۱۳۹۷ بهمن ۴, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۸۲۶)

 
 جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
پیرامون سناریوی سوختۀ امنیتی رژیم اسلامی

مردم از فرزندان شجاع خودشان دفاع می کنند!

۱
منظور از مردم چیست؟

۲
کاربران جهان مجازی؟

۳
۹۹ در صد علافان جهان مجازی
عیاش اند.
دنبال عکس و سکس نقد و نسیه می گردند و نه به دنبال اندیشه

۴
۱ در صد باقی مانده هم
بسان رؤسای راه کور و کر
الکن و لال اند.

۵
دربدر دنبال نوچه و پیرو می گردند و نه به دنبال هماندیش

۶
معرکه اعترافات بخشی و امثالهم
توطئه ای سنجیده و اندیشیده شده است
و
باید تحلیل شود.

۷
معرکه اعترافات بخشی و امثالهم
حاوی سمتگیری روشنی است که بسان ذوالفقار امامعلی
دو لبه است.

۸
حدس بزنید دو لبه آن کدامند؟

۹
احزاب و جریانات به عنوان کمونیست معرفی شده در این معرکه اعترافات بخشی و امثالهم
همه بدون استثناء (اگر چشم ما خطا نکند)
یا امریکایی اند
مثلا حزب ضد کمونیستی و ضد کارگری
من ـ زور حکمت
و
یا
تروریستی اند.

۱۰
اسماعیل بخشی
را
به سلول اجامر داعیشی انداخته اند.

۱۱
خود طبقه حاکمه کثافت جماران
با
هر جاکش و جنده ای در جهان
رابطه داشته و دارد
و
برای کارگران بی همه چیز مولد همه چیز
گلیم بافته است 
که
 حق درازتر کردن پا از آن گلیم 
ندارند.

۱۲
سیاست
جزو حقوق انحصاری اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ بورژوایی ـ بازاری جماران است.

۱۳
کارگر
فقط
باید
برای حقوق معوقه اش
مو از ماست بیرون کشد
و
نه
برای تسخیر قدرت و طرد زباله ها و زالوها از اریکه حکومت و حاکمیت.

شوها، شعبده ها، شعرها، شعارها و شعورها

زندان، شکنجه، اعتراف گیری و پخش آن از تلویزیون سراسری هنوز اثرات خود را بر روی عده ای نه اندک بر جا می گذارد.
اما رشد آگاهی و رو شدن دست شکنجه گران نیز روند رو به رشدی را به نمایش می گذارد و اگر امروز را با گذشته مقایسه کنید،
یعنی زمانی که رهبران حزب را وادار به اعتراف نمودند،
کاملا پیداست که روز بروز از تعداد گول خورندگان کاسته و به افرادی که تحت تاثیر این اراجیف و لاطاعلات قرار نمی گیرند، افزوده شده است
که کافی نیست، اما باعث خشنودی است.
حریف

۱
ایمان به حقیقت چیزی و انکار حقیقت چیزی
چه بسا
ربطی به شعور (آنچه که معمولا آگاهی و وقوف نامیده می شود) ندارد.

۲
تعیین کننده
ایده ئولوژی است.

۳
هزاران سرو توده ای
به خاک افتاد
ولی کسی ککش نگزید.

۴
شعری برای زن بازی و یا مرگ ستایی فاشیستی سروده شد و توده ای سلب تودگیت شد و کسب محبوبیت کرد.
و
بیشتر از همه خود شاعر عیاش

۵
اما
چند سال بعد
هر چریک و مجاهد مرتجعی که خودکشی کرد تا انقلاب بورژوایی سفید را ناکام سازد
شیرآهنکوهمردی شد.

۶
قهرمانان را طبقه حاکمه می سازد و ایمان و انکار توده را سمت و سو می بخشد.

۷
ولی
نه
فقط
جناح نشسته بر تخت قدرت طبقه حاکمه
بلکه
ضمنا
جناح متمایل و مصمم به نشستن بر تخت قدرت طبقه حاکمه

۸
کسانی که برای اسماعیل بخشی
هورا می کشند و اعترافاتش را زیر علامت سؤال قرار می دهند
عمدتا
ضد کارگری و ارتجاعی اند.

۹
اینجا ضرب المثل خرافی زیر در کار است :
دشمن دشمن من = دوست من

۱۰
چون
سیستمی
که
متحدا و با توسل به هر شیوه کثیفی
روی کار آورده اند
دیگر
کاربرد ندارد،
مخالفین پرولتری اش را شیر می کنند تا خونشان ریخته شود
و شرایط سرنگونی سیستم خودخواسته سابق
فراهم آید

۱۱
اجامر جناح منتظر نشستن بر تخت قدرت طبقه حاکمه
به خون مفت توده نیاز دارند.

۱۲
اگر به شعر ها و شعارهای منتشره دقت شود
عنقلابیون کنونی
به توده سرکوفت می زنند که چرا بر سیستم حمله نمی برد.

۱۳
چرا بی عار است.

۱۴
چرا خشنود است.

۱۵
کسی نمی گوید:
پس خودتان چرا حمله نمی برید؟

مثال منتشره در این زمینه:

برتولت برشت
 
آه
ای بخت برگشتگان!
برادرتان
را
می زنند و شما چشم می بندید؟

مجروح
فریاد می کشد
و شما سکوت می کنید؟

سفّاک،
راست راست می چرخد
و
قربانی انتخاب می کند
و
شما می گویید:
«کاری به کار ما ندارد،
پس بهتر که توجهش را به خود جلب نکنیم.»

این
چه شهری است
و
شما
چه قماش آدم هائی هستید.

وقتی در شهری ستم روا می شود
مردم باید بشورند
و
در جائی که طغیان نباشد
همان به که شهر نابود شود
در شعله های آتش
از آن پیش تر که شب پرده بر اندازد.
 
پایان

از شعر تا شعار
از خودپویی تا آگاهی

۱
این گونه اشعار طبری
شعر به معنی واقعی کلمه نیستند.

۲
شعارند.
انعکاس ناتورالیستی محیط پیرامون اند.

۳
شعار سرشته به وعظ و اندرزند.

۴
شعریت شعر
در
سنگینی کفه ترازوی دیالک تیکی خودپویی و آگاهی
به نفع خودپویی
است.

۵
مثل اشعار سایه.
مثل آرش کمانگیر سیاوش ۲۶ ساله

۶
آگاهی نهفته در اشعار سایه
هم
حتی
خودپو
ست.

۷
خود سایه
حتی
به محتوای فکری و ایده ئولوژیکی شعرش واقف نیست.

۸
«آنچه استاد ازل (ایده ئولوژی) گفت:
«بگو»،
می گوید.»

۹
شعر لاله خونالود طبری
شعری استثنائی در مجموعه اشعار او ست:
شعر به معنی حقیقی کلمه است.

۱۰
اشعار زندان طبری که گم و گور شده اند
بیشک
شعر بوده اند.
خودپو بوده اند.
آیینه روانشناسی قربانی شکنجه و آزار بوده اند.

۱۱
برای تحلیل میزهای گرد جماران
به
 تحلیل اشعار زندان گم و گور شده طبری
نیاز صرفنظرناپذیر هست.

۱۲
نفرین به باد
باد

۱۳
خریت آدم ها
لایتناهی تر از لایتناهیت کاینات است

۱۴
بالاتر از دست حقیقت
دستی نیست
 (تیزابی)
خرجماعت اما نمی دانند

عقل کجا بود
ای حواسپرت

کسی که عقل داشته باشد
به مسجد نمی رود

از آرزو تا رئالیته

اعتراف گرفتن در زیر شکنجه و پخش آن اعترافات ، در دوران شیخ و شاه، چیز جدید و عجیبی نیست؛ آن چه مهم است بی اثر شدن این شیوه است: اگر زمانی پخش اعترافات یک فرد، موجب می شد تا قربانی از هستی ساقط شود و به چشم همگان و حتی نزدیکان خود، یک خائن جلوه کند، امروز شاهد محکومیت شکنجه گران و حمایت افکار عمومی از قربانیان شکنجه هستیم.
شبگیر

۱
ایکاش چنین بود.

۲
بخش دوم اعترافات کیانوری را ۳۲ هزار نفر دیده اند.

۳
بخش اول را احتمالا ۶۲ هزار نفر دیده بودند و تعداد بیشماری از آنان از «گه» خوردن توده ای ها در کامنت دم زده بودند.

۴
تجربه عکس برداشت شما را اثبات می کند.

۵
اولا
به این دلیل که حیوانات و آدم ها طرفدار اقویا هستند و نه ضعفا

۶
ثروت و قدرت
هر لاشخور کریهی را سکسی می کند

۷
برای دختران و زنان و پسران و پدران کریه المنظر اشرافیت روحانی و بورژوازی بازاری
صف طویلی از خواستگاران بوده است.

۸
هر آخوند تهوع انگیزی حرمسرا دارد.

۹
ثانیا
اگر چنین باشد
طبقه حاکمه دست از این جور معرکه گیری ها برمی داشت.

۱۰
ثالثا
شوی تله ویزیونی
فقط
برای تخریب اعتبار مبارزان اسیر نیست.

۱۰
شوی تله ویزیونی
برای
زهر چشم گرفتن
از توده مردم است.

۱۱
شوی تله ویزیونی
برای خط و نشان کشیدن است

۱۲
طبقه حاکمه انگل
اصلا قصد پنهان کردن شکنجه و سرکوب و اعدام توسط اجامر خود را ندارد.

۱۳
هر چه طرفداری توده از طبقه حاکمه کاهش یابد
یعنی
هر چه پایگاه اجتماعی اش تنگتر شود
فشار و سرکوب
افزایش خواهد یافت.

۱۴
هدف طبقه حاکمه
ترور است
و
یکی از معانی ترور
وحشت افکنی است

۱۵
برای سرنگونی این طبقه حاکمه
به روشنگری علمی و انقلابی عمیق و اصیل نیاز است

۱۶
و
گرنه
متدهای ایراسیونالیستی
به خدمت گرفته خواهند شد.

۱۷
مثلا
تبلیغ و تشکیل و تقویت گروه های ترور

۱۸
این به معنی مبارزه با ترور
با استفاده از ترور خواهد بود
در
آن صورت هیچ آخوند با عبا و بی عبا
احساس امنیت نخواهد کرد.
 
۱۹
سوراخ موش
نایاب خواهد شد


احسان طبری
 
 
در این عصرِ انقلاب
در این آتشفشانِ رنگ آمیزِ تاریخ،
و
این لالهٔ خون آلود
که
نور و نیرو
را
به
ژرفای تاریکی
می فرستد.

معنی تحت اللفظی:
عصر ما
عصر انقلاب است
عصر آتشفشان رنگ آمیز تاریخ است
و
این لاله سرخ
نور و نیرو به اعماق ظلمت می فرستد.

۱
اینجا
قبل از هر تصور و تخیل و حدس و گمان
لاله سرخ
تماتیزه می شود.
(موضوعیت کسب می کند.)

۲
لاله سرخ
شبیه چاهی است که بخش برونی اش
روشن و نورانی است
و
بخش درونی اش تاریک.

۳
انگار
خورشیدی بر لب چاهی طلوع کرده است و انوارش را به درون تیره چاه می افشاند.

۴
اینجا به قول درست شما
دیالک تیک نور و ظلمت در بین است.

۵
دیالک تیک روشنگری در بین است:
دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از جامعه و همنوع و همبود خود
دیالک تیک نفوذ فلسفی در ذات اشیاء، پدیده ها و روندها و سیستم ها و کشف حقیقت عینی نهان در اعماق و ابلاغ آن

«جنازۀ سرگردان یک کافر»
از بازداشت تا خاکسپاری
در باره شهادت
سیدمحمدجواد سجادی قائم‌مقامی فراهانی
پروین ابراهیم‌زاده

پدر جواد صبح آن روزی که جنازه را تحویل گرفتیم و راه افتادیم، موی سرش کاملاً سیاه بود.

مرد میانسالی بود با قامتی راست که انگار هنوز نتوانسته بود حادثه را در خود هضم کند.

پس از خاکسپاری به شهر بازگشتیم، دو یا سه روز بعد متوجه شدم نه تنها هیکل‌اش خمیده و خود پیر شده، تمامی موی سرش یک‌دست سفید شده بود.

من تا آن موقع چنین چیزی ندیده بودم.

آن‌چه را هم که در این مورد شنیده بودم،
فکر می‌کردم مبالغه است و نمی‌تواند واقعیت داشته باشد.

حالا
اما به چشم خویش می‌دیدم که به چه‌سان شخصی در اندک‌ زمانی، در فاصله‌ی دو روز، پیر می‌شود و موهایش یک‌سر سفید می‌گردد

حریف

وقتی ۹ ماه بعد از انقلاب ، آمدن من را از خانه بردن دستهای مادرم هیچ چروکی یا کروکی بر روی آنها وجود نداشت و پدرم درشت و سر حال بود ، وقتی ، دوباره برگشتم به خانه باورم نمی شد ، دستها و صورت مادرم را که دیدم و کمر خم شده پدرم و چهره های عصبانی بودن ،،،،،،،، برادر و خواهرانم ،،،،،، که می دیدم ، که آنها من را گناه کار می دیدن ، به خاطر پدر و مادرم ، به خودم ، گفتم کاش برای همیشه آنجا میماندم و از ادم نمی کردن ، تا این صحنه ها را نمی دیدم و وقتی از ایران دور شدم ، دیگر هیچ وقت آنها را ندیدم و نخواهم دید ، چون وجود ندارند

مردانی که قهقهه سر می دهند و زنانی که می گریزند
مش بنفشه کمالی

۱
هی مش بنفشه کمالی.

۲
من ـ زورت شاید
«زنانی که می گریند»
باشد
و
نه
« می گریزند.»

۳
ضد دیالک تیکی خنده
گریه است و نه الگریز و الفرار

۴
ضمنا
هنر نران و زنان جماران
گریه است
و
گریاندن است
و
به توبه واداشتن پیران پریشان پرولتاریا ست.

رها شده اند
روح گم شده ابرها
می بارد برپلکهای خواب آلوده ی جنگل
آرامش بامدادی را بر می آشوبند

۱
انشای این بند از شعر شاعر
معیوب است.

۲
چه چیزهایی رها شده اند؟

۳
«رها شده اند»
شاید
عنوان شعر باشد.

۴
و گرنه رها کردن فعل متعدی است
یعنی به مفعول نیاز دارد:
حسن کفترهایش را رها کرد
کفترها توسط حسن رها شده اند.

۵
روح گم شده ابرها
می بارد برپلک های خواب آلوده ی جنگل

این ایرادی ندارد.

ایراد در جمله بعدی است که مرتبط با ان است:

۶
آرامش بامدادی را بر می آشوبند

ایراد در جمع بودن فاعل مجهول برآشفتن آرامش بامدادی است

۷
روح گمشده (؟) ابرها ست که آرامش بامدادی را برمی آشوبد؟

اگر چنین است
روح گمشده مفرد است و برمی آشوبد
درست است.

و یا شاعر بهتر است که بگوید:
ارواح گمشده ابرها
می بارند برپلک های خواب آلوده ی جنگل

ندای سبز و پارس بی بند سگ

۱
دولت فرانسه
نه لیبرال است
و نه دموکرات.

۲
چیست؟

۳
ضمنا خود این ندای سبز کیست و چیست که فاقد هویت طبقاتی است؟

بینوایان و بیسوادان

۱
تار نگاشت عدالت و انصاف
هم
حسابی تار می زند.

۲
بینوایان بی سواد
نمی دانند که روانشناسی یکی ازعلوم منفرد است.

۳
ضمنا نمی دانند که میان روانشناسی و روانکاوی تفاوت از جنوب شهر تا جماران است.

۴
روانشاسی
حتما نباید مخرب و منفی باشد.

۵
ضمنا نمی دانند که روانشناسی مارکسیستی هم وجود دارد.

۶
کلاس هولتس کامپ
روانشناس مارکسیست
از اساتید دانشگاه آزاد برلین و مؤلف دهها اثر پسیکولوژیکی وزین بوده است.

ستم در آغاز اندک بود
هر کس آمد
چیزی بدان مزید کرد و رفت

۱
انتقام؟

۲
بهترین معلم فوندامنتالیسم یهود (صهیونیسم)
شخص شخیص عادولف هیتلر است.

۲
کردوکار گشتاپو را هم فوندامنتالیسم سنی و شیعه و هم فوندامنتالیسم یهود و هم فوندامنتالیسم مسیحیت (مثلا کوکلوس کلان)
توسعه و تکامل همه جانبه داده اند
و
شب و روز عملی می سازند

۳
جلادان جنونگرفته جماران
چه کم از جانیان جنونگرفته آلمان دارند؟

عرضه ی الترتیوهای زباله
توسط طبقه حاکمه زباله
برای زباله ها

۱
کسب و کار طبقه حاکمه انگل
الترناتیو (بدیل) سازی است.

۲
هم حجاب فوندامنتالیستی الترناتیو ارتجاعی طبقه حاکمه مرتجع است
و
هم بی حجابی توأم با تهی مغزی

۳
در نتیجه
فرقی میان خر بی حجاب با خر باحجاب باقی نمی ماند.

۴
هر دو
نشانه خریت اعضای جامعه
و
خر پروری طبقه حاکمه جامعه ستیز اند.

واژه ها و بی خبری آدم ها از محتوای واژه ها (از مفاهیم)

تا به پوچی چیزی پی نبریم، تغییر آن ممکن نیست.
و تا به زیبایی حقیقتی پی نبریم، میل و طلب آن بدست نمی آید.
آنگاه که کشش بوجود آمد، پس باید سرنوشت را با دستان خود از سر نوشت..
حریف

۱
آخرالزمان است
و
آدم ها
با محتوای واژه ها بیگانه اند.
اگرچه شب و روز واژه بازی می کنند.

الف
تا به پوچی چیزی پی نبریم، تغییر آن ممکن نیست.

۱
پوچی چیزی
به چه معنی است؟

۲
پوچی چیزی به معنی فقدان واقعی ان چیز است.
به معنی توخالی بودن ان چیز است.
به معنی زباله بودن ان چیز است.

۳
پی بردن به پوچی چیزی
به معنی صرفنظر از آن است
به معنی بی اعتنایی بدان است.
پوچ را هیچ کسی نمی تواند و نمی خواهد که تغییر دهد.
گردوی پوچ
هر چقدر هم زور بزنی
گردو نمی شود.

۴
عرفای خر و خردستیز هم می دانستند:
دینا پوچ است.
پس بی خیال دنیای پوچ باش.

ب
و تا به زیبایی حقیقتی پی نبریم، میل و طلب آن بدست نمی آید.

۱
میل و طلب چیزی
در وهله اول به دلیل نیاز مبرم بدان چیز است.

۲
استه تیک نان
(زشتی و زیبایی ظاهری نان)
برای گرسنه
کشک است.

۳
گرسنگی و نیاز به نان است
که
نان
را
زیباتر از حوریان بهشت برین می کند.

۴
این
اما
به چه معنی است؟

۵
این بدان معنی است که زیبایی چیزی
چه بسا
ثانوی است.
وابسته به درجه نیاز نبات و جانور و آدم است.

پ
آنگاه که کشش بوجود آمد، پس باید سرنوشت را با دستان خود از سر نوشت.

۱
سرنوشت چیست؟

۲
سرنوشت
با هر تعریف فقهی و فلسفی از آن
برای همیشه نوشته شده است.
مثلا به قلم قضا
مثلا به اراده و مشیت خدا
مثلا بسته به قوانین عینی طبیعی

۳
مثال
اینکه تبخیر آب ها به تشکیل ابرها
منجر می شود
چیزی جبری
تقدیری
مشیتنی ـ الهی
است

۴
اینکه کاخ نشین در مقایسه با کوخ نشین
طرز تفکر دیگری دارد
امری جبری است
باید هم چنین باشد.
چون
وجود
تعیین کننده شعور
است

۵
ایده ئولوژی را آدم ها با شیر مادر از آن خود می کنند

۶
اگر کارگری
خر نباشد
ایده ئولوژی خری را از ان خود نمی کند.

۷
چون «سرنوشت» طبقاتی اش است
و
نمی تواند و نباید از سر بنویسد و به ایده ئولوژی خری و لاشخوری
ایمان بیاورد.

شیرین
شیاد است.

۱
جامعه به انقلاب نیاز دارد و نه به تغییر رژیم رجیم.
ای شیاده بی شعور

۲
تغییر رژیم برای فاطی تنبان نمیشه

۳
فکر نان کن
که
خربزه آب است
 
عیرانی های خود محور خودخشنود

من سخن کسی را
حتی جفنگ شما را
جفنگ نمی نامم
حریف

۱
رسم و رویه و سلیقه شما حائز کمترین اهمیتی نیست.

۲
شما خود را در کانون کاینات قرار می دهید.

۳
تعیین کننده
حقیقت عینی
است
که مستقل از ما و شما و این و ان وجود دارد.

۴
رویه و سلیقه شما
تعیین کننده نیست و
در بهترین حالت به درد خودتان می خورد.

۵
مثال
آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد می جوشد.

۶
این یک حقیقت عینی است.

۷
حالا شما این را جفنگ بنامید و یا بدان ایمان بیاورید
تغیییر در حقیقتیت (حقیقی بودن) آن پدید نمی آید.

۸
شما
نمی دانید حقیقت عینی چیست.

۹
شما خیال می کنید
که بشریت
نه با حقیقت عینی واحدی در هر مورد
بلکه با دهها حقیقت متفاوت سر و کار دارد.

۱۰
به خیال خام شما و امثال میلیونی شما
هر کس حقیقت خود را دارد.

۱۱
شما
حقیقت
را
سلب عینیت می کنید
به چیزی سوبژکتیو و دلبخواهی و بندتنبانی تبدیل می کنید.

۱۲
از این خبرها نیست.

فرح والا
 
هم
طراح
و
هم
مجری

مش میم

هم
معمار
هم
عمله
هم
بنا
هم
نقاش

فرح والا
خوش به حاش
بی نیاز از غیر است.

مش میم

۱
نه
بر عکس
زحمات پرنده
به دلیل نیاز است.

۲
عشق = دیالک تیک نیاز ـ راز ـ ناز
مش ممد زهری

۳
پرنده
برای عرضه به جانان و تولید مشترک مثل و تکثیر نوع جان می کند.

۴
پس از پایان کار و یا در حین کار
جانان
لانه اش را مورد ارزیابی قرار می دهد.

۵
اگر خوشش نیاید فوری خرابش می کند
تا از نو بسازد.

۶
جانان
جانوری از نوع استالین است.

۷
ژنرال ها
بسان پرنده ها
نقشه مقاومت در مقابل اجامر فاشیسم می کشند
و
استالین پس از پوک زدن به پیپ معروف
نفشه را
درجا
پاره می کند
تا
از نو
نقشه ریزی کنند.

کانت
رسول روشنگری
 
تفکر
یا تفکر مفهوی است
و
یا
اصلا تفکر نیست = عرعر است.

۱
رفتن از جزء به کل که بد نیست.
هنر است.

۲
بد
بهره گیری از مفاهیم جعلی طبقه حاکمه انگل است.

۳
مثال:
طبقه حاکمه
در آلمان
به کارگر
کار بردار و یا کارستان
می گوید
و
به
سرمایه دار
کار بخشنده، کار دهنده، حاتم طایی کار.

۴
حتی سندیکاهای المان
همین مفاهیم جعلی
را
نشخوار می کنند.

۵
مفاهیم جعلی کدامند؟

۶
اولین مفهوم جعلی
کار
است.

۷
کار
در قاموس طبقه حاکمه انگل = محل کار = جایی برای جان کندن

۸
دومین مفهوم جعلی
کار ستان است.

۹
کارگر که کارستان نیست.

۱۰
کارگر نیروی کار فروش است
کار دهنده است
یعنی درست بر عکس ادعای طبقه حاکمه انگل است

۱۱
سومین مفهوم جعلی کاردهنده است.

۱۲
کار دهنده اما نه کارخانه دار
بلکه کارگر است.

۱۳
این به چه معنی است؟

۱۴
این بدان معنی است که طبقه حاکمه انگل
واژه های توده را گروکان می گیرد
بعد از محتوای عینی و واقعی شان
تخلیه می کند
بعد
با زباله پر می کند
و دوباره در اختیارشان قرار می دهد
تا با مفاهیم باب میل او بیندیشند
و
خر شوند.

۱۵
همین بلا بر سر مفاهیم آزادی و استقلال، دموکراسی، دیکتاتوری و غیره
آمده است.

۱۶
بشریت با دیکتات فکری و مفهومی و فرهنگی طبقه حاکمه انگل سر و کار دارد.

۱۷
در مقابل این دیکتات و تاراج فکری و مفهومی و فرهنگی
باید مقاومت و روشنگری صورت گیرد.

اندکی اندر باب دیالک تیک جزء و کل

حقیقت کلی؟

۱
شعار هگل این است:
حقیقت
در کل است.
کل
حقیقی است.

۲
منظورش این است که
حقیقت در جزء نیست.

۳
حقیقت فیل
در خرطومش و یا عاجش و یا دمش نیست.
به قول مولانا

۴
حقیقت فیل
در کل وجود فیل است.

۵
علوم منفرد
خیلی هم زور بزنند
پا
از
عرصه جزء
بیرون نمی نهند.

۶
اقتصاد علم عرصه مربوط به جزء جامعه است.

۷
فلسفه
علم کل هستی است.

۸
با علوم منفرد مثلا اقتصادی سیاسی و غیره نمی توان به کشف حقیقت عینی نایل آمد.

۹
فقط می توان هارت و پورت کرد

اندکی اندر باب فاتالیسم و خرافه تقدیر و سرنوشت

تقدیر ما در تغییر ما ست
حریف

۱
درست
برعکس
مشد حریف

۲
تغییر ما در تقدیر ما ست.

۳
اختیار ما
در
درک جبر عینی هستی است که
در
فقه
تقدیر و مشیت الهی و قضا و قدر نامیده می شود.

۴
ما
در
دیالک تیک جبر و اختیار
به سر می بریم

۵
اختیار ما
آزادی ما
توان تحول و تغییر ما
به اندازه شناخت ما از جبر عینی است.
بدون شناخت چیزی
تغییر دادن آن چیز
محال است.

۶
جبرحاکم بر هر چیز = قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر ان چیز
بدون شناخت این قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر چیزی
تغییر آن چیز محال است.

۷
تقدیر که
تغییر نمی کند.

۸
تقدیر آش کشک خالته
بخوری پاته
نخوری پاته

۹
تقدیر = سرنوشت
که بر پیشانی ات نوشته شده است

۱۰
تقدیر خرافه ای بیش نیست.

مفاهیم چیستند؟

۱
مفاهیم
نتیجه تجرید چیزهای واقعی و عینی اند.

۲
مفهوم سیب
نتیجه تجرید دهها نوع سیب است.

۳
نمی توان سیب را خربزه نامید و دست به تخریب تفکر بشری نزد.

۴
طبقه حاکمه امپریالیستی
به تحریف مفاهیم کمر بسته است.

۵
مفهوم انقلاب
برای یک وجب بالاتر رفتن دامن دختران و یا تولید ماشین مدرنی اطلاق می شود.

۶
طبقه حاکمه امپریالیستی
مفهوم
جعل میکند و بعد مد میکند و خانه خرد خلایق را تخریب میکند.

۷
مفاهیم جعلی
باید افشا شوند.

۸
با مفاهیم جعلی نمیتوان اندیشید.

۹
کسی که با مفاهیم طبقه حاکمه می اندیشد، آب به آسیاب ارتجاع می ریزد.
حتی اگر هارت و پورت عنقلابی کند

۱۰
مفاهیم
خشت های اولیه عمارت اندیشه اند.

۱۱
بدون مفاهیم استاندارد علمی و فلسفی و هنری و فقهی و غیره
فقط می توان عرعر کرد.

۱۲
دستکم گرفتن مفاهیم فرمی از خردستیزی است

سقوط فکری و فونکسیونال بورژوازی در مقیاس جهانی

۱
بورژوازی ملی
منقرض نشده است.

۲
بورژوازی ملی
همچنان و هنوز هست و همه کاره است.

۳
مگر ب. آلمان
ب. ملی آلمان نیست.

۴
خلایق در ایران
تعریف روشنی از مفاهیم ندارند

۵
مگر بورژوازی مدرن در زمان شاه
ب. ملی ایران نبوده است؟

۶
مگر ب. کج و کوله جماران
ب. ملی طویله نیست؟

۷
مسئله چیز دیگری است.

۸
مسئله
تعویض محتوای دوران است.

۹
دوران امپریالیسم دیری است که سپری شده است

۱۰
ما در دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم به سر می بریم.

۱۱
مسئله
ورود سوبژکت دیگر و طراز نوینی به صحنه تاریخ است.

۱۲
مسئله ورود طبقه کارگر به صحنه تاریخ است.

۱۳
بورژوازی ملی
دیری است که رسالت تاریخی مترقی سابق خود را از دست داده است.

۱۴
بورژوازی ملی
عاجز از ایفای نقش تاریخی خویش است.

۱۵
بورژوازی ملی
دیگر ضد برده داری و ضد فئودالیسم نیست.
متحد هر دو ست.

۱۶
بورژوازی ملی
به
ب. واپسین
استحاله یافته است.

۱۷
همه وظایف تاریخی همه طبقات جامعه بشری
از
اواخر قرن ۱۹
به دوش طبقه کارگر نهاده شده است.

۱۸
هم راسیونالیسم
هم رئالیسم
هم ناسیونالیسم
هم تشکیل ناسیون
هم تبلیغ خرد و شعور ملی
هم دفاع از شعارهای برنامه ای ب. مترقی آغازین
آزادی
برابری
برادری
به دوش طبقه کارگر نهاده شده است.

۱۹
بورژوازی ملی
اکنون
ضد ملی است
ضد انقلابی است
مرتجع است
ضد بشری است
ضد عقلی است
ضد پیشرفت جامعه ای است
خردستیز است
ضد کمونیستی است
عاجز از تشکیل ناسیون است
عاجز از دفاع از ناسیونالیسم است
ب. ملی همه کشورهای جهان جمع شده است
و
در افغانستان
فقط ارتش می سازد
آدمکش تربیت می کند
ولی عاجز از غلبه بر فئودالیسم است
مایل هم نیست.

۲۰
انقلاب مغلوب افغانستان
انقلاب ضد فئودالی = انقلاب بورژوازیی
بوده است که
توسط حزب توده افغانستان رهبری شده است.
و
بورژوازی جهانی
 (جبهه متحد بورژوازی ملی همه کشورهای جهان)
با 
تقویت و تربیت و تسلیح سپاه فئودالی ـ فوندامنتالیستی
مغلوبش ساخته است

از آخوندیات داستایوسکی

دزدهای کوچک قربانیان فقرند و دزدی‌های بزرگ‌ ریشه‌های فقر.
عدالت حقیقی در حـذف ریشه‌ هـای فقر است
نه در به زنجیرکشیدن قربانیان فقر.
داستایوفسکی

۱
بدبختی حجة الاسلام والمسلمین فئودور داستایوسکی
محرومیت از نعمت عقل اندیشنده است.

۲
ضد دیالک تیکی ریشه که قربانی نیست.

۳
ضد دیالک تیکی ریشه چیست؟

۴
ضد دیالک تیکی قربانی که ریشه نیست.

۵
ضد دیالک تیکی قربانی چیست؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر