محمدعلی برافراشته
(روزنامه چلنگر ۱۳۲۹)
در این جشن فرخنده مهرگان
زنم بوسه بر کتف (شانه) آهنگران
زنم بوسه بر کتف (شانه) آهنگران
تو
ای نورِچشم
ای گرامی پسر
به
به
آهنگری
دسته گل
ببر
عزیز دلم
کارگر
برزگر
رفیق من
ای کاسب،
ای پیشه ور
شما
ای جوانان دانش پرست
همه هر یکی دستهْ گل
به دست
به
شهر شما
پیرِ آهنگری
است
که
همسال آن پیر استاد
نیست
دم کوره بنشسته
اسپید موی
یکی کوه آتشفشان
روبروی
به
دکان آن پیر فولاد قوم
روان گشت باید به طور عموم
گل و میوه
قند و گلاب
آورید
سبدهای پر
با
شتاب
آورید
شود راسته بازارِ آهنگران
پر از میوه و گل،
کران تا کران
همان پیر استاد
با
احترام
نشیند
بگیرد
ز مردم
سلام
که
از
کاوه
او را ست
مهر و نشان
هم
از
صنف خلق
است
و
زحمتکشان
نشان داد
عزم خلل ناپذیر
بر آرد به زانو
امیر و وزیر
نشان داد
همبسته بودن چه هست
به وحدت توان پشت دشمن شکست
نشان داد
نیروی ایمان خلق
قیامت کند خشم و طوفان خلق
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
کارگر
برزگر
رفیق من
ای کاسب،
ای پیشه ور
شما
ای جوانان دانش پرست
همه هر یکی دستهْ گل
به دست
به
شهر شما
پیرِ آهنگری
است
که
همسال آن پیر استاد
نیست
دم کوره بنشسته
اسپید موی
یکی کوه آتشفشان
روبروی
به
دکان آن پیر فولاد قوم
روان گشت باید به طور عموم
گل و میوه
قند و گلاب
آورید
سبدهای پر
با
شتاب
آورید
شود راسته بازارِ آهنگران
پر از میوه و گل،
کران تا کران
همان پیر استاد
با
احترام
نشیند
بگیرد
ز مردم
سلام
که
از
کاوه
او را ست
مهر و نشان
هم
از
صنف خلق
است
و
زحمتکشان
نشان داد
عزم خلل ناپذیر
بر آرد به زانو
امیر و وزیر
نشان داد
همبسته بودن چه هست
به وحدت توان پشت دشمن شکست
نشان داد
نیروی ایمان خلق
قیامت کند خشم و طوفان خلق
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر