اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
راه توده
ویرایش از شین میم شین
فصل هشتم
جنگ و
صلح در شاهنامه
بخش
اول
جنگ مبتنی
بر داد و بیداد
ادامه
12
·
رستم، جهان پهلوان شاهنامه نیز
به هیچ روی مایل نیست که در جنگ مبتنی بر بیداد پیروز گردد.
·
اگر خود او جانبدار حق نباشد،
ترچیح می دهد، حتی به دست دشمن کشته شود.
·
رستم در جنگ فولادوند خطاب به
پروردگار چنین می گوید:
که ای برتـر از گـــردش روزگار
جهـــاندار و بینــــا و پــــروردگار
گر این گردش جنگ من، داد نیست
روانـم بدان گــیتی آبــاد نیســــت
روا دارم از دســــت پـــولادونــد
روان مــرا بـرگـشــــــایـد ز بـنـــد
ور افــراســـیاب اســـت، بیــــداد گـــر
تو مستان ز من، دست و زور و هنر
13
·
دیگر پهلوانان شاهنامه نیز چنین
اند.
·
بیژن در جنگ با هومان در چنگ
درد و نومیدی می گوید:
تن از درد لـرزان، چو از بـاد، بید
دل از جان شــیرین شــده نا امید
به یزدان چنین گفت، کای کردگار
تو دانـی نهــان مـن و آشــــــکار
اگر داد بینــی، همــی جـنــگ ما
بر این کینـه جستن بر، آهـنگ ما
ز من مگــسل امروز تــوش (توانائی) مرا
نگــه دار بیــــدار، هــــوش مرا
14
·
هومان از بیژن زورمندتر است.
·
اما زور، وقتی خادم بیداد باشد،
کارساز نیست:
ز بیـژن فـزون بود هـومان به زور
هنر عیب گردد چو برگشت هور
15
·
بیژن پیروز می شود.
·
این نکته، بسیار جالب و بسیار
تامل امگیز است که فردوسی پس از گذشت سال ها و قرن ها درست در زمان بهرام چوبینه،
آنگاه که به خاطر این رستم زمان حماسه سرایی را از سر گرفته، به اندیشه جنگ مبتنی
بر داد و بیداد بر می گردد.
16
·
بهرام جوبین از هر نظر و به
ویژه از نظر مردانگی و سرفرازی نظیر رستم و سایر پهلوانان افسانه ای است و لذا دارای
بخشی از بهترین خصوصیات آنان است.
·
چنین پهلوانی نظیر شاهان سامانی
نیست که بخواهد در هر جنگ غارتگرانه ای هم پیروز شود.
·
او برای داد و تنها برای داد می
رزمد و به همین دلیل هم حماسه آفرین است.
·
او نمی خواهد که در جنگ مبتنی
بر بیداد پیروز شود.
17
·
بهرام چوبین در جنگ با ساوه شاه
که به ایران هجوم آورده، آرزوهای قلبی خود را چنین بیان می کند:
چو بهرام جنگی سپه راست کرد
خروشــان بیــامد ز دشـــت نبرد
بغلــتید در پیــش یـزدان به خاک
هـمی گـفت، کای داور داد و پاک
گر این جنـگ، بیــداد بینـــی همی
ز من ســـاوه را برگـــزینی همی
دلــــــم را بـه رزم انــدر، آرام ده
به ایــرانیـــان بـــر، ورا کـــام ده
اگــر من ز بهــــر تو کوشــم همی
به رزم انــدرون ســر فروشم همی
مــرا و ســــپاه مـرا شـــــــاد کن
وز این جــنگ ما، گــیتی آباد کن
18
·
تنها افراد بزرگی چون فردوسی، افرادی
که در قالب تنگ ناسیونالیسم کور و نفرت انگیز بورژوایی اسیر نباشند، می توانند
شکست خودی را در جنگ - اگر جنگ مبتنی بر بیداد باشد - آرزو کنند.
19
·
راز زیبایی تصویر نبردهای بزرگ
و حماسه آفرین شاهنامه هم در همین جا ست.
·
فردوسی جنگ مبتنی بر داد را می
ستاید و خواننده را به همراه خود وارد صحنه نبرد می سازد.
·
در این صحنه، خواننده نه بی تفاوت،
بلکه جانبدار است.
20
·
ولی نه جانبدار هر به اصطلاح
خودی، بلکه جانبدار داد و آزادی است.
·
در این نبرد مبتنی بر داد و
بیداد، خواننده از بهترین و پاکترین احساسات انسانی لبریز می شود و به همراه نیروی
داد در جنگ شرکت می ورزد و با شوق و اشتیاق خاصی پیشرفت و پیروزی آن را دنبال می
کند.
·
نبردها سخت و دشوار اند.
·
هر کسی احساس می کند که پیروزی
داد آسان نیست.
·
همدردی و شرکت فعال همه
هواداران داد ضرورت دارد.
·
قدرت بیان، استواری منطق و پاکی
افکار فردوسی آن چنان است که خواننده را به طور کامل با خود همدرد می کند و به
آنجا می رساند که خواننده هم به همراه فردوسی از اسارت تنگ نظری های قومی آزاد شود
و برای پیران - پهلوان تورانی- نیز نظیر یک پهلوان ایرانی دل بسوزاند.
·
عظمت حماسه های شاهنامه ناشی از
همین عظمت افکار هومانیستی فردوسی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر