از
مسعود بهبودی
بودن و نبودن (زیستن و مردن)
مسئله این است.
مش شکسپیر
۱
دعوا بر سر گزینش می نی ژوپ و حجاب نیست
ای کره خر.
۲
دعوا بر سر نان است.
۳
دعوا بر سر «سن یه من باخوم»
(تو بخورـ من تماشا کنم)
است.
ای الاغ زاده پخمه پشمالو
کسی که سنگ چند ملیتی بودن بر سینه می زند
یا
ابله است
و
یا
عضو و جزو طبقه حاکمه است.
اعضای طبقه حاکمه
وطن شان در جیب شان است و هر جا روند
با خود برند
و
همه جا
احترام و عزت بییند.
برای اعضای وابسته به توده
حتی
وطن
زندان است
چه رسد به غربت.
توده
باید وطن خود را از چنگ طبقه حاکمه آزد سازد
تا
وطن داشته باشد
و
آدم حساب شود.
طبقه حاکمه
باید کفن شود
تا
وطن
وطن شود
اندکی اندر باب دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی
من نمیدانم چه تغییری در آدمها به وجود می آید که مثلا کسی که خود از قشر زحمت کش و کم درآمد بوده با تغییر موقعیت سرکوبگر و خشن و ظالم می شود،مثل همین شکنجه گر!
حریف
۱
فقر و ثروت معیار مطمئنی برای ارزیابی آدم ها نیست.
۲
فقیر حتما نباید مترقی تر از ثروتمند باشد.
۳
بخش اعظم لات ها و لاشخورها و لومپن ها
فقیرند
و
به هر کاری حاضرند.
۴
اعضای جامعه بشری
را
نمی توان فقط بر اساس فقر و ثروت و یا حتی بر اساس خاستگاه طبقاتی شان ارزیابی کرد.
۵
اگر چنین می بود
قضیه آسانتر می گشت.
۶
آلنده از اشرافیت فئودال بود و تا مغز استخوانش توده ای بود
۷
پینوچه تبارش به زحمتکشان می رسید و تا مغز استخوانش فاشیست بود و ضد توده ای
۸
آنچه روشن است
این است
که
نقش تعیین کننده در دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی
در تحلیل نهایی
از ان خاستگاه طبقاتی است.
۹
تشکیل پایگاه طبقاتی اعضای جامعه
مثلا توده ای شدن و یا فاشیست وفوندامنتلیست و ضد توده ای شدن
به علل متفاوت و متنوع
صورت می گیرد.
۱۰
آنچه روشن است
توده
همه کاره است:
هم ستم می بیند
هم برای امرار معاش حتی ستم می کند.
۱۱
طبقه حاکمه دست به سیاه و سفید نمی زند
فقط اراده می کند و فرمان می دهد.
۱۲
بخشی از سپاه توده
مجری اراده طبقه حاکمه است و این چه بسا بر ضد بخش دیگر سپاه توده است.
جنگ داخلی
هم
در سپاه توده شعله ور است
و
هم در سپاه طبقه حاکمه.
۱۳
سران و سرداران حزب توده ایران
که شکنجه، رسوا، اعدام و شقه شقه شده اند
اکثرا از طبقه حاکمه اند.
۱۴
تبار طبقاتی کیانوری و افضلی و طبری با تبار طبقاتی خمینی و خامنه ای و رفسنجانی فرق ماهوی ندارد.
۱۵
در سپاه توده هم جنگ داخلی شعله ور است
یکی خادم طبقه حاکمه است و دیگری خادم توده
۱۶
حاکمیت
طبقه حاکمه را سکسی می کند و خامان سپاه توده را وسوسه و جذب می کند.
۱۷
ضمنا
درامدن به خدمت طبقه حاکمه
امری عادی است.
۱۸
مبارزه بر ضد طبقه حاکمه استثنائی
و
هر از گاهی است.
۱۹
شما شکنجه کارگری توسط کشاورزی و یا عمله ای و یا لاشخوری را می بینید
ولی فرو رفتن کارگری
در چاه های مستراح
و پر کردن سطل های مدفوع و ادرار و کشیدن و تخلیله و حمل و نقل آن را نادیده می گیرید.
۲۰
هر ثاینه در جهان کارگری از فراز ساختمان در حال تشکیل می افتد و می میرد
۲۱
هر ثانیه کارگری زیر قطار می رود، در دریا غرق می شود
در مزرعه مار می زند و یا از سرما و گرما تلف می شود.
۲۲
در جهنم جامه طبقاتی
فقط خرید و فروش هر کالا
مثلا کالای نیروی کار
آزاد است و نه خود اعضای جامعه
۲۳
تحت فشار نان
آدم ها به هر کار ذلت باری تن در می دهند و اندک اندک بدان عادت می کنند.
۲۴
مسئله مهم این است
که
طبقه کارگر
برای از ان خود کردن شعور طبقاتی خاص خود
آماده تر از بقیه طبقات جامعه است
ایده ئولوژی طبقه کارگر = علم
۲۵
این شعور انقلابی و پرولتری
باید از خارج به میان طبقه رود تا به بار بنشیند
۲۶
کارگر باید از کارگر درخود به کارگر برای خود
تبدیل شود
به خودشناسی برسد
به سوبژکت تاریخ ابودن خود پی ببرد.
۲۷
به همین دلیل
روشنگری علمی و انقلابی صرفنظر ناپذیر است
۲۸
شعور
به محض نفود در توده
به قوه ای مادی تبدیل می شود
۲۹
قوه مادی ئی که جامعه را زیر و رو می کند
۳۰
اگر شعور
شعور طبقه حاکمه باشد
یعنی خرافه باشد
پس از نفوذ در توده
جامعه را
تخریب می کند
و
به گند می کشد.
۳۱
به همین دلیل
مبارزه ایده ئولوژیکی
واجب تر از نان و اب است.
۳۲
پیش به سوی روشنگری
پیش به سوی همانیدشی
پیش به سوی مبارزه ایده ئولوژیکی
ای شرم
کجایی؟
نیما
چه دنیایی!!
کارگر باشی ، دست رنجت ندهند
بعد هم تو سرت بزنند که چرا گرسنگی را تحمل نکردی!!
اون هم تو مملکتی که ابله ترین وابستگان حکومت میلیاردی می دزدند و می خورند و حتی یک روز مثل بخشی کار نکرده اند.
حالا هم معلوم شده وزارت اطلاعات ( غفیف ترین انسانهای روی زمین ) نه فقط دچار شکنجه نشدند بلکه مظلوم واقع شدند و حق دارند داد خود را از او بستانند.
کارگر باشی ، دست رنجت ندهند
بعد هم تو سرت بزنند که چرا گرسنگی را تحمل نکردی!!
اون هم تو مملکتی که ابله ترین وابستگان حکومت میلیاردی می دزدند و می خورند و حتی یک روز مثل بخشی کار نکرده اند.
حالا هم معلوم شده وزارت اطلاعات ( غفیف ترین انسانهای روی زمین ) نه فقط دچار شکنجه نشدند بلکه مظلوم واقع شدند و حق دارند داد خود را از او بستانند.
هی مشد حسن
۱
شما
هرگز
انقلابی نبوده اید.
۲
همیشه مرتجع بوده اید.
همیشه ضد انقلابی بوده اید.
۳
شما عنگلاب کرده اید.
۴
همان حکوممت فردی شاه انقلابی
هزاران بار بهتر و مترقی تر از نظام خرکی شما خرپروران بوده است.
۵
نهال باغچه ما
چندان قد کشیده که دیوار را به جوانه های نورسش معنی کند
ای خونخوار
مهم نیست.همیشه شِبهِ عشق در کنار عشق بوده است،شِبهِ صداقت در کنار صداقت،امّا هرگز از رونق بازار عشق و صداقت چیزی کاسته نشده است.
تو عاشقِ صادق باش و بمان،دنیا را به حال خود بگذار!!
نادر ابراهیمی
۱
هی
نادر حواس پرت.
۲
عشق مثل زلزله است.
۳
بی خبر می آید و همه چیز را درهم می کوبد و می رود.
۴
عشق اصلا ارادی و اختیاری نیست تا کسی چنین و چنان باشد.
۵
من ـ زورت از عشق اصلا چیست؟
این آخوند
با آنکه قم یک شهر مذهبی است
هنگامی که قصد رفتن به حوزه علمیه را دارد هر روز لباسهای روحانیت را در یک کوچه بن بست میپوشد و شب به هنگام برگشت به منزل نیز لباس روحانیت رو در میاورد.
حتی خودشان هم فهمیده اند که مردم از این لباس پر از نیرنگ و فریب متنفر هستند!
عشق مثل زلزله است.
۳
بی خبر می آید و همه چیز را درهم می کوبد و می رود.
۴
عشق اصلا ارادی و اختیاری نیست تا کسی چنین و چنان باشد.
۵
من ـ زورت از عشق اصلا چیست؟
این آخوند
با آنکه قم یک شهر مذهبی است
هنگامی که قصد رفتن به حوزه علمیه را دارد هر روز لباسهای روحانیت را در یک کوچه بن بست میپوشد و شب به هنگام برگشت به منزل نیز لباس روحانیت رو در میاورد.
حتی خودشان هم فهمیده اند که مردم از این لباس پر از نیرنگ و فریب متنفر هستند!
اشاره ای به دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی
۱
خاستگاه طبقاتی
با
زیربنای اقتصادی
با
مناسبات تولیدی
در پیوند است.
۲
خاستگاه طبقاتی
با ریشه و تبار طبقاتی افراد در پیوند است.
۳
خاستگاه طبقاتی
منشاء طبقاتی اعضای جامعه است
که از جایگاه شان در تولید مایحتاج حیاتی جامعه
نشئت می گیرد.
الف
یکی رعیت است
ب
دیگری ارباب فئودال
پ
یکی پرولتر است
ت
دیگری لومپن پرولتر.
۴
پایگاه طبقاتی افراد
تحت تأثیر خاستگاه طبقاتی قرار دارد:
یعنی
در
دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی
نقش تعیین کننده از ان خاستگاه طبقاتی است.
۵
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود.
سعدی
۶
بورژوا زاده
اساسا و اصولا
خادم منافع طبقاتی بورژوازی است.
۷
یعنی پایگاه طبقاتی اش بورژوایی است.
۸
ایده ئولوژی
پدیده ای طبقاتی است و با شیر مادر اندر می شود و با کفن و دفن بدر.
۹
پرولتر زاده
هم
پایگاه طبقاتی اش اصولا پرولتری است.
۱۰
برای انحراف از خاستگاه طبقاتی و اتخاد پایگاه طبقاتی انقلابی و یا ارتجاعی عوامل معرفتی و تصادفی و غیره وارد عمل می شوند.
۱۱
النده اشراف زاده
سگ توده می شود
و
پینوچه نکبت زاده
سگ امپریالیسم
۱۲
نقطه ضعف حزب توده ایران
همان نقطه قوت آن است:
رهبری حزب توده ایران عمدتا
از اعضای طبقات حاکمه بوده اند
۱۳
این خوب است
۱۴
مسئله اما
این است
که
خاستگاه طبقاتی ارتجاعی
مانع تفکر علمی و انقلابی می شود.
۱۵
چون
انعکاس واقعیت عینی از صافی های (فیلترهای) طبقاتی می گذرد و به مغز می رسد.
۱۶
خریت طبقات حاکمه مرتجع
عینی است
دست خودشان نیست.
۱۷
برای اینکه ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است و دلبخواهی نیست.
۱۸
مارکسیسم ـ لنینیسم هم فقط علم نیست تا در دانشگاهی فراگرفته شود.
۱۹
مارکسیسم ـ لنینیسم ضمنا ایده ئولوژی است.
۲۰
کارگر
طبیعتا و طبقاتا
مارکسیستی ـ لنیینستی می اندیشد.
۲۱
آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم برای پرولتاریا سهل تر از خوردن آب است
به همین دلیل
مارکس
توده ای کردن فلسفه
را
فرمان می دهد.
همه باید فیلسوف شوند.
چون
بدون فلسفه
نمی توان از منافع پرولتاریا دفاع کرد.
۲۲
به همین دلیل
می توان ده سال با بورژوا زاده بحث کرد
و
آخر سر متوجه «کوبیدن آب زمزم در هاون»
شد.
۲۳
مارکس و انگلس و لنین
هم
چنین بودند
ولی
استثناء بودند.
این شعر کوتاه سایه
«که گمان داشت»
یکی از بهترین، عمیق ترین، غنی ترین و غم انگیزترین اشعار او ست.
شعری در نهایت کمال تبیینی و تصویری ـ تصوری ـ تخیلی است.
شاهکار به تمام معنی است.
ما
این شعر سایه
را
هزار سال قبل
تحلیل و منتشر کرده ایم.
آنان
که باد کاشته اند
توفان درو خواهند کرد.
سوراخ موش خواهند جست.
ایران خاوران خواهد شد.
ممنون
۱
وحدت در دو دیالک تیک مختلف زیر عرض اندام می کند:
الف
۱
وحدت به مثابه وحدت اضداد (دیالک تیک پیوند و تضاد)، همبایی ستیزمند اضداد
۲
وحدت و یا پیوند در این دیالک تیک بیانگر همبایی اضداد و حفظ وضع موجود است.
۳
تضاد در این دیالک تیک اما موتور تغییر و تحول است
به معین شکست این وحدت است.
۴
تضاد
روح بی تاب دیالک تیک است
۵
تضاد با حرکت خویشاوند است که مطلق است
۶
وحدت و یا پیوند با سکون خویشاوند است که نسبی است
ب
۱
وحدت در دیالک تیک وحدت و کثرت
۲
مریم رجوی و سازمان کذایی عکسعریت و رفرمیسم
این دیالک تیک را تحت اللفظی تعریف و تحریف می کنند:
وحدت = وجود همزمان همه طبقات متضاد = پلورالیسم نظری = سلب عینیت از حقیقت عینی = کثرت حقیقت = قایل شدن الکی حقیقت خاصی برای هر ننه قمری
۳
دیالک تیک وحدت و کثرت اما به معنی فلسفی دیگری است:
به معنی مونیسم مادی هستی است
به معنی وحدت مادی هستی ضمن کثرت فرم های وجودی ماده است
به معنی وحدانیت مادی هستی است
۴
آب و یخ و بخار
به عنوان مثال
فرم های متنوع ماده اند.
۵
محتوای هر سه یکی است = مولکول های H2O
آره.
مش منجنیق
۱
اعتصاب هنر است
۲
هنر
اما
نزد عیرانیان است و بس.
۳
اعتصاب بد نیست
۴
نرمش است برای جهش بزرگ به پیش و یا به پس
۵
نه کمتر و نه بیشتر
۶
اعتصاب
در بهترین حالت
به
خودشناسی و طبقه حاکمه شناسی
منجر می شود.
۷
اعتصاب اما شمشیر دو لبه است:
اعتصاب انقلابی
و
اعتصاب ارتجاعی
۸
رژیم انقلابی سالوادور آلنده
را
با اعتصاب کامیون داران فلج کردند تا اجامر نظامی به زانو در آورند.
۹
زنده باد انقلاب
اندکی اندر باب متد فکری و عملی فاشیسم و فوندامنتالیسم
۱
این حرف را
رضا شاه فاشیست
هم
زده بود
۲
حتی کلوخی را که زندانی بیچاره به عنوان بالش داشت
از دستش گرفته بود.
۳
این ستم
اما
فقط محدود به زندانیان توده ای نماند.
۴
بعد
نویت به توده رسید
۵
آرد نبود تا نان تهیه شود
۶
رضا شاه در هیئت هیتلر
شاطر را
پهلوانانه
برداشت و در آتش سوزان تنور انداخت.
۷
این سخن حریف اما از روانشناسی طبقه حاکمه پرده برمی دارد.
۸
خیال شان از بابت حکومت ابدی راحت است.
۹
هراسی ندارند.
احتیاط دارند.
۱۰
شکنجه متد آنها ست.
۱۱
شکنجه و اعدام
متد قرون وسطیایی (انکیزیسیون) ـ فئودالی است.
۱۲
متد دیگری بلد نیستند و نمی شناسند.
۱۳
نفی مکانیکی
کسب و کار فاشیسم و فوندامنتالیسم
است
نه.
۱
فقط
به ظاهر
چنین است.
۲
در واقع
از این خبرها نیست.
۳
دیگران را آدم ها
برای رفع نیازهای شان
لازم دارند.
۴
اگر نیاز رفع شود
فراموش می شوند
۵
اگوئیسم موجودات
اله منتار
(بنیادی)
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر