۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (24)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
1
آره.
منظور از عام و خاص همینه.
منظور از جزء و کل هم همینه.
منظور از درخت و جنگل هم همینه.
می توان  در کوبانی توقف کرد و از ماهیت توطئه های بمراتب فجیع تر غافل ماند.
چرا کوبانی و نه لیبی؟
چرا کوبانی و نه افغانستان و یا سومالی و یا عراق و چچستان و اوکراین و الی اخر؟

کجا بودند بعضی ها وقتی که بی کمترین دلیل عراق اشغال می شد، 
لیبی بمباران می شد و قذافی بسان چگوارا ترور می شد؟

کسی که به جای دفاع از عام در خاص درجا می زند،
یا عوام واره است و یا عوامفریب.

حقیقت به صورت حقیقت کامل و تام و تمام حقیقت است
و نه به صورت نیمبند و مثله و مخدوش

حقیقت ضمنا عینی است و نه ذهنی
تا طبقه حاکمه بسته به منافع کوتاهمدت و درازمدتش تعیینش کند
و بشریت بشکن بزند و به سازش گاهی لری برقصد و گه کردی.

2
می توان در منفرد و خاص غرق شد و عام را فراموش کرد.
می توان در جزء گرد و خاک بپا کرد و کل را فراموش کرد.
می توان واله درختی شد و جنگل را از یاد برد.

شهرهای لیبی و سوریه و غیره سال ها ست که بدون کمترین دلیلی
با خاک یکسان می شوند و میلیون ها کودک و زن و پیر و جوان آواره گشته اند.

در فیس آباد و رسانه ای امپریالیستی قذافی و اسد و غیره ملعون تلقی می شوند و عنگلابیون لیبییائی و  سوری و غیره چه گوارا جا زده می شوند
و برای شان حتی از عربستان سعودی و اردن و غیره جیگرهای 13 ساله
 برای جهاد نکاح ارسال می شوند.

حالا همان ها
هم داعش را می نوازند و با چگوارا مقایسه می کنند
و هزاران فاشیست اروپائی را برای اجرای نقش های حتی انتحاری
روانه داعشستان می کنند
و هم ضمنا موذیانه شرایط فکری و پسیکولوژیکی و لوژیستیکی لازم را
برای مداخله بشردوستان امپریالیستی از در عقب فراهم می آورند.

کسی مخالف طرفداری از کوبانی و غیره نیست.
هدف پرهیز از خریت و نهایتا طعمه لاشخوریت گشتن است.

3

بریده ای از «داستان یک شهر» از احمد محمود
سرهنگ مبشری است که برای همه پیام می فرستد.
 فقط یک کلمه.
- سکوت
صدای نگهبان تو راهرو می پیچد.
- ئی سر و صدا چیه؟
- ... نقطه خط خط ...
- چه خبرتونه!
- ... خط نقطه نقطه...
تیک تیک قطع می شود.
مهندس سیف پاسخ را می گیرد.
- درود!

4
زمان و مکان هر دو ظرفند
 و مظروفی به نام ماده و یا واقعیت عینی دارند.
زمان چه ربطی به این چیزها دارد؟

5
فکر نیست.
شعور است.
فکر و یا اندیشه با شعور فرق دارد.
اندیشه یکی از عناصری است که در مقوله شعور تجرید یافته است.
رابطه اندیشه با شعور مثل رابطه سرو است با درخت.
درخت شامل صنوبر و سپیدار و نارون و غیره هم می شود.
شعور هم به همین سان.

شعور
(bewusstsein )
شامل اشعار و قصص و حکایات و ضرب المثل ها و عواطف و احساسات و شناخت عاطفی و تجربی و نظری و اوتوپی و خیالات و خرافات و مذاهب و غیره هم می شود.

شعور حاکم در هر جامعه
شعور طبقه حاکمه ی آن جامعه است.
و توده چون با شعور خودش بیگانه است، خیال می کند که
شعور خودش است.
.
شعور و یا روح  عالی ترین مقوله فلسفی است
و قرینه دیالک تیکی ماده و یا وجود است:
دیالک تیک وجود و شعور
دیالک تیک ماده و روح
دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی

6
  این تئوری دیگری است.
احتمالا با جهانتصویر رایج در آن زمان در رابطه است.
با سیستم فلکی جهان
فلک در فلک.
فلک الافلاک
فلک دایره وار است و با پرگار در پیوند است.
خود پرگار می تواند خدا باشد
که به قول شما در مرکز افلاک قرار دارد.

7
کشور رها شده در عصر لولهنگ را چه به صنایع هسته ای.
ثروت صدها هزارساله ملتی فلک زده بر باد می رود
 و خطر آن  هست که خود ملت هم به همراه آن بر باد رود.
به داد ملت ایران مگر خدا برسد.

8
یک طرف این معادله درست است:
افزایش فقر.
 طرف دیگر این معادله اما قابل بحث است.
چون میلیونرها بلحاظ کیفی رشد می کنند و نه بلحاظ کمی.
چه بسا کمیت آنها کاهش می یابد و میزان ثروت آنها افزایش

9
 اسکار وایلد 
امروزه مردم قیمت هر چیزی (هر کالائی را) می دانند
ولی از ارزش هیچ چیزی خبر ندارند.

10

کسانی که شکنجه می دهند و بازجوئی می کنند، قبلا تربیت می شوند
 و یقین دارند که خادم  حق و حقیقت اند.
فریب ظاهر آدم ها را فقط ساده لوحان می خورند.
اینها را (و ساواکی ها را)  طبقه حاکمه مسخ می کند و به خدمت می گیرد.

جرمی ایرن
فیلم هراس انگیزی تحت عنوان کافکا بازی کرده است
که دیدنش برای درک این مسئله بسیار مفید است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر