ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
در
شعر ضد استعماری ِ مارقهقهه ،
اخوان
با استعمارگر جهانی
به ستیزه خاسته است.
استعمار گری که کشور شهادت خیزش را محاصره و
تحریم کرده است
و
درعین حال ، می
پندارد که دلفریب و دلربا ست
·
حریف حزب اللهی در بن بست منطقی گیر
کرده است:
·
اخوان که بر ضد استعمارگر جهانی به
ستیزه برخاسته، از قضا شیفته سینه چاک آن است.
·
آن سان که آن را «دلبر، ای دلبر»،
خطاب می کند.
1
·
بدبختی طرز «تفکر» و طرز
«تحلیل» سوبژکتیویستی هم همین است:
·
به جای استخراج نظر از خود شعر،
نظر شاعر تخمین زده می شود.
·
بدین طریق است که به جای تحلیل
حداقل عینی اشعار شعرا دنبال دلیل سرایش هر شعر می گردند:
الف
·
حافظ وقتی این شعر را سروده که
مادرش را مرده شو ها می شستند.
ب
·
این شعر را حافظ پس از مرگ پسرش
سروده است.
ت
·
این شعر را شهریار وقتی سروده که
مادرش برایش آش آورده است.
2
·
یکی از فرم های طرز «تفکر» و طرز
«تحلیل» سوبژکتیویستی، گذاشتن خویشتن به جای شاعر است.
·
سنجش شعر با متراژی از خویشتن و
خصوصیات اخلاقی خویش.
3
در
شعر ضد استعماری ِ مارقهقهه ،
اخوان
با استعمارگر جهانی
به ستیزه خاسته است.
استعمار گری که کشور شهادت خیزش را محاصره و
تحریم کرده است
و
درعین حال ، می
پندارد که دلفریب و دلربا ست
اخوان زبانی حماسی- طنز آمیز را
در
این شعر
به کار گرفته
است.
·
اخوان هم استعمارگر جهانی را به
رگبار «حماسه و طنز» می بندد و هم قربان ـ صدقه اش می رود.
·
انگار این اخوان ثالث، همان اخوی
معروف به دکتر محمود احمدی نژاد بوده است که هم «مرگ بر جورج بن جورج» می گفت و هم
ادا ها و اطوارهای او را ـ عاشقانه ـ مو به مو تقلید می کرد؟
4
دراین
شعر از آینه
ی خونرنگ و شکسته ای سخن می رود
که با قاب و قلاب هایی محاصره شده است
به مانند دریاچه ای که راه همه ی
رودها را بر آن سد کرده باشند
که
شاید
این محاصره و
تحریم،
نتیجه
ی خفتن اژدهای زهر افشان بر رهگذار رود باشد.
·
قاب و قلاب به مدد «تحلیل»
سوبژکتیویستی ـ حزب اللهی به نماد محاصره و تحریم تبدیل می شود تا پیام پنهان در
شعر اخوان تحریف شود و حداکثر اجر دنیوی و اخروی نصیب تحلیلچی حزب اللهی شود.
·
خر کردن خلایق در روز روشن.
·
مار قهقهقه بدین طریق و با این
ترفند سوبژکتیویستی به «اژدهای زهرافشان خفته بر رهگذار رود» بدل می شود تا دریاچه
حزب الله به کویر لوت مبدل شود.
·
فقط باید مواظب بود که کسی شعر
اخوان را نبیند و نخواند.
·
چون اخوان نه از یک رود، بلکه از
رودها سخن می گوید:
مثل
درياچه ی بزرگي، راه هاي رودها مسدود بر آن مانده
ـ پيوسته ـ
مي خورد از مايه، تا گردد كويري خشك
ـ نم نمك ، آهسته آهسته ـ
ـ نم نمك ، آهسته آهسته ـ
5
اخوان
زبانی حماسی- طنز آمیز را
در
این شعر
به کار گرفته
است.
·
معلوم نیست که تحلیلچی حزب الله
چگونه به کشف حماسی و طنز آمیز بودن این شعر اخوان رسیده است.
·
دریغ و درد که از تحلیلچی سوبژکتیویست
نمی توان انتظار ارائه دلیل و مدرک برای دعاوی بند تنبانی اش داشت.
6
ميهنم
آيینه اي سُرخ است
با
شكافي چند، بشكسته،
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
·
تحلیل عینی این بند شعر، حاکی از آن
است که قلاب های قاب آیینه شکسته، مانع بیرون اودن قطعات شکسته، چسباندن آنها به
همدیگر و تعمیر آئینه ی شکسته می شوند.
·
به همین دلیل جراحات وارده بر
آیینه التیام ناپذیر می مانند.
·
شاید خود شاعر ملتفت نباشد که چه
توضیح ژرف و رادیکالی از مسئله عرضه می دارد.
·
خودویژگی آثار هنری هم همین است:
·
هر اثر هنری حاوی نکات، جنبه ها و
جوانب متعددی است که تبیین یافته اند، بی آنکه خود شاعر به آنها واقف و آگاه بوده باشد.
·
دلیل این خودپوئی آثار هنری انعکاس
مستور واقعیت عینی در آئینه شفاف ضمیر هنرمند و انباشت آنها در اعماق روح و روان
هنرمند است.
·
روح و روان هر کس انبار غول آسائی
از این انعکاسات مستور است که هر از گاهی در خواب خودنمائی می کنند.
·
این طرز توضیح آگاهانه و یا خودپوی اخوان ـ فی نفسه ـ
ستایش انگیز است.
·
چون علمی تر و رادیکال تر (ریشه ای تر) از این نمی توان
توضیح داد.
·
چرا و به چه دلیل؟
7
ميهنم
آيینه اي سُرخ است
با
شكافي چند، بشكسته،
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
·
برای پاسخ به این پرسش و درک طرز
توضیح شاعر باید دیالک تیک فرم و محتوای مطروحه در این بند شعر را از کل هستی به جامعه
منتقل کرد:
الف
ميهنم
آيینه اي سُرخ است
با
شكافي چند، بشكسته،
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
·
اخوان در این بند شعر، دیالک تیک
فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک قاب و قطعات شکسته بسط و تعمیم می دهد و از نقش
منفی فرم (قاب و قلاب) در الیتام پذیری جراحات آئینه پرده برمی دارد.
·
فرم (قاب و قلاب) مانع تعمیر آئینه تلقی می شود.
·
فرم نقش منفی، مزاحم، باز دارنده و
مخرب بازی می کند.
·
دیالک تیک فرم و محتوا یکی از
دیالک تیک های ماتریالیسم دیالک تیکی است.
·
موضوع ماتریالیسم دیالک تیکی، کل
هستی است.
·
مفاهیم و مقولات و قوانین ماتریالیسم دیالک تیکی
در کل هستی معتبرند.
·
به عنوان مثال، دیالک تیک فرم و
محتوا هم در مورد پدیده های طبیعی صادق است، هم در مورد پدیده های اجتماعی و هم در
مورد پدیده های فکری، معرفتی، روحی و روانی.
ب
ميهنم
آيینه اي سُرخ است
با
شكافي چند، بشكسته،
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
كه نخواهند التيامي داشت
ز آنكه قابي گرد شان را با بسي قلاب ها بسته
·
عالی ترین شکل بسط و تعمیم دیالک
تیک فرم و محتوا در جامعه بشری (یعنی انتقال دیالک تیک فرم و محتوا از کل هستی به
جامعه)، دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده است.
·
این دیالک تیک، مهم ترین و عام
ترین دیالک تیک جامعه بشری است.
·
مسائل خرد و کلان جامعه بشری را
فقط به مدد این شناخت افزار دیالک تیکی می توان بطرز رادیکال، ریشه ای و علمی
توضیح داد:
·
در این بند شعر اخوان، فرم
(مناسبات تولیدی جامعه) مانع توسعه محتوا (نیروهای مولده جامعه) می شود.
·
مانع التیام جراحات وارده بر اندام
جامعه می شود.
·
برای روشن شدن قضیه مثالی باید
زد:
1
·
فرم جامعه یعنی مناسبات تولیدی
حاکم.
·
یعنی ساختار اقتصادی جامعه
·
یعنی زیربنای اقتصادی جامعه
·
این فرم و قالب و ساختار
دربرگیرنده نیروهای مولده (توده های مولد و زحمتکش، وسایل تولید، مواد خام و غیره)
(به عنوان محتوا) است.
2
·
مناسبات تولیدی از عوامل زیر تشکیل
یافته است:
الف
·
روابط انسان ها در روند
تولید و قبل از همه، مناسبات مالکیت.
ب
·
مناسبات مبادله ی کردوکارها.
ت
·
همکاری.
پ
·
تقسیم کار.
ث
·
جایگاه و روابط میان گروه های اجتماعی و طبقات مختلف در
تولید.
ج
·
مناسبات توزیع.
3
·
مناسبات مالکیت در تمامی مناسبات
تولیدی نقش تعیین کننده و اصلی را به
عهده دارد.
الف
·
مناسبات مالکیت نشان می دهد که وسایل
تولید از آن کیست.
ب
·
مناسبات مالکیت نحوه و نوع وحدت مولدین
با وسایل تولید را، یعنی نوع مناسبات تولیدی
را تعیین می کنند.
ت
·
مناسبات مالکیت مسلط، تعیین کننده خصلت کلی فرماسیون اجتماعی مربوطه است.
پ
·
هر تغییر بنیادی در مناسبات اجتماعی مستلزم تغییر
بنیادی در مناسبات مالکیت بر وسایل تولید
است.
ث
·
مناسبات تولیدی ـ بمثابه مناسبات
بنیادی هر جامعه ـ همزمان فرم حرکت
اجتماعی نیروهای مولده را تشکیل می دهد و در
جامعه طبقاتی خصلت طبقاتی دارد.
4
·
در دیالک تیک فرم و محتوا، مثلا در
دیالک تیک پیراهن کودک (فرم) و اندام کودک (محتوا) فرم عمدتا ایستا و ثابت است.
·
در حالیکه محتوا پویا و متغیر است.
·
پیراهن پس از مدتی به اندام کودک
تنگ می شود.
·
مانع رشد جسمی کودک می شود.
·
پیراهن تنگ اعصاب کودک را در هم می
کوبد.
5
·
فرم جامعه، مناسبات تولیدی حاکم در
جامعه، ساختار اقتصادی جامعه هم همان کاری را با جامعه می کند که پیراهن با کودک
کرده است.
·
در پرتو این دیالک تیک ماتریالیسم
تاریخی، در پرتو این دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده، می توان به عظمت
دیالک تیکی این بند شعر اخوان پی برد:
·
قاب و قلاب (فرم جامعه آئینه وار)
امید به التیام جراحات آن را نقش بر آب می سازد.
·
این طرز توضیح مسئله ـ فی نفسه یعنی
بی اعتنا به وقوف خود شاعر ـ خارق العاده است.
·
علمی تر و ریشه ای تر از این نمی
توان مسئله را توضیح داد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر