تحلیل
از
میمحا نجار
۱
روی اگر با خون دل آراستم
رونق بازار او
می خواستم
معنی تحت اللفظی:
اگر
روی خود
را
با
خون دل
آرایش دادم،
آماجم
رونق بخشیدن به بازار او
بود.
منظور سایه از «او» چیست؟
آماج سایه
از
تحمل ذلت و ریاضت
رونق بخشیدن به بازار کی بوده است؟
۲
اگر به ابیات قبلی این شعر سایه
نظر اندازیم،
هویت «او»
تعیین می شود:
منظور سایه از «او»
عشق سرشته به عقل
است.
آماج سایه و سایه وشان
رونق بخشیدن به بازار عشق
بوده است.
عشق سرشته به عقل
ایده ئولوژی علمی و عقلی
عشق
ولی
حلقه واسط
است.
عشق
پل پیوند عاشق با معشوق است.
معشوق سایه و سیاه وشان
اما
چیست؟
۳
عشق
(ایده ئولوژی کمونیستی)
چه اوتوپیکی و چه علمی
حلقه پیوند انقلابیون بشردوست
با
کمونیسم
چه کمونیسم اوتوپیکی و چه کمونیسم علمی
بوده است.
سایه
در این بیت شعر
تریاد دیالک تیکی انقلابی ـ ایده ئولوژی ـ ایدئال
را
به شکل تریاد دیالک تیکی عاشق ـ عشق ـ معشوق بسط و تعمیم می دهد:
آماج سایه و سایه وشان
رونق بخشیدن به بازار ایدئال (کمونیسم) بوده است
و
کمونیسم = هومانیسم + ناتورالیسم
همبودگرایی = انسانگرایی + طبیعت گرایی
۴
معنی تحت اللفظی:
برای رونق بخشیدن به بازار عشق (ایده ئولوژی) و وصل با معشوق
از
دره ها و تپه ها
(شکست ها و پیروزی ها، کامیابی ها و ناکامی ها)
گذشتم
و
بر
سر آز و نیاز
پا گذاشتم.
دلم از آرزو تهی نبود.
من
اما
به
سودایی (میل، داد و ستد، معامله) سر فرود نیاوردم.
به اندازه ای از خواهش دل سوختم
که
نهایتا
قید هر خواهشی را زدم.
۵
سایه
در این بیت شعر
از
دیالک تیک راه طی شده
پرده برمی دارد:
راه طی شده توسط سایه و سایه وشان
دیالک تیکی از راه مادی و راه روحی
است.
راه طی شده توسط سایه و سایه وشان
راهی مادی
است.
برای اینکه سایه و سایه وشان
در
جامعه
زیسته اند و رزمیده اند.
راه طی شده سایه و سایه وشان
بسان هر راه مادی دیگر
دیالک تیکی از نشیب و فراز
بوده است.
راهی پر افت و خیز بوده است.
۶
برای طی راه مادی پر نشیب و فراز و پر افت و خیز و رسیدن به مقصد معلوم
سایه و سایه وشان
همزمان
به
طی راه روحی درخور کمر بسته اند.
راه روحی ئی
که
دیالک تیکی از غلبه بر آز و غلبه بر نیاز
بوده است:
سایه و سایه وشان
می بایستی
ضمن طی راه مادی دشوار،
بر
دیالک تیک آز و نیاز
چیره شوند.
یعنی
قید بسیاری از لذت های مادی و روحی
را
بزنند.
یعنی
ریاضتکشی
پیشه کنند.
اگر
بیوگرافی توده ای ها
بررسی شود
خواه و ناخواه
این نتیجه نهایی حاصل می آید
که
توده ای ها
مرتاضان طراز نوین
بوده اند.
حزب توده ایران
از
خیلی جهات
بی شباهت به احزاب توده جهان
است.
۷
اکنون
از
ریاضت پیشگی طراز نوین توده ای ها
بیشتر
پرده برمی افتد:
همه چیز زیبا و لذت بخش زندگی
را
توده ای ها
تحت الشعاع ایدئال (آرمان) والا
قرار می دهند.
بر سر هر آز و نیاز پا می نهند و قید هر آروزی دیگر را در دل می زنند.
ما
با
ایدئالیزاسیون فخرانگیز ایدئال
سروکار پیدا می کنیم.
۸
سوختن بی پروا در آتش آرزوی تحقق آرمان،
به
رسیدن به بی آرزویی حیرت انگیز
منجر می شود.
بیوگرافی مرتاضان طراز نوین
همین
است.
از
مارکس
تا
ارانی.
ادامه دارد.
اگر
روی خود
را
با
خون دل
آرایش دادم،
آماجم
رونق بخشیدن به بازار او
بود.
منظور سایه از «او» چیست؟
آماج سایه
از
تحمل ذلت و ریاضت
رونق بخشیدن به بازار کی بوده است؟
۲
روی اگر با خون دل آراستم
رونق بازار او
می خواستم
اگر به ابیات قبلی این شعر سایه
نظر اندازیم،
هویت «او»
تعیین می شود:
منظور سایه از «او»
عشق سرشته به عقل
است.
آماج سایه و سایه وشان
رونق بخشیدن به بازار عشق
بوده است.
عشق سرشته به عقل
ایده ئولوژی علمی و عقلی
عشق
ولی
حلقه واسط
است.
عشق
پل پیوند عاشق با معشوق است.
معشوق سایه و سیاه وشان
اما
چیست؟
۳
روی اگر با خون دل آراستم
رونق بازار او
می خواستم
عشق
(ایده ئولوژی کمونیستی)
چه اوتوپیکی و چه علمی
حلقه پیوند انقلابیون بشردوست
با
کمونیسم
چه کمونیسم اوتوپیکی و چه کمونیسم علمی
بوده است.
سایه
در این بیت شعر
تریاد دیالک تیکی انقلابی ـ ایده ئولوژی ـ ایدئال
را
به شکل تریاد دیالک تیکی عاشق ـ عشق ـ معشوق بسط و تعمیم می دهد:
آماج سایه و سایه وشان
رونق بخشیدن به بازار ایدئال (کمونیسم) بوده است
و
کمونیسم = هومانیسم + ناتورالیسم
همبودگرایی = انسانگرایی + طبیعت گرایی
۴
ره سپردم در نشیب و در فراز
پای هشتم بر سرِ آز و نیاز
سر
به
سودایی
نیاوردم فرود
گرچه دست آرزو کوته نبود
آن قَدَر از خواهش دل سوختم
تا چنین بی خواهشی آموختم
معنی تحت اللفظی:
برای رونق بخشیدن به بازار عشق (ایده ئولوژی) و وصل با معشوق
از
دره ها و تپه ها
(شکست ها و پیروزی ها، کامیابی ها و ناکامی ها)
گذشتم
و
بر
سر آز و نیاز
پا گذاشتم.
دلم از آرزو تهی نبود.
من
اما
به
سودایی (میل، داد و ستد، معامله) سر فرود نیاوردم.
به اندازه ای از خواهش دل سوختم
که
نهایتا
قید هر خواهشی را زدم.
۵
ره سپردم در نشیب و در فراز
پای هشتم بر سرِ آز و نیاز
در این بیت شعر
از
دیالک تیک راه طی شده
پرده برمی دارد:
راه طی شده توسط سایه و سایه وشان
دیالک تیکی از راه مادی و راه روحی
است.
راه طی شده توسط سایه و سایه وشان
راهی مادی
است.
برای اینکه سایه و سایه وشان
در
جامعه
زیسته اند و رزمیده اند.
راه طی شده سایه و سایه وشان
بسان هر راه مادی دیگر
دیالک تیکی از نشیب و فراز
بوده است.
راهی پر افت و خیز بوده است.
۶
ره سپردم در نشیب و در فراز
پای هشتم بر سرِ آز و نیاز
سایه و سایه وشان
همزمان
به
طی راه روحی درخور کمر بسته اند.
راه روحی ئی
که
دیالک تیکی از غلبه بر آز و غلبه بر نیاز
بوده است:
سایه و سایه وشان
می بایستی
ضمن طی راه مادی دشوار،
بر
دیالک تیک آز و نیاز
چیره شوند.
یعنی
قید بسیاری از لذت های مادی و روحی
را
بزنند.
یعنی
ریاضتکشی
پیشه کنند.
اگر
بیوگرافی توده ای ها
بررسی شود
خواه و ناخواه
این نتیجه نهایی حاصل می آید
که
توده ای ها
مرتاضان طراز نوین
بوده اند.
حزب توده ایران
از
خیلی جهات
بی شباهت به احزاب توده جهان
است.
۷
سر
به
سودایی
نیاوردم فرود
گرچه دست آرزو کوته نبود
اکنون
از
ریاضت پیشگی طراز نوین توده ای ها
بیشتر
پرده برمی افتد:
همه چیز زیبا و لذت بخش زندگی
را
توده ای ها
تحت الشعاع ایدئال (آرمان) والا
قرار می دهند.
بر سر هر آز و نیاز پا می نهند و قید هر آروزی دیگر را در دل می زنند.
ما
با
ایدئالیزاسیون فخرانگیز ایدئال
سروکار پیدا می کنیم.
۸
آن قَدَر از خواهش دل سوختم
تا چنین بی خواهشی آموختم
سوختن بی پروا در آتش آرزوی تحقق آرمان،
به
رسیدن به بی آرزویی حیرت انگیز
منجر می شود.
بیوگرافی مرتاضان طراز نوین
همین
است.
از
مارکس
تا
ارانی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر