اثری از مجید افسر
پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
هشتم
ویلهلم
دیلتی
ویلهلم دیلتی
(1833 ـ 1911)
فیلسوف،
روانشناس، پداگوگ آلمانی
از
فلاسفه متعلق به فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم آلمانی)
او
پدیده را نه بر بنیان قانونمندی های طبیعی، بلکه بر بنیان خودقانونمندی عالم روحی
و روانی انسانی توضیح می داد.
او
جزو مؤسسین علوم روحی محسوب می شود.
او
ضمنا مؤسس متد هرمه نویتیک و روان شناسی فهمنده است.
او
این متد را در آموزش جهان بینی بکار می بندد.
·
یک طرز شناخت غیرعقلی واقعیت عینی
و یک هسته ماهوی پویا و غیرعقلی مبتنی بر اراده در سیستم فلسفی شوپنهاور، نیچه و
برگسون، طرح بنیادی متافیزیک را تشکیل می دهد.
·
این طرح، طرح بنیادی هر فلسفه حیات
را تشکیل می دهد.
·
این طرح است که در انجمن بورژوائی
واپسین علیه نقد معرفتی سطحی کانتیانیستی واره و علیه پوزیتیویسم مقسم واقعیت به
دو نیمه، به حفظ متافیزیک کمر می بندد تا بتواند بگوید که «حافظ درونی جهان
چیست؟»
1
·
در آلمان، ویلهلم دیلتی بوده که
ابزار متدئولوژیکی لازم را توسعه می دهد تا بتواند از عهده اثبات چنین فلسفه جهان
بینانه ای بر آید.
2
·
در آلمان، که نئوکانتیانیسم و
پوزیتیویسم علوم طبیعی گرا و همچنین ماتریالیسم مبتذل مواضع قوی در آموزش بورژوائی
داشتند، اقتدای مجدد به هگل آغاز می شود.
·
البته اقتدا بر هگل کوتاه گشته از
سر و ته.
3
·
از این رو، تصادفی نبوده که
نئوهگلیانیسم با مکتب دیلتی رابطه تنگاتنگی داشته و خود دیلتی به مفسر تاریخ جوانی
هگل بدل می شود.
·
(دیلیتی، «تاریخ جوانی هگل»، مجموعه آثار
دیلتی، جلد 4، 1974)
·
مراجعه کنید به نئوکانتیانیسم، نئوهگلیانیسم در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
·
از این به بعد، گرایشی شروع می شود
که هگل جوان را بر ضد سیستم کامل هگل به خدمت می گیرد.
·
همین گرایش بعدها مو به مو در مورد
مارکس تکرار می شود:
·
مارکس شناسان بورژوائی تلاش می
کنند که مارکس جوان را به مثابه فیلسوف انقلابی واقعی بر ضد مارکس سیستم «کاپیتال»
به خدمت گیرند.
·
استراتژی ایده ئولوژیکی و انگیزه
های آندو بر هم انطباق داشته اند.
5
هگل جوان
اثری از مجید افسر
·
دیلتی در پیوند با هگل، استقلال
حیات تاریخی را مورد تأکید قرار می دهد و اعلام می دارد که حیات تاریخی را نباید
با قوانین طبیعی یکسان تلقی کرد.
·
برای اینکه در تاریخ، خود آگاهی
نقش سازنده ای به عهده دارد.
6
·
بنظر دیلتی، «در این خود آگاهی است
که انسان استقلال اراده کسب می کند و استقلال اراده استعدادی است که همه چیز را
تحت تابعیت افکار در می آورد.
·
با استقلال اراده است که انسان خود
را از طبیعت جدا می کند.
·
از آنجا که انسان فقط هر آنچه را
که به خود آگاهی مربوط می شود، در اختیار دارد، پس هر هدف زندگی در همین جهان روحی
نهفته است.
·
جهان روحی ئی که انسان در آن، بطور
مستقل دخیل است.
·
اینجا ست که اعمال اراده ـ بر عکس
سیر مکانیکی جریانات طبیعی ـ با صرف نیرو و فداکاری واقعا چیزی را پدید می آورد.»
·
(ویلهلم دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 1،
1923)
7
·
این اثبات پسیکولوژیکی دیلتی اما
برای توضیح واقعیات امور تاریخی کفایت نمی کند.
·
چون چه بسا ساختارهای فرا شخصی در
این زمینه نقش تعیین کننده به عهده دارند.
·
از این رو، برای فهم تاریخ، نه
شخصیت های منفرد بزرگ (و یا حداقل بطور ثانوی)، بلکه نمود کلی هر عصر، هر سبک
زمانی و یا هر سیستم فرهنگی مهم قلمداد می شود.
·
عینی گشتن های زنده اند که در
تثبیت توسط چنین گشتاورهای (ممان های) ماندگاری به تاریخ بدل می شوند.
·
دیلتی «فنومنولوژی روح هگل» را تا
این حد ادامه می دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر