ویرایش
و تحلیل از
ربابه
نون
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ
ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺳﻠﻄﻪ ﺭﺍ ﻫمچون ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻓﺮﺍﺗﺎﺭﯾﺨﯽ تبیین ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﮐﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ
ﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.
·
بزعم نویسنده این
مطلب، ایراد تئوری مبتنی بر «مردسالاری» این است که در آن، سلطه مرد بر زن تاریخیت
زدائی می شود و به مثابه پدیده ای ماورای
تاریخی مطرح می شود.
1
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺳﻠﻄﻪ ﺭﺍ ﻫمچون ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻓﺮﺍﺗﺎﺭﯾﺨﯽ تبیین ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
·
این ادعای حریف، فقط در صورتی می تواند مقبول افتد که تاریخ
بشری با فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری شروع شود.
·
تنها با اتکاء بر این طرز تلقی از تاریخ می توان مراحل تاریخی (اجتماعی ـ
اقتصادی) ماقبل فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری را یعنی مرحله توحش، مرحله
بربریت و فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی اولیه را نادیده گرفت و ادعا کرد که
سلطه مرد بر زن از آغاز تاریخ بشری وجود داشته است.
2
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺳﻠﻄﻪ ﺭﺍ ﻫمچون ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻓﺮﺍﺗﺎﺭﯾﺨﯽ تبیین ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﮐﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ
ﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.
·
ایراد فاحش دیگر
این ادعای حریف، خلاصه کردن جامعه طبقاتی در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه
داری است.
·
هسته حقیقی این خطا، این است که تئوری مبتنی بر مردسالاری، یکی از
تئوری های بورژوائی ـ امپریالیستی (بورژوائی واپسین و معاصر) است.
3
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ
ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
حریف به جای
تحلیل عینی و علمی تئوری امپریالیستی مبتنی بر مردسالاری، به نقل قولی از یکی از
کلاسیک های مارکسیسم متوسل می شود.
·
بعد بدون تحلیل و توضیح تجربی و نظری همان نقل قول، شیپور پایان رزم
ایده ئولوژیکی خود را به صدا در می آورد.
·
این متد و یا
اسلوب بحث و یا چالش نظری اما به چه معنی است؟
4
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ
ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
این متد بحث، قبل
از همه، متد و یا اسلوبی اسکولاستیکی است:
·
سلطه دیرین و دیرنده ی طرز تفکر فئودالی ـ فقهی (تئولوژیکی) بر جامعه بخت
برگشته ی روشنگری ندیده ما، سبب اشاعه وسیع این متد و جا افتادن عمیق آن
در روشنفکریت با عمامه و بی عمامه شده است.
·
در نتیجه معیار صحت هر ادعا، نقل قولی از
اوتوریته ای است.
·
تفاوت حریف با مذهبی جماعت این است که اوتوریته مذهبیون آیه و حدیث و روایت و
نقل قولی از قرآن و آل عبا و «علما» و «علامه های» مذهبی و اوتوریته حریف، از کلاسیک های
مارکسیسم است.
·
همین و بس.
5
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ
ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
حریف به احتمال
قوی نقل قول یاد شده از انگلس را حتی مورد تأمل دقت مند قرار نداده، چه رسد به درک
و توضیح درست آن.
·
محتوای اعمالی از این دست، قبل از همه،
عوامفریبی است:
·
هدف حریف نه روشنگری علمی و انقلابی، بلکه نوچه جوئی،
نوچه یابی، نوچه پروری و علاف سازی است.
6
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
انتشار آرشیو های
کذائی از آثار کلاسیک ها توسط چپ قلابی عیران را هم باید در همین چارچوب دید:
·
همانطور که آخوند
های وطنی و بین المللی از اوتوریته ائمه اطهار و قدیسین سوء استفاده مستمر می
کنند، چپ قلابی وطنی و بین المللی نیز از اوتوریته مارکس و انگلس و لنین به نیات
زیر سوء استفاده به عمل می آورند:
7
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ
ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
هدف و آماج اول
حضرات، تحصیل اوتوریته برای خویشتن در سایه اوتوریته کلاسیک های مارکسیسم ـ
لنینیسم است.
·
درست بسان آخوند ها که امر به خودشان مشتبه می شود و خود را جانشین بلافصل
ائمه اطهار و یا عیسی بن مریم تصور و تصویر می کنند.
8
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
هدف و آماج دوم
حضرات، پرده پوشی و استتار بیسوادی نظری و اسلوبی خویش است.
·
در میان گله روشنفکران عیران حتی احدی نمی توان یافت که زحمت تمرین و آموزش
تفکر مفهومی را به خود داده باشد و بعد سودای رهبریت جامعه و جهان را در سر
بپرورد.
·
در این مدعیان پر هارت و پورت نه ذره ای صداقت به چشم می خورد و نه ذره ای
سواد نظری و اسلوبی.
·
کله این اجامر، برهوتی عاری از مغز اندیشنده است.
·
اینها اگر بدتر از روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی نباشند، بهتر از آنان
نیستند.
·
محمود احمدی نژاد و طلاب حوزه عرعریه قم، چه کم از مسعود
و مریم و فرح و فرخ و علی و ولی دارند؟
9
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
هدف و آماج سوم
حضرات به دلیل فوق الذکر، فرار از تفکر، فرار از تمرین تفکر، کسب توان خود اندیشی
و خودمختاری (استقلال نظری و عملی) و توضیح مستقل و خلاق مسائل است.
·
ذکر مکانیکی نقل قولی از قدیسی و یا کلاسیکی، همان و فرار از تمرین و تفکر و
توضیح، همان.
·
در این صورت، پامنبری و نوچه بدبخت خود می ماند و مشتی نقل قول مرده و بی خون
و به درد نخور که «نشخوار کند.» (سیاوش کسرائی)
10
·
در نتیجه ی همین طرز تفکر اسکولاستیکی، اعضای جامعه بطور سیستماتیک خرد زدائی
می شوند.
·
از نعمت مغز اندیشنده محروم می گردند.
·
به 70 میلیون ماشین مکانیکی نشخواراستحاله می یابند.
·
تنها تفاوتی که این ماشین های مکانیکی نشخوار با هم دارند، موادی است که
آنها بطور مکانیکی نشخوار می کنند.
·
در کشور عه هورا (شاید هم در اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان) قحط خوداندیشی
و در نتیجه، قحط خودمختاری (استقلال اندیشه و عمل) است.
11
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
هدف و آماج چهارم
حضرات، بنا بر دلایل یاد شده، تولید مکانیکی امثال خویش است:
·
مثلا تولید شبانتاریا و یا ژیگولتاریا ست.
·
در احزاب و جریانات شبانتاریستی و ژیگولتاریستی حتی به مدد ذره بین، نمی توان احدی
پیدا کرد که مثقالی مغز اندیشنده در کدوی کله داشته باشد.
·
همه بسان آجر های ساختمانی مو به مو شبیه یکدیگرند.
·
خطر آن است که بشریت در اثر مسخ مستمر به ماشین های مکانیکی نشخوار مبدل شوند.
·
فیس آباد نمایشگاه این فاجعه فکری و فرهنگی است.
·
اکنون دیگر نه فقط از قدیسین و کلاسیک های علمی، هنری و فلسفی، بلکه از هر لات
و لومپن و لاشخور و جاکشی، بطور مکانیکی و چشم بسته نقل قول می شود.
·
بی ذره ای تأمل بر روی آنچه که نشخوار می شود.
12
ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ» ﻓﺮﺩﺭﯾش ﺍﻧﮕﻠﺲ،
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
·
هدف و آماج پنجم
حضرات از تهیه آرشیو های بغایت معیوب از کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم، خصلت خرابکارنه
و ایده ئولوژیکی موذیانه و ترفندمندانه دارد:
·
چون در این آرشیو ها در جوار سه کلاسیک بحق مارکسیسم ـ لنینیسم، تعداد متغییر
و متنوعی از سیاستمداران و صاحب نظران جهان به عنوان کلاسیک جا زده می شوند:
·
این خدعه ایده ئولوژیکی با اضافه کردن استالین و تروتسکی و مائو و روزا و
گرامشی و منصور حشمت و غیره صورت می گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر