اثری
از
بهمن محصص
تحلیلی
از
ربابه نون
سؤال این بود
که
تفاوت و تضاد
سکس
با
عشق
چیست؟
۱
معرکه ایده ئولوژیکی تهوع آور گوشخراش روانفرسایی
در مقیاس جهانی
بر پا ست:
ظاهرا
همه از عشق
سخن بر لب دارند.
ولی
باطنا و واقعا
چیزی جز سکس در نظر ندارند.
۲
عشق
سرپوشی بر کالای سکس گشته است.
آنهم
نه تازگی ها، بلکه از دیرباز.
۳
یکی از معرکه بازی های کثیف در این زمینه
عرفان
است.
۴
حریفی می نویسد:
مولانا
ظاهرا
عاشق حق کذایی بوده و گوش فلک را از این عشق با حق کذایی
کر کرده است.
۵
مولانا
اما
باطنا و واقعا
عیاش
بوده است:
دونه دونه پسر بچه هايى
را
كه مى اومدن پيشش تلمذ مى كردن
مورد تجاوز جنسی قرار می داد
و
کودکان مردم را
بلحاظ جسمی، روحی و روانی
مادام العمر
تخریب می کرد.
۶
بعد در توجيه كثافت كاري هاش،
مى اومد اين اراجيف رو مى بافت.
۷
الان هم
دراویشي
همين كارو مى كنن:
۸
در قم يه خانقاهى بود
كه
دخترا رو به كام مى كشيد.
سران خانقاه
بچه ها
را
روانی کرده بودند.
۱۰
یکی از دخترها
که
گرفتار اينا شده بود
هر پنجشنبه بايد مى رفت، خدمت آقا
۱۱
همه جوره ازش سوء استفاده مى كردن
۱۲
حتى پول تو جيبى اش رو هم ازش مى گرفتن
۱۳
به نظرم مولوى خيلى شياد بوده
نمونه اين آدم ها رو الان هم مى شه ديد
جمهورى اسلامى
يه خوبى كه داره
مى زنه بساط اينا رو از هم مى پاشونه
۱۴
يه كتابى هست به اسم
«راز داوينچى»
تو این كتاب هم همين داستان هست.
۱۵
دختر همکلاسی ام را مى ديديم
که هر هفته پنج شنبه ها مى رفت، قم
می گفت كه مى ره خانقاه
اونجا مراسم دارن ،
آقا
براشون حرف مى زنه
۱۶
آقا
به پير شون مى گفتن
يه درجه پايين تر از آقا
شيخ ها
بودن
۱۷
می گفت:
«خيلى حال آدم خوب مى شه»
۱۸
به قدرى شيفته اينا بود
که
تن به همه خواسته هاشون داده بود،
از ارتباطات ديگه حرفى نمى زد،
اما معلوم بود
يه كارهايى براشون مى كرد
۱۹
دختر دیگری در شهر دیگری به خانقاه مى رفت.
۲۰
اون ديگه حتى
به
ارتباط جنسى خودش و مادرش
اشاره مى كرد
۲۱
مادرش
با پير اون خانقاه در ارتباط بود
و
خودش با پسر پیر خانقاه.
۲۲
يه توجيه هاى عجيبى درباره ارتباط جنسى شون مى كرد
مى گفت:
«اين جورى آدم به خدا نزديكتر مى شه»
۲۳
مى گفت:
«لذت ديدار با خدا
مشابه لذت در لحظات ارگاسم است.»
۲۴
طنز شیرینی است:
۲۵
دراويش
در عشرتکده خانقاه ها
به همين نیت
سكس مى كنن.
۲۶
هدف شان از سکس
نه شهوت رانی،
بلکه
تجربه کردن لذت ديدار با خدا
ست.
۲۷
تو كتاب راز داوينچى هم
به يه داستانى شبيه اين موضوع اشاره گذرايى شده است.
۲۸
سه چهار سال پيش
خانقاه قم را دولت بست
۲۹
مأمورین انتظامى
چند نفرشونو د
ستگير كردند.
۳۰
خانقاه تبريز را مقبرة الشعرا كردن
۳۱
تو اروميه و كرمانشاه هم درويش زياده
۳۲
البته يه سرى درويش مدرن و اتو كشيده هم بودن
كه
خونه رضا سيد حسينى
ـ نويسنده ـ
جمع مى شدن
۳۳
اونجا
برنامه و سخنرانى مى ذاشتن
بعد از مرگ رضا سيد حسينى
جای دیگه جلسه مى زارن
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر