۱۳۹۶ خرداد ۲۰, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (551)

 
پروفسور دکتر فریدریش تومبرگ  
(۱۹۳۲)  
  
فصل یازدهم 
اتیک 
(اخلاق)  
برگردان
 شین میم شین
    
پیشکش  
به  
خاطره خروشان

 
سرهنگ سیامک

فصل یازدهم
بخش چهارم
قسمت دوم
ساختار محرکه و جامعه

۱
·      مبارزات انقلابی طبقه کارگر پس از جنگ جهانی امپریالیستی اول، بسیاری از روشنفکران بورژوایی را بر آن داشت که وظیفه خود را مبارزه سیاسی در راه جامعه سوسیالیستی ببینند. 

۲

ماکس هورکهایمر
(۱۸۹۵ ـ ۱۹۷۳)

·      تعدادی از این روشنفکران بورژوایی که مدعی آن بودند که برای سیاست موفقیت آمیز به پژوهش بیشتر در استفاده از تئوری مارکس نیاز هست، انستیتوی جامعه پژوهی فرانکفورت را تأسیس کردند که قبل از همه حول هورکهایمر و بعدها ضمنا حول تئودور آدورنو (۱۹۰۳ ـ ۱۹۶۹) تشکیل یافت.  

۳

تئودور آدورنو
(۱۹۰۳ ـ ۱۹۶۹)

·      هورکهایمر و تئودور آدورنو روی «تئوری انتقادی جامعه» کار می کردند.
·      ولی رفته رفته به بررسی روانکاوی فروید هم پرداختند تا عقب ماندگی سوبژکتیو افراد از الزامات عینی تحول جامعه را مورد تحلیل مبتنی بر روانشناسی اجتماعی قرار دهند.
·      (م. جی. «تخیل دیالک تیکی. تاریخ مکتب فرانکفورت و انستیتوی جامعه پژوهی (۱۹۲۳ ـ ۱۹۵۰)»،  ۱۹۷۳، ص ۱۱۳، فصل سوم، انتگراسیون (همپیوندی) روانکاوی) 

۴
·      نتایج پژوهش های این انستیتوی جامعه پژوهی به شرح زیر بوده اند:

الف
·      نه فقط در فاشیسم، بلکه در سوسیالیسم واقعا موجود و در کاپیتالیسم احیا شده پس از جنگ، ناکامی (عدم موفقیت، واماندگی) طبقه کارگر به چشم می خورد. 

ب
·      قربانی مناسبات اجتماعی، نه فقط  کارگران، بلکه انسان ها بطور کلی بوده اند. 

۵
·      یکسان انگاری پسیمیستی (بدبینانه ی) حیات و درد توسط شوپنهاور که آغازگاه حرکت هورکهایمر بود، در تئوری انتقادی با اصل هوس فروید چنان پیوند یافت که خوشبختی جویی (سعادت طلبی) به  انگیزش مهمی برای انسان ها بدل شد.
·      سعادت طلبی در تئوری مارکس اما فقط بطرز اجتماعی قابل حصول است.
·      یعنی در جامعه بی طبقه قابل حصول است.
·      در جامعه ای که در آن، از سلطه و ستم اثری نباشد. 


 ۶
·      فعالیت انقلابی طبقه کارگر که طبیعتا به انضباط سازمانی نیاز داشت، توسط انستیتوی فرانکفورت، به عنوان سرکوب شکوفایی آزاد طبیعت انسانی قلمداد شد.
·      بدین طریق، تئوری انقلاب مارکس کمرنگ گشت و به صورت اوتوپی جامعه ای «دیگر» درآمد و هر پراتیک (عمل) سیاسی، پیشاپیش به عنوان کردوکاری بیهوده نمودار شد.  

۷
·      از این نگرش پسیمیستی در واقعیت اجتماعی، انتقاد فرهنگی تند و تیزی سربرکشید که بیانگر مورالیسم سماجت آمیزی در حد مورالیسم سماجت آمیز کیرکگارد و یا نیچه بود.
·      به عنوان مثال، در یکی از مهم ترین آثار تئودور آدورنو تحت عنوان «مینیما مورالیا» (۱۹۵۱)

·      («مینیما مورالیا. بازتاب هایی از حیات لطمه دیده»، اثر فلسفی تئودور آدورنو ست که در تبعید امریکا تحریر یافته و حاوی ۱۵۳ کلام قصار (افوریسم) و مقالات مختصر راجع به شرایط انسان بودن تحت مناسبات کاپیتالیستی و فاشیستی است.
·      این اثر آدورنو همراه با دو اثر دیگر تحت عناوین «دیالک تیک روشنگری» و «دیالک تیک منفی» از مهم ترین آثار او محسوب می شود. مترجم)

۸

هربرت مارکوزه
(۱۸۹۸ ـ ۱۹۷۹)

·      واکنش هربرت مارکوزه نسبت به پراتیک انقلابی که او «نافرمانی بزرگ» می نامید، با واکنش هورکهایمر و آدورنو تفاوت داشت.

۹
·      مارکوزه با آغازگاه بررسی قرار دادن رسالات اقتصادی ـ فلسفی مارکس، کار را به مثابه تعین ماهوی مثبت انسان ها جمعبندی کرد و کوشید تا آن را با اصل هوس فروید پیوند دهد.  

۱۰
·      مارکوزه در جامعه بی طبقه کمونیستی به دلیل سطح عالی توسعه تولید مایحتاج مادی، امکان آن را می بیند که تضاد کار با اصل هوس (عیش) حل شود و ساختار محرکه انسانی در شرایط عاری از ستم و سرکوب شکوفا شود.
·      در این شرایط به قول مارکس، کار می تواند خصلت بازی به خود گیرد.

·      در این شرایط، کار به مثابه به کار اندازی آزادانه قوای انسانی در می آید و دیگر با نیاز به هوس (عیش) در حیات سعادتمند در تضاد قرار نمی گیرد و کل وجود جسمی (مادی) و روحی را برای انسان به مثابه هوس (عیش) محسوس می سازد و عشق (اروس) که در جامعه سرمایه داری فقط می تواند به صورت سکسوئالیته مخدوش نمودار گردد، بر کل شخصیت در کلیه عرض اندام هایش بسط می یابد.

·      (هربرت مارکوزه، «عشق و تمدن» (۱۹۵۵)،
·      ساختار محرکه و جامعه. مطلبی فلسفی راجع به فروید. ۱۹۶۵)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر