چند شعر دیگر
با سپاس از
مسعود
10
ندیم
یعنی همنشین
حریف شراب خواری
شیرمایه
یعنی مایه پنیر
·
آن سایهٔ سیاهی بالا،
·
ما را که شیر مایهٔ صد کولاک،
·
در هفت دریا،
·
بودیم،
·
و هفت اقلیم را،
·
با گردشِ قلمی
·
می گرداندیم،
·
مردِ ندیم پیشهٔ تسلیم
·
-
راضی به هر چه هست رضایش -
·
کرد،
·
تا فتح نامه های دروغین را،
·
با خطّ نسخ، یا نستعلیق،
·
با نثرِ مُرسل، یا مصنوع،
·
بر رویِ چرم آهو، یا کوه،
·
بنویسیم.
11
کسوف
یعنی خورشید گرفتگی
·
دل تو خالیِ خالی است
·
تو را به مهمانی خواندند:
·
که دستِ پوچت، دستاویزی می جست
·
تا
·
پر از غنیمتِ یغما گردد.
·
تمام آینه ها در سراسر تالار
·
تو را دیدند
·
که شرم در تو شروعِ کسوفِ کامل
بود.
·
مرا نخواندند
·
مرا نخواندند
·
که من دلی پُرِ پُر دارم.
12
·
لاله عبّاسی خفت
·
گل نیلوفر برخاست
·
از سر شب
·
آبِ ساعت ها بگذشت،
·
صبح آمد.
13
·
واژه ها متّهم اند
·
که آمیزهٔ یک توطئهٔ جمعی
·
طرحِ تجهیزِ عبارت را می چیدند
·
که هدف، در آن، پیروزیِ معنایی
بود.
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر