۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

حاکمیت (2)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان شین میم شین

·        این یکی از نواقص شرم انگیز و زیانبار جامعه شناسی سیاسی کنونی است که درک روشنی (مفهوم روشنی) از حاکمیت ندارد، مفهومی که از عناصر متشکله آن محسوب می شود.
·        به همین دلیل، قادر به تمیز محتوای ماهوی یک جامعه از تصویر نمودین آن نمی شود.

·        (ورنر هوفمن در این حکم، به ترکیب دو جفت مقوله دیالک تیکی مبادرت می ورزد.
·        او از ترکیب مقوله محتوا و ماهیت، مقوله محتوای ماهوی را می سازد و از ترکیب فرم و نمود، فرم نمودین و یا تصویر نمودین را.
·        این دیالک تیک را برای اولین بار مارکس ساخته است تا از عهده توضیح دقیقتر مسائل برآید. مترجم)

1
·        اغلب سوء تفاهم های مربوط به خودویژگی کشورهای نوع شوروی می تواند به سبب عدم شناخت معیار ماهوی تمیز نظام های اجتماعی صورت گیرند.

2
·        زیرا درک این مسئله از اهمیت بزرگی برخوردار است.

3
·        مثلا نظام اجتماعی «دیکتاتوری پرولتاریا» (که باید دقیقتر تعیین شود)، بنا بر ماهیت خویش، نه نظام حاکمیت، بلکه نظام قدرت (حکومت) است.

4
·        اعمال قدرت بر مبنای مناسبات حاکمیت به امر برخورداری قدرتمندان کمک می کند و فرم های اعمال قدرت، بی تردید از نیاز به تحکیم وضع مورد نظر فراتر می روند.

5
·        فرم های اعمال قدرت بوسیله اهداف حاکمیت اجتماعی تعیین می شوند.
·        (ورنر هوفمن، «قانون کار در اتحاد شوروی»، 1956، ص 225)

6
·        مشخصه حاکمیت اجتماعی این است که وسایل اعمال قدرت در درون قشر اجتماعی مسلط (و اغلب در درون خانواده واحدی) دست به دست می شوند.

7
·        «به میراث گذاشتن قدرت سیاسی، همواره مؤثرترین وسیله برای حفظ سلطه طبقه خویش بوده است.»
·        (میشلز، «جامعه شناسی احزاب در دموکراسی های مدرن»، 1958، ص 14)

8
·        در دولت فونکسیونر (مأموریتی)  سوسیالیستی، این تداوم و توارث قدرت اجتماعی، بطور رادیکال از بین می رود.
·        یعنی ریشه کن می شود.
الف
·        افراد منفرد حق انحصار قدرت برای مدت نا محدود را ندارند.
·        فونکسیونر (مأمور) قابل تعویض است.

ب
·        فونکسیونر حقوق بگیر است و به ازای خدمت خویش مزد دریافت می کند.

ت
·        او نمی تواند قدرت خود را برای برخورداری شخصی (پر کردن جیب خود. مترجم) مورد استفاده قرار دهد، مگر اینکه قوانین جامعه را زیر پا بگذارد.

پ
·        قشر رهبران شوروی نیز هرگز خصلت «طبقاتی» نداشته اند.

ث
 هربرت مارکوزه (1898 ـ 1979)
فیلسوف، سیاست شناس و جامعه شناس آلمانی ـ آمریکائی
از اعضایِ اصلیِ مکتب فرانکفورت
در برلین به ‌دنیا آمد.
در طولِ جنگِ جهانی اول در ارتش آلمان خدمت کرد.
او سپس عضوِ شورایِ سربازان بود که در قیام ناکامِ سوسیالیست ‌های اسپارتاکیست شرکت داشت.
از رویزیونیست ها
آثار:
سرنوشت دموکراسی بورژوائی
هنر و رهائی
فلسفه و روانشناسی
جنبش دانشجوئی و پیامدهای آن
محیط زیست و انتقاد اجتماعی
اونتولوژی هگل و تاریخیت
اوتوریته و خانواده در جامعه آلمان
مبارزه بر ضد لیبرالیسم در دولت های توتالیتر

·        به قول هربرت مارکوزه، «بوروکراسی (دستگاه اداری) شوروی، بنظر نمی رسد که شالوده ای برای کسب منافع خصوصی مؤثر در مقابل شرایط فراگیر و عام سیستم اجتماعی، که منبع امرار معاش آن را تشکیل می دهد، داشته باشد.»
·        (هربرت مارکوزه، «آموزش اجتماعی مارکسیسم شوروی»، 1964، ص 118)

ج
·        «جامعه شوروی تمایزمند است، ولی منقسم نیست.
·        تمایزمندی این جامعه در وحدت تداوم می یابد.
·        آخرین منبع قدرت بی نام و بی نشان می ماند، بسان مالکیت «اشتراکی»  که پایه و اساس این قدرت را تشکیل می دهد.

ح
·        هر قدرت منفردی، قدرت مشتق گشته می ماند، بسان «وکالت تام.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر