۱۳۹۶ دی ۱۲, سه‌شنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۳۱)


فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
 
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود

عشق
شمشیر من
و
مستی
کتاب من
باده
خاکم بود
آری
باده خاکم بود

معنی تحت اللفظی:
من
اگر خدا بودم،
پیامبرم،
نام پاکم
بود،
معیار جلال و شوکتم
جامه های چاک چاکم بود.
شمشیرم،
عشق
بود،
قرآنم،
مستی
بود
و
خاکم،
باده
بود.
 
۱
عشق
شمشیر من
و
مستی
کتاب من
باده
خاکم بود
آری
باده خاکم بود
 
فروغ جوان در این بند شعر عصیان خدایی،
تسلیحات طبقه حاکمه ـ خدا
را
با
تسلیحات توده ـ خدا
جایگزین می سازد:
شمشیر خونچکان
را
با
عشق،
قرآن
را
با
مستی
و
حطه لایتناهی فرمانروایی
را
با
باده
جایگزین می سازد.

بدین طریق،
دیالک تیک قهر و امر و نهی و هستی
با
دیالک تیک مهر و باده و مستی 
جایگزین می گردد.

این 
اما 
به چه معنی است؟

۲
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود

عشق
شمشیر من
و
مستی
کتاب من
باده
خاکم بود
آری
باده خاکم بود

الف
توده ـ خدا
بر خلاف طبقه حاکمه ـ خدا
بی اعتنا به کر و فر و جلال و جبروت اشرافیت بنده دار و فئودال و سرمایه دار است.

توده ـ خدا
نه اوتوریته ای بشر ستیز
بلکه ژنده پوشی بشر دوست است.

ب
توده ـ خدا
بر خلاف طبقه حاکمه ـ خدا
به تهدید و قهر و زور و سرکوب نیازی ندارد.

به همین دلیل به عوض شمشیر
عشق و مهر و محبت ارزانی توده می دارد.

این
اما
به چه معنی است؟

۳
این به معنی تشکیل جامعه و جهانی هماهنگ (مبتنی بر هارمونی) است.
جامعه و جهانی فارغ از تضادهای آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) است.

پیش شرط تشکیل دولت و سرکوب اقشار و طبقات اجتماعی تحت استثمار و ستم، التهاب تضادهای آشتی ناپذیر میان توده و طبقه حاکمه است.

فرمانفرمایی توده و توده ـ خدا
به معنی بیهوشی و خواب ابدی دولت و زوال آن است.

می توان گفت 
که
 فروغ
 در
 مفهوم شمشیر،
همه فرم های زورگویی و سرکوب و ستمگری
را
تجرید کرده است.

توده ـ خدا و توده
دیگر نیازی به شمشیر ندارد.

همه انسان ها در جامعه بی طبقه برابرند.
خواهر ـ برادر
اند.

در چنین جامعه ای تضادها آشتی پذیرند و بی نیاز از زور و اعمال قهر قابل حل اند.

حالا می توان به منظور فروغ در یکی از ابیات شعر عصیان پی برد:
«یا ره بهشت را کوتاه می کردم و یا بهشت دیگری در همین زمین برپا می داشتم.»

۴
عشق
شمشیر من
و
مستی
کتاب من
باده
خاکم بود
آری
باده خاکم بود

کتب مقدس را توده ـ خدا با مستی جایگزین می سازد.
تورات و انجیل و قرآن را با ده فرمان و امر و نهی و حد و مرز و هارت و پورت و غیره
با مستی جایگزین می سازد.

مستی در فلسفه فروغ
به معنی شرایط مبتنی بر مهر و محبت و لطافت و عطوفت ناب است.

طبیعی و منطقی هم همین است:
توده ـ خدایی که پس از خلع سلاح طبقه حاکمه ـ خدا،
خود را هم داوطلبانه خلع سلاح کرده است
(از شمشیر صرفنظر کرده است)
مهر و محبت را بر تخت می نشاند و مهربانی پیشه می کند.

دیالک تیک وسیله و فونکسیون 
هم 
همین را ایجاب می دارد:
با عشق (به مثابه وسیله) نمی توان جز مهربانی پیشه دیگری داشت.

در
 مسیحیت آغازین  
(سوسیالیسم مسیحی)
خدا (مسیح) مظهر عشق بوده است.

این استنباط از خدا در مسیحیت آغازین 
در
 اشعار و ترانه های قرن بیستم 
هم 
به گوش می رسد.

۵
باده
خاکم بود
آری
باده خاکم بود

خاک
 در این بند شعر عصیان
به معنی خطه، سرزمین، پهنه هستی
به کار رفته است.

جامعه و جهان تح «فرمانفرمایی» توده و توده ـ خدا
به 
می
 استحاله می یابد.

فروغ 
 دیالک تیک طبقه حاکمه ـ خدا و توده ـ خدا
را
به شکل دیالک تیک خون ـ می بسط و تعمیم می دهد:
پهنه خونین هستی تحت فرمانفرمایی طبقه حاکمه خونریز
تحت حکومت توده به پهنه مستی استحاله می یابد.
به دریایی از می محض.

فروغ
در یکی از ابیات قبلی هم،
آبتنی در می به نیت تطهیر خویش 
را 
فرمولبندی کرده بود.

این تصورات و تصاویر فروغ ۲۰ ساله حیرت انگیزند و ستایش انگیزند.

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر