۱۳۹۷ دی ۱۵, شنبه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۷)

  
 تحلیل
از
میمحا نجار
 
۱
دل 
چو 
با 
عشق و خرد 
همره شود
دست نومیدی از او کوته شود
 
معنی تحت اللفظی:
ضمیر
اگر 
تحت حمایت عقل و عشق باشد،
نسبت به نومیدی رویین می گردد.
 
دل
در این بیت شعر سایه،
همان
روح
(شعور)
در
فلسفه 
است
که
جفت دیالک تیکی ماده و یا وجود است.
دیالک تیک ماده و روح
(وجود و شعور)
که
عالی ترین دیالک تیک هستی 
است.
 
سایه
در نهایت سایه وارگی و بی ادعایی
دیالک تیک های پربار بیشماری تدوین کرده است
که
حتی
طبری
به گردش نمی رسد.

هر کس 
سایه
را
دستکم بگیرد،
نه
از
شعر 
خبر دارد 
و
 نه 
از 
شعور.

۲
دل 
چو 
با 
عشق و خرد 
همره شود
دست نومیدی از او کوته شود
 
اگر
ضمیر آدمی
همزمان
حاوی عشق و عقل باشد،
نسبت به یأس رویین می گردد.
 
سایه در این بیت شعر،
ضمنا
دیالک تیک غریزه و عقل
را
به شکل دیالک تیک عشق و خرد بسط و تعمیم می دهد.
 
عشق
از 
واژه های معروف
ولی 
مبهم 
است.
 
سایه
عشق
را
از
دید پرولتاریا بازتعریف می کند
که
کمترین شباهتی 
به تعاریف سوبژکتیو رایج راجع به عشق ندارد.

عشق
در
گنجینه واژگانی سایه
به معنی ایده ئولوژی است.

بختیاری سایه
این است
که
ایده ئولوژی طبقه کارگر
(مارکسیسم ـ لنینیسم)
همزمان 
علم 
است.
 
۳
دل 
چو 
با 
عشق و خرد 
همره شود
دست نومیدی از او کوته شود
 
می توان گفت 
که
سایه در این بیت شعر،
دیالک تیک ایده ئولوژی و عقل 
را
به صورت دیالک تیک عشق و عقل بسط و تعمیم می دهد.
 
به نظر سایه
دیالک تیک عشق و عقل
به
امید پایدار در دل می انجامد.

این همان امیدی است
که
سیاوش کسرایی
همسنگر سایه
هم
مادام العمر
نمایندگی کرده است
و
اسم مستعاری تحت عنوان «شبان بزرگ امید» برای خود برگزیده است.
 
منظور سیاوش
احتمالا
چوپان بزرگ گله امید
است
و
یا 
شبان (محافظ، چراننده و پرورنده) امید بزرگ
است.
 
امید
در 
قاموس شعرای توده
از 
سیاوش تا طبری
نه
انتظار منفعل،
نه
امید سوبژکتیو واهی،
بلکه
امید عینی، علمی و قانونمند 
است.
 
به همین دلیل
آدمی
برای رویینه گشتن دل نسبت به یأس
به
دیالک تیک عشق و عقل
نیاز مبرم دارد.
 
۴
گر در این راه طلب
 دستم 
تهی است
عشق من پیش خرد 
شرمنده نیست
 
معنی تحت اللفظی:
اگر چه در این راه خواهش 
چیزی به دست نیاورده ام،
ولی
چه باک
که
فرمانبر عقل بوده ام.
 
برای درک منظور سایه
باید
بیت قبلی
را
به یاد آورد:
شاعر
اگرچه در راه عشق (ایده ئولوژی) موفق نبوده،
اگرچه سوسیالیسم پیروز نشده،
ولی
با این حال
خردگرا و فرزانه بوده است
و
نه
خر و خردستیز= دیوانه
 
آنسان
که
سایه
در
بیت قبلی گفته است:
 
حشمت این عشق از فرزانگی است
عشق بی فرزانگی 
دیوانگی 
است

معنی تحت اللفظی:
عظمت این ایده ئولوژی
(مارکسیسم ـ لنینیسم)
راسیونالیته (خردگرایی) آن است.
 
قبول هر عشق (ایده ئولوژی) ضد عقلی
نشانه جنون است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر