۱۳۹۴ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (102)

محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از 
ربابه نون 

محمود کیانوش 
بیگانه بودن همسایه و بیگانه بودن با همسایه

·        درد محمد زهری از دید محمود کیانوش که ضمنا هم درد خواننده نخبه و هم درد انسان عام و انتزاعی است، «بیگانه بودن همسایه و بیگانه بودن با همسایه» است.

·        بهتر است روی این درد، اندکی خم شویم و ببینیم که منظور از آن چیست.


1 
بیگانه بودن همسایه و بیگانه بودن با همسایه

·        ما باید در روند تحلیل اشعار محمد زهری مشخص تر، عینی تر و عمیق تر این درد را مورد تأمل قرار دهیم:
·        در این مسئله میان محمد زهری و همسایه کمترین تفاوتی وجود ندارد:
·        او به همان سان از همسایه بی خبر و با او بیگانه است که همسایه از او و با او.
·        بیگانگی در این صورت بیگانگی دو طرفه است.
·        در این صورت نه همسایه مقصر است و نه شاعر.
·        مقصر، سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم است که همسایه را از همسایه بی خبر و از یکدیگر بیگانه می سازد.
·        این جنگل جامعه طبقاتی است که اعضای خود را به خصم یکدیگر مبدل می سازد.


2 
بیگانه بودن همسایه و بیگانه بودن با همسایه

·        اگر محمد زهری این بیگانگی را به چالش می کشد، سیستم اجتماعی حاکم را، به عبارت دقیقتر، طبقه حاکمه را به چالش می کشد و سلب حقانیت و مشروعیت می کند.

·        این کمترین همانندی با هارت و پورت اگزیستانسیالیستی ندارد که در صدد حفظ چپنمایانه و عوامفریبانه وضع موجود و ریختن آب به آسیاب طبقه حاکمه ارتجاعی است.

·        این اتفاقا ـ برخلاف توهم کیانوش  ـ نقد مارکسیستی ـ لنینیستی نظام اجتماعی حاکم و طبقه حاکمه است و نه غر زدن خرده بورژوائی و هارت و پورت اگوئیستی، فاشیستی، فوندامنتالیستی. 

·        این به معنی دست بردن به ریشه قضایا ست.
·        این به معنی نمایندگی رایکالیته انقلابی و علمی است.

·        این مسئله اما عمیق تر از این است که به سادگی طرح و حل شود.


3 
بیگانه بودن همسایه و بیگانه بودن با همسایه

·        انتقاد از بیگانگی همسایه با همسایه، حتی بیگانگی خواهر با خواهر، برادر با برادر همیشه از مواضع طبقاتی و فرماسیونی متفاوت و متضاد می تواند صورت گیرد، صورت گرفته و صورت می گیرد:

الف

·        محمد زهری به مثابه نماینده توده های مولد و زحمتکش، بیگانگی همسایه با همسایه را از موضع کمونیستی به چالش می کشد.
·        آلترناتیو محمد زهری بر این بیگانگی، همبستگی است.
·        به عبارت دقیقتر، همبستگی پرولتری است.

·        همبستگی پرولتری جوهر ناب هومانیسم است.
·        همبستگی پرولتری هومانیسم تمامعیار است.
·        همبستگی پرولتری، هومانیسم شالوده مند است.

·        شالوده این هومانیسم طراز نوین، مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید است.
·        پایه و اساس همبستگی پرولتری پایان جامعه طبقاتی و تشکیل جامعه برابران، خواهران و برادران است.

ب
تندیس اعدام کلکتیو کودکان نژاد پست در چکوسلواکی
توسط  
فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم)

·        بیگانگی همسایه با همسایه را اما از موضع ارتجاعی، حتی ارتجاعی تر از سیستم اجتماعی حاکم می توان به چالش کشید.
·        آلترناتیو چنین چالشی، می تواند فاشیستی باشد و حتی در فرم و در حرف شبیه آلترناتیو کمونیستی باشد.

·        فاشیسم هم بیگانگی همسایه با همسایه را به چالش می کشد.
·        آلترناتیو فاشیسم اما جامعه «سوسیالیستی» دروغین نژاد برتر به قیمت قلع و قمع نژادهای به اصطلاح پست است.

·        این فرم چالش، ماهیتا بربرمنشانه و آنتی هومانیستی است.
·        این فرم چالش، ضد هومانیسم است.
·        این فرم چالش، ضمنا اوتوپیکی و عوامفریبانه است.

·        چون نژاد برتر کذائی نه همگون، بلکه ناهمگون است، نه بی طبقه، بلکه طبقاتی است.
·        در نژاد سفید با موهای بور و چشم های آبی، هم کارگر و کنیز و کلفت و دهقان و پیشه ور هست و هم زمیندار و بورژوا و هم لومپن پرولتاریا (دزد، قاچاقچی، راهزن، فاحشه، لات، انگل و غیره)
·        برابری فاشیستی، برابری توخالی و عوامفریبانه ای است.

ت

·        بیگانگی همسایه با همسایه را ضمنا می تواند از مواضع فوندامنتالیستی متنوع به چالش کشید که در تحلیل نهائی همشیره فاشیسم است.
·        آلترناتیو فوندامنتالیسم مثلا صدر اسلام است که بیانگر نظام اجتماعی برده داری است.

·        فوندامنتالیسم هم بسان فاشیسم چپنما ست و می تواند قبل از قبضه قدرت، توده ها را حتی فریب دهد و به دنبال نخود سیاه بفرستد.

·        دست فوندامنتالیسم و فاشیسم، پس از قبضه قدرت و تحکیم مواضع خود روشن می شود.
·        آنگاه توده فریب خورده، در می یابد که نه برابری و برادری اوتوپیکی (مدینه فاضله ی)  موعود، بلکه بردگی بربرمنشانه واقعا موجود در بین است.


·        ثروت جامعه برای بنای حوزه ها، مساجد، زیارتگاه ها، برج ها و باروهای مدرن تلف می شود و توده های مولد و زحمتکش حتی از چار دیواری محقری برای آموزش و پرورش فرزندان خویش محروم می مانند.  
·        طبقه حاکمه نعمات مادی جامعه را بی رحمانه حیف و میل می کند و توده های مولد و زحمتکش در حسرت نان بخور و نمیر می سوزد.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ممنون از تحلیل وا قع گرانه تان تا اینجا آموختنی بودممنون

    پاسخحذف