۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

تأملی در مقاله ای از دکتر محمد امیدوار (۹)


اهمیت و نقش مارکسیسم
در رهاسازیِ طبقهٔ کارگر و ستم‌دیدگان در دوران ما
  دکتر محمد امیدوار
سخنگوی کمیته مرکزی حزب توده ایران 
 
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
 

موضوعیّت و اهمیت مارکسیسم در دوران ما

میراث انقلابی غنی مارکس،
 ۲۰۰ سال پس از تولدش،
 امروزه همچنان مطرح است 
و 
موضوعیت دارد، 
نه به خاطر اینکه جنبش کمونیستی و طبقهٔ کارگر
 کورکورانه 
حکم‌هایی جزمی 
را 
دنبال می‌کند،
 بلکه به این دلیل که نظام اجتماعی-اقتصادی‌ای که مارکس آن را به چالش کشید، 
و مهم‌تر اینکه خواهان تغییرش بود، 
هنوز امروز اینجا با ما ست.
 
 آثار مارکس در نقد شالوده‌های نظام سرمایه‌داری، سرشت ذاتی آز،‌ نابرابری، و نظام طبقاتیِ سرمایه‌داری، که در آن اقلیتی مطلق مالک و کنترل‌کنندهٔ وسایل تولید است و دیکتاتوری اقتصادی‌اش را به سود اقلیت ”داراها“ علیه ”ندارها“ اعمال می‌کند، امروزه نیز مثل همان زمان که او ”سرمایه“ را نوشت، همچنان صادق است. 
 
درست است که سرمایه‌داری تغییرهای عمده‌ای کرده است. 
 
انقلاب اطلاعات چالش‌ها و نیز فرصت‌های تازه‌ای به وجود آورده است، و شیوه‌های تولید دچار تغییرهای فناورانهٔ چشمگیری شده‌اند، و به همین دلیل، و در پرتو چالش‌های تازه‌ای که پیش آمده است، مبارزهٔ طبقهٔ کارگر نیز نیاز به آگاهی‌های تازه و انطباق خود با وضعیت تازه دارد.
 
 امّا شالوده‌های جامعهٔ طبقاتی و بنابراین نیاز به مبارزهٔ طبقاتی به منظور ایجاد دنیایی متفاوت، نظم جهانی سوسیالیستی، همچنان به قوّت خود باقی است.

هدف بنیادی سوسیالیسم از دید مارکس و انگلس، 
تحقق آزادی انسان و خودمختاری فردی بود. 
به‌ویژه، رهایی از احساس بیگانگی‌ای که به شکل مناسبات اجتماعی، و نیز کمبودهای مادّی، به‌اجبار به افراد تحمیل شده، که در آن شخص صرفاً برای زنده ماندن مجبور است که وارد فعالیت‌هایی معیّن بشود. 
 
هدف سوسیالیسم، تأمین شرایطی است که در آن افراد آزادند که علایق و دلبستگی‌ها و آمال واقعی خود را مطرح کنند و آزادانه آفرینشگری کنند، بدون اینکه کنترل اجتماعی در شکل‌های گوناگون- که افراد را وادار می‌کند شخص برای طبقه‌ای از مالکان کار کند که محصول اضافی را مالِ خودش می‌کند- مانع آنها باشد.
 
 برخلاف پیش‌بینی‌های ساده‌لوحانهٔ دههٔ ۱۹۹۰ در مورد مرگ مارکسیسم،
مبارزه برای ایجاد دنیایی بهتر و نظم اجتماعی-اقتصادی‌ای متفاوت، 
هنوز کاملاً زنده است. 
نوع بشر را نمی‌توان محکوم به زندگی در نظامی طبقاتی و ناعادلانه کرد که مسئول فقر مفرط، دو جنگ جهانی و شمار زیادی جنگ‌ها و مناقشه‌های محلی دیگر، آسیب دیدنِ بی‌سابقهٔ محیط‌زیست، و ته کشیدن منابع طبیعی جامعهٔ بشری بوده است. 
 
روشن است که آینده نه از آنِ سرمایه‌داری، بلکه همان‌طور که مارکس پیش‌بینی می‌کرد، از آنِ نظم جهانی نوینی خواهد بود که ما آنرا سوسیالیسم می‌نامیم.
 
پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر