
که
بنده و رعیت
هم 
مؤنث اند 
و 
هم
مذکر.

محل خدمت کنیز و کلفت
اما
نه
مزرعه و مرتع و غیره
بلکه
خانه اربابی
است.

۴
در
خانه دایی جان ناپلئون
مش قاسم
(نوکر)
 تنها
نیست.
 
کلفتی
به
نام ننه بالقیس 
هم
هست.
 
وقتی
دایی جان ناپلئون
خشمگین می شود
و
دستور بیرون انداختن خواهران و برادران خود
را
به
مش قاسم
صادر می کند،
مش قاسم
به
عوض اشراف 
ننه بالقیس پیر و خرد و خراب
را
کشان کشان از اتاق بیرون می اندازد.
 
۵
 
یکی
از
خدمات سوسیولوژیکی ایرج پزشکزاد
در
رمان  دایی جان ناپلئون
کاراکتریزاسیون رئالیستی مش قاسم
به
مثابه نوکر
و
بقیه کاراکترها
ست.
 
مش قاسم
بسان بقیه نوکرها در خانه های فئودالی
نوکر خشک و خالی  
نیست.
 
مش قاسم
نقش دلقک
هم
بازی می کند.
 
به
همین دلیل
دایی جان ناپلئون و بقیه اشراف فئودال
دیگر
احتیاجی به دلقک ندارند.
 
  مش قاسم
اما
خر
نیست.
 
اگرچه
خود
را
به
خریت می زند 
تا
محل امرار معاش خود
را
تضمین کند.
 
مش قاسم
همه
خصایص اشراف فئودال
را
عمیقا 
از
آن خود
کرده است.
 
حتی
فانتزی دایی جان ناپلئون
را
از
آن خود 
کرده است.
 
مش قاسم
بسان بقیه اشراف فئودال
تکیه کلامی
دارد:
و الله 
دروغ چرا
از
اینجا تا گور
۴ انگشت فاصله است.
 
مش قاسم
بسان بقیه اشراف فئودال
گنجینه ای از خاطرات اختراعی 
در
اختیار دارد
و
مرتب
نشخوار
می کند.
 
ایرج پزشکزاد
(که کمیکر است و نه طنزپرداز) 
 نیز
در
مصاحبه ها و سخنرانی هایش
هم
ابیاتی از این و آن ازبر دارد،
هم
خاطراتی 
و
هم
کلمات قصاری.
 
تک تک دیوارهای خانه اش
هم
مزین به ابیات شعر
با
خط خوشنویسی
است.
 
اشراف فئودال
بدین طریق و با این ترفند
به
ازبر کردن ابیات و کلمات قصار
نایل می آیند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر