تحلیلی
از
ربابه نون
اینسترومنتالیزاسیون عشق
(ابزارسازی از عشق)
به نیات ایده ئولوژیکی
۱
عشق
در جامعه طبقاتی
به
انحای متنوع و متفاوت
اینسترومنتالیزه شده است و می شود.
۲
اولین فرم اینسترومنتالیزاسیون ایده ئولوژیکی عشق
در فرم شعر و یا نثر شعرگونه
صورت گرفته و صورت می گیرد.
۳
مراجعه کنید
به
تحلیل اشعار و آثار سعدی و حافظ
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۴
بهتر است
مشتی به عنوان نمونه
عرضه کنیم:
سعدی
کدام دیده به روی تو باز شد، همه عمر
جز این قدر نتوان گفت، بر جمال تو عیب
چه جور
کز خم چوگان زلف مشکینت
اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش
گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید
چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست
به شیر بود
مگر شور عشق
سعدی
را
شکرفروش که عمرش دراز باد، چرا
غرور حسنت اجازت مگر نداد، ای گل
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
در آسمان
ـ نه عجب ـ
گر به گفته حافظ
۵
این دو غزل سعدی و حافظ
در رابطه با مقوله عشق سروده شده اند.
حافظ تحت تأثیر سعدی است
و
حتی
مصراعی از غزل سعدی
را
تکرار می کند.
۶
حافظ چیزی ندارد که از سعدی نگرفته باشد.
۷
حافظ
همه جنبه های فلسفی، اسلوبی و ایده ئولوژیکی منفی و ارتجاعی سعدی
را
از آن خود کرده است.
۸
اگر همه جنبه های فلسفی، اسلوبی و ایده ئولوژیکی مثبت و مترقی سعدی
را حذف کنند،
از آن
همه جنبه های فلسفی، اسلوبی و ایده ئولوژیکی حافظ
باقی می ماند.
ادامه دارد.
به نیات ایده ئولوژیکی
۱
عشق
در جامعه طبقاتی
به
انحای متنوع و متفاوت
اینسترومنتالیزه شده است و می شود.
۲
اولین فرم اینسترومنتالیزاسیون ایده ئولوژیکی عشق
در فرم شعر و یا نثر شعرگونه
صورت گرفته و صورت می گیرد.
۳
مراجعه کنید
به
تحلیل اشعار و آثار سعدی و حافظ
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۴
بهتر است
مشتی به عنوان نمونه
عرضه کنیم:
سعدی
تو را سری است که با ما فرو نمیآید
مرا دلی که صبوری از او نمیآید
کدام دیده به روی تو باز شد، همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمیآید
جز این قدر نتوان گفت، بر جمال تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید
چه جور
کز خم چوگان زلف مشکینت
بر اوفتاده ی مسکین چو گو نمیآید
اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش
بد از من است که گوی ام نکو نمیآید
گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید
که هیچ حاصل از این گفت و گو نمیآید،
گمان برند که در عودسوز سینه من
بمرد آتش معنی که بو نمیآید
چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست
چه مجلس است کز او های و هو نمیآید
به شیر بود
مگر شور عشق
سعدی
را
که پیر گشت و تغیر در او نمیآید
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
حافظ
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد، چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد، ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را؟
به خلق و لطف،
توان کرد صید اهل نظر
توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان بادپیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان
ـ نه عجب ـ
گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۵
این دو غزل سعدی و حافظ
در رابطه با مقوله عشق سروده شده اند.
حافظ تحت تأثیر سعدی است
و
حتی
مصراعی از غزل سعدی
را
تکرار می کند.
۶
حافظ چیزی ندارد که از سعدی نگرفته باشد.
۷
حافظ
همه جنبه های فلسفی، اسلوبی و ایده ئولوژیکی منفی و ارتجاعی سعدی
را
از آن خود کرده است.
۸
اگر همه جنبه های فلسفی، اسلوبی و ایده ئولوژیکی مثبت و مترقی سعدی
را حذف کنند،
از آن
همه جنبه های فلسفی، اسلوبی و ایده ئولوژیکی حافظ
باقی می ماند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر