۱۳۹۵ فروردین ۱۶, دوشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (62)

احسان طبری 
(1295 ـ 1368)  
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)
تحلیلی از
شین میم شین

تز ششم
بحث با هر کس فایده ‌ای ندارد.  
کسانی هستند که به اصطلاح تصمیم خود را گرفته اند
و سپس پی «بهانه» می‌ گردند تا «حرف خود را به کرسی بنشانند.»   

·        طبری تنها به قاضی می رود تا راضی به خانه برگردد.
·        انگار توده ای ها «تصمیم خود را نگرفته اند و نمی خواهند حرف خود را به کرسی بنشانند.»

1
·        خود مرکزبینی و یا خود محوربینی طبری را از همین تز می توان دریافت.
·        طبری نمی خواهد با کسی بحث کند که صاحب نظر است.
·        یعنی تصمیمش را گرفته است.
·        اگر مردم از رهنمود طبری در این زمینه پیروی کنند، هیچکس نباید حاضر باشد که با توده ای ها وارد بحث شود.
·        چون آنها هم تصمیم خود را گرفته اند.

2
·        نظری درست و یا خطا در رهبری حزب فرمولبندی شده و مثل جزم لایتغیری از کانال های حزبی ـ هر چند مخدوش ـ به اعضا و کادرها رسیده است.
·        کسی ظاهرا نمی اندیشد و نیازی به تفکر نمی بیند.
·        رهبری «می اندیشد» و بقیه اندیشه های رهبری را به هر مصیبتی هم که باشد، توجیه و تکرار می کنند.

3
·        این رهنمود طبری در هر صورت هم نادرست است و هم مضر و زیانبار.
·        انسان ها باید با همدیگر ـ بی اعتنا به صاحب نظر بودن و یا نبودن ـ بحث کنند و از همدیگر بیاموزند.
·        بحث نه وسیله تبلیغ و اقناع، بلکه طریق متمدنانه تبادل نظر، انتقال تجربه، دانش تجربی و آموزش از همنوع است.
·        اگر طرف مورد بحث، صاحب نظر باشد، یعنی به قول طبری تصمیمش را در موارد معینی تئوریزه کرده باشد، چه بهتر.


4
تز هفتم  
چنین کسانی هرگز قانع نمی‌شوند. 

·        طبری اکنون دلیل خود را عرضه می دارد:
·        چون صاحب نظران هرگز قانع نمی شوند، پس باید قید بحث با آنها را زد.
·        به عبارت دیگر باید با عوام الناس وارد بحث شد و نه با خردمندان و صاحب نظران.
·        اکنون پرسش های ناقابل زیر یکی پس از دیگری مطرح می شوند:

الف

·        مگر هدف از بحث کشف حقیقت نبود؟



ب

·         مگر قراربود که در بحث فقط قانع کنیم و قانع نشویم؟



ت

·         مگر هدف و آماج بحث در قانع کردن طرف خلاصه می شود؟



پ

·         مگر حقیقت در انحصار مطلق ما ست که بسان پیامبری ابلاغش کنیم؟



ث

·         مگر حقیقت در ذات واقعیت عینی نهفته نیست و برای کشفش نباید به کلنجار مفهومی تن در داد؟

تز هشتم  
اگر در یک استدلال شکست بخورند، مطلب دیگری را پیش می ‌کشند
و بسته به زیرکی و استادی خود در احتجاج و یا سفسطه،
می‌ توانند بالاخره دستگیره ‌ای پیدا کنند
و درخواست‌ های خود را به طور ابدی مکرر سازند.  

·        گیریم که چنین باشند.

1
·        ولی نیروی استدلال منطقی که در ضمیر چنین کسانی رخنه می کند، نیروئی که بتدریج روح را می فرساید و به تمکین وامی دارد، چی؟

2
·        مگر تأثیر متقابل داد و ستد اندیشه ها فوری است و زمان نمی طلبد؟

3
·        مگر اصولا می توان فی الفور کسی را قانع کرد و یا خود قانع شد؟

4
·        پذیرش اندیشه ی جدید خود روندی عرقریز است.
·        پذیرش ایده جدید به معنی وداع با ایده دیرآشنا ست و چنین وداعی به وداع از بهترین یار ماننده است.
·        دشواری تغییر ایده ها و باورها خود همین جا ست.

5
·        روابط مادی را به آسانی می توان تغییر داد.
·        سلب مالکیت از صاحبان سرمایه با تصویب قانونی می تواند جامه عمل بپوشد.
·        تغییر باور به تقدس مالکیت خصوصی اما دشوار است.
·        تغییرات روحی به نفوذ تئوری در ضمیر انسان ها نیاز دارد.
·        نیروی روحی کهنه ریشه دار باید در مصاف بی امان با نیروی روحی نیرومند نوین از عرصه بدر رانده شود.
·        طبری ظاهرا قضیه را بسیار ساده می کند.



ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر