۱۳۹۳ خرداد ۱۱, یکشنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (5)


نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد

تز پنجم
نیما گرچه پاسخگوی بسیاری از دادها و بیدادهای عصر خود بود و در هر زمینه قلم فرسود،
 اما به گمان من، مهمترین نقطه نظرش در بیرون از مزهای میهنش، انقلاب اکتبر
 و تولد کشور شوراها بود و در درون (میهنش)، حکومت دیکتاتوری بود، 
(که بشدت از برآمدن آفتاب در خانه همسایه می ترسید و با هزار شیوه، 
در برابر آن، دیوار می کشید، تا چشم و دل محرومان بدان روشن نشود و شاعر، 
همه تاریکی و سیاهی خانه خود را از آن پرده پوشی ها و روشنائی ستیزی های حکومت می دانست.)
  
 2
مفهوم «عصر»  

·        از دو حالت قصه خالی نیست:
·        یا سیاوش عصر را به معنی رایج مترادف با روزگار و زمانه بکار می برد و یا به معنی مقوله فلسفی مارکسیستی ـ لنینیستی «دوران»
·        عصر و یا دوران به چه معنی است؟

1
·        دوران به مقطع تاریخی معینی در تاریخ جامعه بشری اطلاق می شود.
·        دوران مشخص کننده مقطعی از روند توسعه تاریخی است، که تا رسیدن بدان، گذشته مغلوب می گردد و آینده قوام می یابد.

2
·        دوران تعیین کننده خطوط اصلی زمان حال تاریخی در رابطه با گذشته و آینده است.

3
·        دوران ـ علاوه بر این ـ تعیین کننده نیروی اجتماعی اصلی پیشرفت اجتماعی در شرایط تاریخی مشخص است.

4
·        تا پیروزی انقلاب اکتبر دوران امپریالیسم برقرار بود.

5
·        پس از پیروزی انقلاب اکتبر، دوران جدیدی آغاز می شود که به دوران «گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم» معروف است.

6
·        شکست سیستم جهانی سوسیالیستی تغییری در محتوای دوران نمی دهد.

7
·        هر انقلابی در جهان گامی در راستای گذار به سوسیالیسم است.

8
·        نظام سرمایه داری دیگر نمی تواند دورنما تلقی شود.

3
  مفاهیم «بیرون از مرز میهن و «درون مرز میهن»
مهمترین نقطه نظرش در بیرون از مزهای میهنش،
 انقلاب اکتبر و تولد کشور شوراها بود.

·        سیاوش در این حکم خویش، دیالک تیک داخلی ـ خارجی را به شکل دیالک تیک درون مرزهای میهن و برون از مرزهای میهن بسط و تعمیم می دهد.

1
·        در دیالک تیک داخلی ـ خارجی، نقش تعیین کننده از آن داخلی است.
·        اما سیاوش چه نظری در این زمینه دارد؟

2
·        مهمترین نقطه نظر نیما ـ در قاموس سیاوش ـ در وهله اول، نه در درون مرزهای میهنش (نه در قطب داخلی دیالک تیک داخلی ـ خارجی)، بلکه در برون از مرزهای میهن (در قطب خارجی) است.

3
·        البته می توان این حکم سیاوش را به طرز دیگری تفسیر کرد.
·        شاید هم سیاوش قصد تقدم قائل شدن به عامل خارجی در قبال عامل داخلی را نداشته است.

4
·        خواه این و خواه آن، نمی توان این حقیقت امر را نادیده گرفت که حزب توده دیالک تیک داخلی و خارجی را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می داد و عملا تخریب می کرد.

5
·        این خطای نظری و طرز نگرش متافیزیکی حزب توده،  ضایعات مادی و معنوی عظیمی را به دنبال آورده است که باید در فرصتی دیگر مفصلا مورد بحث قرار گیرد.

6
·        البته شکی در اهمیت غول آسای انقلاب اکتبر و تولد حکومت شوراها نیست، ولی علیرغم آن نمی توان نقش تعیین کننده عامل داخلی را نادیده گرفت.

7
·        تقدم قائل شدن به قطب خارجی در دیالک تیک داخلی ـ خارجی خطای خطیر خطرناکی است.

8
·        اهرم تحول بنیادی چیزها، پدیده ها و سیستم ها عامل داخلی است و نه خارجی.
·        اگرچه عامل خارجی نقش بزرگ و خارق العاده ای به عهده می گیرد.

9
·        درک درست دیالک تیک ماتریالیستی یعنی درک درست همین حقیقت امر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر