«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
(92/1/14)
تحلیلی
از یدالله سلطان پور
رفقای توده ای سابق
قبل از هر چیز پیشنهاد
می کنم که به دامان حزب بازگردید وانتقادها واعتراض های خود را از مجراهای (مجاری،
کانال های) سازمانی پیگیری نمایید
·
سؤالی که ما را به خود مشغول می
دارد، این است که «رفقای توده ای سابق» کیستند و چیستند که «باید به دامان حزب
برگردند»؟
·
برای آشنائی با کم و کیف «رفقای
توده ای سابق» و معاصر سری به شعر «بیانیه» می زنیم که فرم دیگری از محتوای همین
مقاله حریف است تا در آئینه آن شعر با هر دو فرقه آشنا شویم:
ما دوباره برخاسته ایم
تمام مسئله اینجا ست
و بوی حضور ما
دردناک ترین اتفاقی است
که خون برخی کینه ها (؟) را
به جوش می آورد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما دوباره برخاسته ایم و تمامت مسئله،
خیزش ما ست.
·
بوی حضور ما حادثه دردناکی است و
خون برخی از کینه ها را به جوش می آورد.
·
در این بند آغازین شعر «بیانیه»، ضد
دوئالیستی «رفقای توده ای سابق»، یعنی رفقای توده ای معاصر معرفی می شوند:
1
ما دوباره برخاسته ایم
تمام مسئله اینجا ست
·
رفقای توده ای معاصر کسانی اند که
تا کنون یعنی سی سال آزگار یا نشسته بودند و دست روی دست گذاشته بودند و یا خفته
بودند و اکنون به هر دلیلی از دلایل برخاسته اند.
·
همین خیزش رفقای توده ای معاصر،
تمامت مسئله شده است.
·
فروتنی فئودالی به همین می گویند:
·
خلاصه کردن همه چیز در افت و خیز
خویش.
·
ولی چرا و به چه دلیل باید خیزش
خفتگان، تمامی مسئله باشد؟
2
و بوی حضور ما
دردناک ترین اتفاقی است
که خون برخی کینه ها (؟) را
به جوش می آورد.
·
منظور شاعر ظاهرا و منطقا این است
که اشاعه ی بوی حضور شان دردناک ترین اتفاقی است که رخ داده است.
·
برای درک منظور شاعر باید از مفهوم
«اشاعه بوی حضور» حضرات، به قول حریف، «تحلیل مشخص کنیم.»
·
این کار اما کار آسانی نیست.
·
چون فقط از چیزهای مشخص می توان
تحلیلی مشخص ارائه داد.
·
مفهوم «اشاعه بوی حضور» هر کسی اما
مفهومی انتزاعی (مجرد) است و برای تحلیل مشخص از آن باید جامه انتزاعی از «تن» آن بیرون
آورده شود و جامه مشخص بدان پوشانده شود.
·
شاعر احتمالا در ادامه همین شعر،
همین کار را خواهد کرد.
·
و گرنه شعرش فرم پرت و پلا به خود
می گیرد.
3
و بوی حضور ما
دردناک ترین اتفاقی است
که خون برخی کینه ها (؟) را
به جوش می آورد.
·
خون کینه را که نمی توان به جوش آورد.
·
کینه که جزو چیزهای خوندار نیست.
·
خون موجودات زنده از حشره و حیوان تا
انسان را می توان به جوش آورد.
·
منظور شاعر هم همین است:
·
خیزش رفقای توده ای معاصر، خون
بعضی از رفقای توده ای سابق را به جوش اورده است.
·
در ادامه شعر با چند و چون این
مسئله شاید بهتر آشنا شویم.
با این سرگذشت غریب
و آن نارفیقان نیمه راه
به شلاق نیازی نیست.
·
معنی تحت اللفظی:
·
با این سرگذشت غریب و با آن نارفیقان
نیمه راه ضرب تازیانه زاید می شود.
1
با این سرگذشت غریب
و آن نارفیقان نیمه راه
به شلاق نیازی نیست.
·
مفهوم «رفیق نیمه راه» وجود داشته
و وجود دارد.
·
«نارفیق نیمه راه» اما جفنگواژه ای بیش نیست.
·
نارفیق که با کسی همراه نمی شود تا
در نیمه راه، رهایش کند و راه رفته را برگردد.
·
این کار را به هر دلیل اوبژکتیو و
یا سوبژکتیو «رفیق» نیمه راه می کند که
همه چیز می تواند باشد، مگر رفیق.
2
·
رفقای توده ای سابق در این بند شعر
در هر صورت به صفت «نارفیق» و در بهترین
حالت به صفت «رفیق نیمه راه» مزین می شوند.
·
این اما ضمنا بدان معنی است که رفقای
توده ای معاصر، رفقای صد در صد و سمج و سرسخت و پیگیر و ضمنا مظلوم و تحت تازیانه
اند.
·
خودخشنودی و خودستائی ضد توده ای شعرا به
کنار، باید از حریف پرسید که کدام عقل و منطق حکم می کند که «نارفیقان» و یا
بمراتب بدتر، مردودین از محک مطمئن تجربه، یعنی «رفقای نیمه راه» به برگشت به «دامان
حزب» فراخوانده شوند؟
·
این به معنی به اعتنائی به محک
پراتیک و خرد اندیشنده و نوعی خردستیزی است.
ما درد را خوب می شناسیم
سرکوب این بار
به شکلی "نرم" ادامه می یابد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما دردشناس خبره ای هستیم:
·
سرکوب و درد این بار در فرمی «نرم»
اعمال می شود.
1
·
منظور شاعر این است که رفقای توده
ای سابق، روش دیگری پیش گرفته اند که روی دیگر مدال روش طبقه حاکمه است:
·
اگر طبقه حاکمه با توپ و تفنگ و شلاق
و کلبتین و توهین و تحقیر و تخریب جسمی و روحی و روانی اعمال درد می کند، رفقای
توده ای سابق «با پنبه سر می برند.»
2
·
خوب.
·
اگر چنین است، باز هم باید از حریف
پرسید که چرا باید شکنجه گران نرماهنگ را به دامان حزب دعوت کرد؟
·
چون شکنجه ماهیت واحدی دارد و فرق
نمی کند که خشن و خونین باشد و یا گرم و نرم.
·
هم می توان با دادن دشنامی بر روان
همنوعی زخمی زد و هم با بیان کنایه ای.
·
روان همنوع در هر صورت مجروح می
گردد.
·
جراجت روانی او چه بسا با کنایه حتی
عمیقتر و درد انگیزتر است.
·
به هر صورت در دیالک تیک فرم و
محتوا و یا پدیده و ماهیت، نقش تعیین کننده از آن محتوا و ماهیت است و نه فرم و پدیده
و نمود.
3
·
دلیل نظری دعوت حریف از رفقای توده
ای سابق به دامان حزب، همان طرز تفکر فرمالیستی او ست.
·
شکنجه گران نرم را می نوازد و
شکنجه گران گرم را می کوبد.
·
تفاوت مراجع ضمیر هم همین جا ست:
·
تفاوت حضرات نه تفاوت ماهوی، بلکه
تفاوت نمودین است:
·
یکی از خط خمینی و احمدی نژاد دفاع
می کند که تجسم شکنجه گران گرم اند و دیگری از موسوی و روحانی دفاع می کند که مظاهر
شکنجه گران نرم اند.
·
ولی همگی ماهیت واحدی دارند.
·
همگی نمایندگان طبقه حاکمه واحدی
اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر