کیانوری و اسکندری در قاب دو مصاحبه
فرج سرکوهی
تحلیلی از یدالله سلطان پور
مصاحبه
ایرج اسکندری با مجله تهران
مصور در نخستین سال های انقلاب نه فقط به سندی تاریخی بدل شد که در رقم زدن سرنوشت یکی از مهم ترین
شخصیت های سیاسی ایران نیز نقشی مهم ایفا کرد.
·
فلاکت ایرانیان باسواد
از موضوع اولین انشاء در مدرسه «رقم خورده است»:
·
علم بهتر است، یا
ثروت؟
·
بهار بهتر است،
یا پاییز؟
·
تابستان بهتر است،
یا زمستان؟
·
شاه بهتر است، یا
شیخ؟
·
بدین طریق بوده
که مغز دانش آموز به غل و زنجیر کشیده شده تا «پا از گلیم» ثروت و علم، بهار و
پاییز، تابستان و زمستان، شاه و شیخ بیرون نگذارد.
1
مصاحبه
ایرج اسکندری با مجله تهران
مصور در نخستین سال های انقلاب
نه فقط به سندی تاریخی بدل شد که در رقم زدن سرنوشت یکی از
مهم ترین
شخصیت های سیاسی ایران نیز نقشی مهم ایفا کرد
·
حریف قصد ایدئالیزه
کردن نقش خود را دارد و بطرز مستور و غیر مستقیم، هندوانه زیر بغل خویش می چپاند.
·
چون اگر خواننده،
کودن مطلق هم باشد، با قبول این جفنگ که «مصاحبه ای سرنوشت یکی از مهمترین شخصیت
های سیاسی ایران را رقم زده»، خواه و ناخواه به نقش سرنوشت شخصیت ساز شخص شخیص
حریف ایمان می آورد که مبتکر و مخترع و باعث و بانی و عامل «مصاحبه سرنوشت ساز»
بوده است.
·
حریف دیگری به
نام لنین احتمالا راجع به تروتسکی گفته بود:
·
«اگر بداند که مردم برایش
هلهله و هورا سر می دهند، داوطلب تیرباران شدن خویش حتی می شود.» (نقل به مضمون)
·
شاید به همین
دلیل بوده که بعضی ها، حریف را طرفدار تروتسکیسم تلقی می کردند.
·
خود مهم نمائی
خودویژگی اصلی حریف و نه فقط حریف بوده است.
2
مصاحبه
ایرج اسکندری با مجله تهران
مصور در نخستین سال های انقلاب
نه فقط به سندی تاریخی بدل شد که در رقم زدن سرنوشت یکی از مهم ترین
شخصیت های سیاسی ایران نیز نقشی مهم ایفا کرد
·
حریف در این جمله
خویش ضمنا از «انقلاب» سخن می گوید.
·
فلاکت دیگر
ایرانیان درس خوانده بیگانگی با مفاهیم و
مقولات فلسفی است.
·
حریف فکر می کند
که اگر توده مردم توسط هر کس و ناکس بسیج شود و شاهی به زیر کشیده شود و شیخی به
مسند قدرت نشیند، معنی اش انقلاب می شود.
·
اکنون دیری است
که ایده ئولوژی طبقه حاکمه بلندتر و بویژه کوتاهتر شدن دامن زنان را «انقلاب» می
نامد و یا آمدن مدل جدیدی از «پورشه» و « بی ام و» را.
3
·
آنچه در ایران فلک
زده رخ داده، نه انقلاب، بلکه «عنگلاب» بوده است:
·
چون انقلاب اجتماعی
یعنی گذار بالنده از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی نازل به عالی.
·
مثلا گذار از فئودالیسم
به سرمایه داری.
·
به همین دلیل
انقلاب سفید فرمایشی را می توان ماهیتا انقلاب نامید.
·
ولی غلبه مجدد اشرافیت
فئودالی ـ روحانی بر انقلاب سفید را در ترمینولوژی فلسفی، رستاوراسیون، احیای مناسبات
اجتماعی ـ اقتصادی ماقبل انقلاب می نامند که به معنی ارتجاع محض است.
·
به معنی عنگلاب
است.
·
عنگلاب یعنی
گلابگیری از عن (با پوزش از با ادبان ادیب)
4
·
پس از انقلاب بورژوائی
کبیر فرانسه نیز عنگلابی از این قماش در فرانسه رخ داد و خون هگل را کثیف کرد.
·
عنگلاب اشرافیت فئودالی
در فرانسه سی سال آزگار حکومت کرد.
·
ولی جبر تاریخ فاتحه
آنها را خواند و به جائی فرستاد که سزاوارش بود.
·
طبقه حاکمه جدید
هم دستخوش استحاله عجیبی است و بخشا حتی بورژوا شده است.
·
اراذل و اوباش
موسوم به «سبز»، تجسم همان اشرافیت بنده دار و فئودال بورژوا شده است.
5
مصاحبه
ایرج اسکندری با مجله تهران
مصور در نخستین سال های انقلاب نه فقط به سندی تاریخی بدل شد که در رقم زدن سرنوشت یکی از مهم ترین
شخصیت های سیاسی ایران نیز نقشی مهم ایفا کرد
·
خواننده از خود
حتما می پرسد، منظور از «مهم ترین شخصیت سیاسی ایران» کیست؟
6
اهمیت تاریخی این مصاحبه را تنها بر
متن موقعیت
و صف بندی نیروهای سیاسی آن روزگار می توان دریافت.
در
شور و سرمستی نخستین ماه های انقلاب، سرکوب نیروهای غیرحکومتی آغاز شد
و حزب توده با
سیاست طرفداری از "خط امام" و حمایت از سرکوب آزادی به دستاویز
"وحدت
در مبارزه ضد امپریالیستی"، گرایش های ملی، لیبرال و چپ ایران را،
که بدان
روزگار خواهان آزادی بودند، با چالشی
دشوار مواجه کرد.
·
مشخصه بارز آنتی کمونیسم
همین است:
·
شکستن همه کاسه ـ
کوزه ها بر سر توده ها و حزب توده ها.
·
به فرمولبندی
حریف باید دقت دو چندان داشت:
7
·
نسبت حمایت حزب
توده از خط خمینی درست است که بدترین خطا و خریت رهبری آن بود، ولی حمایت حزب توده
«از
سرکوب آزادی به دستاویز "وحدت در مبارزه ضد امپریالیستی" و آچمز شدن گرایش های ملی، لیبرال و چپ ایران» تهمت بی شرمانه
ای بیش نیست.
·
احزاب و سازمان
ها و شخصیت های «لیبرال» و «چپ» اگر قصد وحدت داشتند، می توانستند بی اعتنا به
موضع سیاسی حزب توده با یکدیگر متحد شوند و شق القمر کنند.
·
وضع جنگل جامعه پس
از سقوط سلطنت از قرار بکلی دیگری بوده است.
·
پس از سقوط سلطنت،
ائتلافی از نهضت آزادی و جبهه ملی و مجاهدین خلق و روحانیت و فوندامنتالیسم تشکیل
شد.
·
دولت موقت نه
دولت حزب توده، بلکه دولت «گرایشات لیبرالی» از در عقب بوده است.
8
گرایش های ملی، لیبرال و چپ ایران را،
که بدان روزگار خواهان آزادی بودند،
با
چالشی دشوار
مواجه کرد.
·
سازمان مجاهدین
خلق پس از اعتلای خمینی به درجه خدا ـ علیرغم داشتن مهره های دولتی بسیار مهم ـ ترور
آخوندهای عالیرتبه را آغاز کرد.
·
در همین زمان هر
روز بمبی در اماکن عمومی از سوی عوامل سلطنت و بختیار و غیره منفجر می شد.
·
بخشی از آوانتوریسم
چپ به عملیات نظامی در نقاط مختلف کشور دست زده بود.
·
بعد حمله صدام
گوژ بالا گوژ گشت و ورق بطرز بی برگشتی برگشت.
·
کدام لیبرالیسم و
آزادی خواهی و کدام گرایش به وحدت؟
9
گرایش های ملی، لیبرال و چپ ایران را،
که بدان روزگار خواهان آزادی بودند،
با
چالشی دشوار
مواجه کرد.
·
یکی از معایب نظری
مهیب حزب توده و حریف بیگانگی با مفهوم «لیبرالیسم» است.
·
لیبرالیسم گرایش
اصلی بورژوازی انقلابی آغازین بوده است.
·
لیبرالیسم با
شعارهای آزادی ـ برابری ـ برادری، مشخصه ایده ئولوژیکی روبسپیرها بوده است.
·
از حزب توده و
حریف چه پنهان که از اواخر قرن نوزدهم، بورژوازی همه دستاوردهای نظری بورژوائی آغازین
را به گور سپرده و بتون ریزی کرده است.
·
بورژوازی وارد
فار انحصاری و انحصاری ـ دولتی سرمایه داری شده و عنوان بورژوازی واپسین و معاصر
را بدوش می کشد.
10
·
بورژوازی واپسین دیگر
کمترین وجه مشترکی با بورژوازی آغازین ندارد.
·
بورژوازی آغازین شطی
از خون اشرافیت فئودال و روحانی را در کوچه و خیابان پاریس به راه انداخت.
·
بورژوازی واپسین متحد
ارگانیک اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی از همه رنگ است.
·
بورژوازی واپسین
از سرتاپا ضد لیبرالیسم و ضد هومانیسم و پیشرفت اجتماعی است.
·
لیبرالیسم برای بورژوازی
واپسین دیری است که ایدئالی دست نایافتنی است.
·
درست به همین
دلیل نام بربریت مدرن را نئولیبرالیسم گذاشته است.
11
·
حتی گاوان و خران
ایران از مشاهده «لیبرالیسم» نهضت آزادی پس
از سلاخی خردستیزانه و وحشیانه رهبری حزب معصوم و مظلوم توده به وحشت افتادند.
·
فرج سرکوهی و امثالهم
نباید از اعلامیه های سوزناک پشتیبانی نهضت آزادی به امضای مهندس مهدی بازرگان و
شرکاء از سرکوب رادیکال حزب توده بی خبر باشد.
·
همان حزب توده ای
که به قول همین فرج سرکوهی حامی خط خمینی بوده است.
·
سخن از کدامین
لیبرالیسم در میان است که گویا حزب توده مانع وحدتش با چپ هپیلی هپو و قلابی شده
است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر