۱۳۹۸ مهر ۵, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۸۲)


شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)

حکایت سوم


۱   
 تو کی بشنوی ناله دادخواه،
به کیوان برت کله خوابگاه؟

چنان خسب، کآید فغان ات به گوش
اگر دادخواهی بر آرد خروش،
که نالد ز ظالم، که در دور تو ست،
که هر جور، کاو می کند، جور تو ست.

معنی تحت اللفظی:
تو که خوابگاهت در آسمان ها ست،
بعید است
که
ناله دادخواه
به
گوشت رسد.

چنان بخواب
که
اگر دادخواهی فریاد زند،
فریادش
به
گوش تو رسد.

برای اینکه او
از
دست ستمگری فغان دارد
که
در
دور و بر دربار است
و
ستم او
ضمنا
ستم تو ست.

سؤال

سعدی
 در
 این ابیات شعر،
  دیالک تیک های مختلف جامعه فئودالی
را
توسعه می دهد:
دیالک تیک ط  حاکمه و ت
را
 دیالک تیک دربار و گ
را
  دیالک تیک گ  و دادخواه
را
 بسط می  دهد
و
با
توجه
به
ه  قدرت
 از
گرگ
به
 دربار و شاه
می رسد.

جواب

سعدی
 در
 این ابیات شعر،
  دیالک تیک های مختلف جامعه فئودالی
را
توسعه می دهد:
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
 دیالک تیک دربار و گرگ
را
  دیالک تیک گرگ و دادخواه
را
 بسط می  دهد
و
با
توجه
به
هیرارشی قدرت
 از
گرگ
به
 دربار و شاه
می رسد.

۲
گرگ بدبخت
فونکسیون، مأموریت و چاره ای جز ستاندن خراج و بهره مالکانه و مالیات و تحفه های گونه گون برای دربار ندارد.

سعدی
به این حقیقت امر منطقی و عینی اشاره می کند :
جور ظالم، جور پادشاه است.

 ترفند ایده ئولوژیکی سعدی
در همین ختم قضیه در همین جا ست.

سعدی
راه حلی
جز شنیدن فغان دادخواهی تک افتاده و منفرد
 ندارد.

سعدی
باید
 تمام آموخته های خود
 را
در خاک کند.

شنیدن فغان دادخواهی منفرد و دادن پشیزی و یا طعامی به زن و بچه او و یا حتی حلق آویز کردن مباشری، غلامی، سرهنگی (ظالمی) 
گرهی از گره توده مولد و زحمتکش نمی گشاید.

سعدی
هم
نمی خواهد که مسئله حل شود.

سعدی
 قصد میخکوب کردن جامعه
در
پله فئودالی آن
را
 دارد.
جامعه فئودالی ـ بنده داری موجود،
جامعه ایدئال سعدی
است.

پایان تاریخ
است.

سعدی
آلترناتیوی جز تعدیل تضادهای طبقاتی
ندارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر