۱۳۹۴ دی ۱۸, جمعه

سیری در شعری از شیخ شبستر (23)


ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار

1
در این ره، انبیا چون ساربان اند
دلیل و رهنمای کاروان اند

·        شیخ شبستر در این بیت، بشریت را به کاروانی تشبیه می کند.
·        کاروانی که مقصدش خدا ست.
·        کاروانی که هدفش پیوستن به اصل خویش است.

·        این به معنی گذار از ماده به روح است.
·        این به معنی تحول کیفی ماده (انسان) به روح است.

·        مراجعه کنید به کلنجار مفهومی ستاره و سار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
در این ره، انبیا چون ساربان اند
دلیل و رهنمای کاروان اند

·        هگل هم صدها سال پس از شیخ شبستر، همین نظر را نمایندگی خواهد کرد:
·        «ماده و یا انسان از پله های  مفاهیم بالا و بالاتر می رود و نهایتا به ایده استحاله می یابد.
·        ایده ای که منشاء ماده است.»

·        هگل هم بسان شیخ شبستر ایدئالیست عینی بوده است.
·        ضمنا در فلسفه هگل نیز گشتاورهائی از عرفان وجود داشته است.

3
در این ره، انبیا چون ساربان اند
دلیل و رهنمای کاروان اند

·        شیخ شبستر از سوی دیگر، انبیا را به ساربان تشبیه می کند، ساربانی که خدا برای هدایت کاروان بشریت گمارده است.
·        ساربانی که خدا برای هدایت کاروان بشریت به خویشتن خویش مأمور کرده است.
·        برای پیوست مجدد ماده به روح.

·        ایراد بیشنی شیخ و تفاوت و تضاد او با هگل کجا ست؟

4
در این ره، انبیا چون ساربان اند
دلیل و رهنمای کاروان اند

·        ایراد بینشی شیخ این است که ماده و یا انسان در فلسفه هگل، خودش بدون حمایت این و آن، از پله های  مفاهیم بالا می رود و به روح و یا ایده استحاله می یابد.
·        انسان اما در فلسفه شیخ شبستر، تحت حمایت انبیای الهی به اصل روحی خویش، یعنی به خدا می پیوندد.

·        این اما به چه معنی است؟

5
در این ره، انبیا چون ساربان اند
دلیل و رهنمای کاروان اند

·        این اولا بدان معنی است که در فلسفه شیخ شبستر، انسان عرضه و لیاقت آن را ندارد که به همت خویشتن خویش به اصل خویش بپیوندد.
·        به همین دلیل به واسطه نیاز دارد.
·        به انبیای الهی نیاز دارد.

6
·        این به معنی بی ایمانی شیخ شبستر به سوبژکتیویته در جامعه بشری است.
·        در جامعه شناسی شیخ، تحولات اجتماعی با حمایت قوای ماورای اجتماعی، مثلا خدای کذائی امکان پذیر است.

7

·        این بینش شیخ اما به معنی فاتحه ای بلند بر پانته ئیسم و عرفان است:
·        مگر قرار نبود همه چیز و همه کس ـ فی نفسه ـ خدا باشند؟
·        مگر قرار نبود، انسان هم به همان سان که ذره به سوی خورشید روان است، به سوی حق روانه باشد و به ذات  حق ملحق شود و با آن یکی شود؟
·        اصل وحدت وجود.
·        اکنون اما شیخ پای وساطت انبیا را پیش می کشد.
·        در نتیجه این تصور پیش می آید که بشریت کور است و محتاج عصاکشی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر