۱۳۹۸ شهریور ۲۸, پنجشنبه

دایی‌ جان ناپلئون از دیدی دیگر (۷)


تأملی
از
میم حجری
 
۱
 
کاراکتر دیگر رمان دائی جان ناپلئون
آقا سید ابوالقاسم واعظ
است
که
عضو و جزو روحانیت شیعی
 است.
 
روحانیت
در
جامعه فئودالی
(و نه فقط در جامعه فئودالی)
همان نقشی
را
ایفا می کند
که
نوکرجماعت
ایفا می کنند:
روحانیت
حلقه پیوند اشرافیت فئودالی ـ روحانی
با
جامعه و توده 
است.
 
آقا سید ابوالقاسم واعظ
در
نزاع پایان ناپذیر دائی جان ناپلئون (فئودال) با آقاجان (بورژوا)
جانبدار مطلق دائی جان ناپلئون
است
و
اراذل و اوباش 
(توده در قاموس اشرافیت فئودال و روحانی)
را
برای حمایت از نزاع دائی جان ناپلئون
بسیج و متشکل و رهبری می کند.
 
۱
روحانیت
به
لحاظ طبقاتی 
دوگانه 
است:
 
الف
روحانیت
جزو و عضو اشرافیت فئودال و روحانی
 است.

یعنی جزو طبقات اصلی فرماسیون های اقتصادی برده داری و فئودالی
است.

روحانیت
مالک اراضی (به انضممام بردگان و رعایا)، مزارع و مراتع و قنوات و باغات و مستغلات و غیره
است
که
عمدتا
موقوفه
اند.

وقف کننده اراضی و مراتع و مزارع و قنوات و مستغلات و غیره
اشراف فئودال
و
تجار بازار و ملاکین کوچک
می توانند باشند.

بدین طریق و با این ترفند
پیوند ارگانیک روحانیت با اشراف بنده دار و فئودال و طبقه متوسط (بورژوازی سنتی)
به
طرز و طوراقتصادی
(به لحاظ مادی)
تحکیم و بتون بندی
 می شود.

این پیوند روحانیت شیعی
با
دو طبقه مهم جامعه فئودالی
میراث جامعه بنده داری
است
که
با
گذشت زمان 
تقویت و تحکیم شده
است.

خدیجه
همسر متمول و مسن حضرت محمد
تاجر بزرگی
بوده
و
محمد
مزدور (مزدبگیر) او
بوده است.
 
یعنی
در
«حجره» خدیجه
کار می کرده است
که
بعدا
همسر او و وارث ثروت او شده است.
 
ب
روحانیت
از 
سوی دیگر
ایده ئولوگ اشرافیت بنده دار، فئودال و روحانی و طبقه متوسط
بوده است.

آل عبا
هسته اولیه روحانیت دوگانه 
(عضو و جزو طبقات اجتماعی برده دار و فئودال و متوسط 
از سویی
و
ایده ئولوگ آنها
از
سوی دیگر)
بوده است.

روحانیت
به
همین دلیل
منتقد ضمنی و سطحی و صوری و حرفی فرماسیون های اقتصادی و طبقات اجتماعی حاکمه
بوده است.

ریشه ی واقعی تنومند تزویر  و تظاهر و تقیه و ریا
که
حافظ
به
طرز پیگیر
تماتیزه کرده
(موضوعیت بخشیده)
در
همین
 بیفونکسیونالیته (دو کارکردی بودن) روحانیت
است.

روحانیت
به
مثابه طبقه حاکمه
استثمارگر
است.

یعنی
دشمن آشتی ناپذیر (آنتاگونیستی) توده های بنده و کنیز و رهی و غلام و رعیت
از 
سویی
و
منتقد سطحی و صوری و حرفی و هارت و پورتی طبقات حاکمه بنده دار و فئودال و بورژوازی
است.

۲
 
فونکسیون ایده ئولوژیکی روحانیت
هنوز
زیر ذره بین آنالیز (تجزیه و تحلیل) ماتریالیستی - دیالک تیکی 
قرار داده نشده است.

یکی 
از 
خدمات مهم و ارجمند رمان دائی جان ناپلئون
افشای خودپوی (هنری، ناآگاهانه) فونکسیون ایده ئولوژیکی ـ فئودالی ـ ارتجاعی روحانیت است.
 
دلیل توقیف و ممنوعیت رمان دائی جان ناپلئون و دیگر اثار ایرج پزشکزاد
توسط اجامر عنگلاب اسلامی
احتمالا
همین
است
که
در
مفهوم «بدآموزی»
تجرید می یابد.
 
۳
 
مثال مشخصی از رمان:
 
آقاجان
برای افشای ترس و لرز دائی جان ناپلئون از دزد
مجلس جشنی 
را
تدارک می بیند.
 
  دائی جان ناپلئون 
برای ممانعت از برگزاری جشن آقاجان
فوری
به 
سراغ آقا سید ابوالقاسم واعظ
می رود.
 
 
آقا سید ابوالقاسم واعظ 
در
طرفة العینی
لاشخورهای شهر
را
بسیج می کند
و
مجلس عزایی
به
 مناسبت روز قتل مسلم ابن عقیل
در
خانه دائی جان ناپلئون
راه می اندازد.
 
طرفه 
اینکه
روز قتل مسلم ابن عقیل
یک ماه دیگر
است.
 
بدین طریق و با این ترفند
تشکیل مجلس جشن آقاجان
نقش بر آب می شود.
 
کسی
در
روز عزا
به
جشن کسی نمی رود.
 
۴
ایرج پزشکزاد
مرتب
نشان می دهد
که
اعضای اشرافیت فئودال
مثلا
خواهران و برادران و قوم و خویش دائی جان ناپلئون
و
حتی
همسر آقاجان
مذهبی
اند.
 
یعنی
به
لحاظ ایده ئولوژیکی
کمترین فرقی
با
توده
(اراذل و اوباش به قول اشراف فئودال) 
ندارند.


 


آقاجان
تصمیم می گیرد
که
از
تشکیل مجلس جشن خود
صرفنظر کند
و
به
مجلس عزای دائی جان ناپلئون
برود
و
در
همانجا
افشاگری کند.
 
این تلاش او
هم
با
بند و بست آخوند با دایی جان ناپلئون
در
همانجا
در
نطفه 
خفه می شود.
 
 
به
محض پا شدن آقاجان و شروع به افشاگری از ترسویی دائی جان ناپلئون
دائی جان ناپلئون و همراه با او
 عزاداران 
بر می خیزند و غرش گوش کر کن آغاز می شود:
 
ای عزیز فاطمه
در
کوفه ویران میا
 
در
نتیجه
آقاجان
مجبور به ترک مجلس عزا می شود و تیرش به سنگ می خورد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر