تحلیل
از
میمحا نجار
۱
صبرِ تلخم
گر
بر و باری
نداد
هرگزم اندوه نومیدی مباد
معنی تحت اللفظی:
اگرچه صبر تلخ
ثمری برایم در پی نداشت،
اما
من
علیرغم آن
نباید مأیوس شوم.
این اندیشه سایه
مبتنی بر ضرب المثلی توده ای
است:
گر صبر کنی
ز غوره حلوا سازی.
معنی تحت اللفظی:
اگر
صبر کنی،
غوره رشد می کند
و
به
انگور توسعه می یابد.
از
انگور
می توانی
دوشاب (شیره انگور) بگیری
و
به کمک آرد و ادویه جات
حلوا
تولید کنی.
صبر مورد نظر در این ضرب المثل توده ای،
نه،
صبری پاسیو
(منفعل)
بلکه
صبری اکتیو
(فعالیت مبتنی بر آگاهی)
است:
سوبژکت
در
این
درک از مفهوم صبر
در
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
کار می کند:
الف
غوره
(اوبژکت)
در
طبیعت
دوره رشد قانونمند عینی خود
را
پشت سر می گذارد
و
به
انگور
استحاله می یابد.
از
نارسی
به
رسیدگی
از
خامی
به
پختگی
از
صغارت
به
بلوغ
از
مرحله ناچیزی
به
مرحله چیزی
فردوسی
که
یزدان ز ناچیز، چیز آفرید.
ب
سوبژکت
(دهقان)
از
انگور
به مدد میکروموجودات (باکتری های معین در خاک تاکستان)،
دوشاب
تولید می کند
و
از
دوشاب
مثلا
به
مدد آرد و ادویه جات
حلوا
تولید می کند.
۲
صبرِ تلخم
گر
بر و باری
نداد
هرگزم اندوه نومیدی مباد
صبری دیالک تیکی است:
صبری اوبژکتیو و صبری سوبژکتیو
در
آن واحد
است.
یکی از تفاوت ها و تضادهای حزب توده ایران با طویله های سیاسی کشور
در
همین
صبر دیالک تیکی:
صبر اوبژکتیو ـ صبر سوبژکتیو
بوده است.
۳
صبرِ تلخم
گر
بر و باری
نداد
هرگزم اندوه نومیدی مباد
صبر تلخ سایه
بر و باری نداده است.
سایه
ولی
علیرغم آن نباید نومید شود.
چرا و به چه دلیل؟
وقتی کسی نتوانسته به برکت صبر دیالک تیکی از غوره حلوا سازد،
چرا
باید
همچنان
امیدوار باشد؟
۴
پاره پاره
از
تن خود
می بُرم
آبی
از
خون دل خود
می خورم
من در این بازی چه بردم؟
باختم
داشتم لعل دلی،
انداختم
باختم
(باخت من)،
اما
همی
بُرد من
است
بازی ئی زین دست
در
خوردِ من
است
زندگانی چیست؟
پُر بالا و پست
راست
همچون سرگذشت یوسف
است
از
دو پیراهن
بلا آمد، پدید
راحت
از
پیراهنِ سوم
رسید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر