۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

کلنجار مفهومی ستاره و سار (11)


جمعبندی از
میمحا نجار

ستاره

·        خوب.
·        تحلیل شعر مولانا را ادامه بده.  

سار
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حيوان سر زدم

·        معنی تحت اللفظی:
·        من نخست جزو جمادات بودم.
·        جماد وارگی (جمادیت) خود را نفی کردم و نبات شدم.
·        بعد نباتیت خود را نفی کردم و حیوان شدم.

·        حیرت انگیز است، ولی علمی تر از این نمی توان تبیین داشت.
·        مولانا صدها سال قبل از داروین و علما و فلاسفه مارکسیست ـ لنینیست، تئوری توسعه را نمایندگی می کند.
·        بدون اینکه تجربه و دانش تجربی لازم را در اختیار داشته باشد.  

ستاره

·        آره.
·        ولی فکر می کنی، مولانا چگونه به تئوری توسعه رسیده است؟  

 سار

·        به این مسئله اندکی اندیشیدم و راه حلش را پیدا کردم.
·        مولانا به دلیل بینش پانته ئیستی به این نتیجه رسیده است.
·        مولانا بنا بر بینش پانته ئیستی، تفاوتی میان جماد و نبات و حیوان و انسان و ارواح و اجنه و ملائکه و خدا نمی بیند.
·        اصل وحدت وجود.

ستاره

·        آره.
·        ولی پانته ئیسم که به تئوری توسعه نمی رسد.
·        گذاشتن علامت تساوی میان جماد و نبات و جانور و انسان و جن و روح و ملک و خدا که به تئوری توسعه ربطی ندارد.

سار

·        درست است.
·        مولانا نه فقط با تکیه بر پانته ئیسم، بلکه ضمنا با نفی پانته ئیسم  به تئوری توسعه رسیده است.
·        مولانا از حد و سرحد پانته ئیسم، پا فراتر نهاده است.
·        فقط در نتیجه چنین گامی به تئوری توسعه رسیده است.
·        یعنی پانته ئیسم را هم نفی دیالک تیکی کرده است.
·        یعنی بخش مثبت آن را حفظ کرده و توسعه داده و بخش منفی پانته ئیسم را حذف کرده و دور انداخته است.
·        دیالک تیک خفظ و حذف که قبلا گفتیم.

ستاره

·        این اما به چه معنی است؟   

سار



·        این به معنی خواندن فاتحه ای بر تئولوژی (فقه و شریعت) است.
·        این به معنی انکار افسانه آفرینش است.
·        بنا بر این تئوری توسعه، حوا و آدم (انسان ها)  اصلا  آفریده نمی شوند.
·        بلکه سیر تکاملی طی می کنند.
·        بنا بر این تئوری توسعه مولانا، حوا و آدم یعنی بشر بطور کلی از آغاز نبوده اند.
·        اصلا جبرئیل تندیس آن دو را نساخته تا خدا بیاید و روح در آنها بدمد.
·        نخست جمادات وجود داشته اند.
·        از جمادات، نباتات پدید آمده اند و از نباتات، جانوران و از جانوران انسان و الی آخر.

ستاره

·        درست است.

·        این اما به چه معنی است؟  

سار
·        این بدان معنی است که توسعه و یا تکامل نه خطی، بلکه مرحله ای است.
·        مولانا در این شعر، به مراحل توسعه و یا تکامل اشاره دارد.
·        به فرم پلکانی تکامل و یا توسعه.

ستاره

·        درست است.
·        این به زبان فلسفی به چه معنی است؟  

سار

·        منظورت را نمی فهمم.

ستاره

·        با توسل به کدام مفهوم می توان توسعه و یا تکامل پلکانی را، مرحله به مرحله را تبیین داشت.

سار

·        من فکر می کنم که مفهوم «روند» (پروسه، فرایند) مناسب باشد.
·        می توانم بگویم که توسعه و تکامل در طبیعت سیر پروسه ای و یا روندین دارد و نه خطی.
·        ولی من سیر پلکانی را تجسم پذیرتر تصور می کنم.


ستاره

·        چرا؟
·        مگر روند چه عیبی دارد؟  

سار

·        عیبی ندارد.
·        ولی سیر توسعه پلکانی را بهتر می توان تصور کرد و در خاطر تجسم بخشید:
·        جماد پس از مدتی تحول تدریجی در پله جمادیت بالاخره  یک پله بالاتر می رود.
·        یعنی به مرحله نبات می رسد.
·        بعد زندگی اش را در این مرحله طی می کند.
·        پلکان پهنا ودرازای (عرض و طول) معینی دارد.
·        نبات در مدت نبات وارگی تدریجا دگرگون می شود تا اینکه بالاخره به پلکان بالاتر می رسد.
·        به جانور توسعه می یابد.
·        مثلا به حشره، خزنده، ماهی و غیره توسعه می یابد.
·        بعد در پلکان جانور وارگی مدتی مثلا یک میلیون سال ادامه حیات می دهند تا پس از رشد کافی به پلکان بعدی برسد و به انسان توسعه یابد.

ستاره

·        آره.
·        خیلی خوب است.
·        ولی هنوز دقیق نیست.

·        فکر می کنی ایرادش کجا ست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر