پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری
فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
قسمت دوم
عناصر تفکر استالینیستی
برگردان میم حجری
فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
قسمت دوم
عناصر تفکر استالینیستی
·
استالینیسم از هر جهت با تئوری مارکسیستی به میراث مانده، رابطه تغییر یافته ای
برقرار کرده است.
·
این امر در رابطه با دو عنصر تشکیل
دهنده فلسفه مارکسیستی، یعنی «ماتریالیسم دیالک تیکی»
نیز صادق است.
1
رابطه «دیالک تیک» با «ماتریالیسم»
·
استالین در اثر اولیه خود، تحت
عنوان «یا آنارشیسم و یا سوسیالیسم» (1906
میلادی)، آموزش مارکسیسم را به شرح زیر تعریف می
کند:
1
·
«مارکسیسم
فقط تئوری سوسیالیسم نیست، بلکه یک جهان بینی فی نفسه بسته
ای است.
2
·
مارکسیسم یک سیستم فلسفی است که نتیجه منطقی اش سوسیالیسم پرولتری مارکس
است.
3
·
این سیستم فلسفی ماتریالیسم دیالک تیکی نام دارد.
4
·
توضیح مارکسیسم در عین حال به معنی
توضیح ماتریالیسم دیالک تیکی است.
5
·
چرا این سیستم را ماتریالیسم دیالک
تیکی می نامند؟
·
به این دلیل که متد آن دیالک تیکی و تئوری
آن ماتریالیستی است.»
·
(استالین،
«مجموعه آثار»، جلد اول. «تاریخ حزب کمونیست شوروی»، جلد 4، ص 2)
6
·
اینجا و در نقل قول های بعدی، استنباط
و درکی از مارکسیسم خودنمائی می کند که پس از
چندی به ثروت معنوی عمومی بدل خواهد شد.
7
·
ماتریالیسم دیالک تیکی، اکنون نه
به عنوان یک طرز تفکر فراگیر، نه به عنوان یک «اصل هویریستیکی»، بلکه برعکس، به عنوان یک « جهان بینی بسته» تلقی می شود، که فقط باید بدان ایمان
آورد.
·
(جهان
بینی بسته به مذهب می ماند و نه به علم.
·
(هویریستیک عبارت است از علم
متدهای لازم برای حل مسائل.
·
علم راه های کسب معارف جدید.
·
ماتریالیسم دیالک تیکی بمثابه «اصل هویریستیکی» بدان معنی است که آن باید به عنوان وسیله و متدی برای تحقیق، بررسی و توضیح مسائل، به
عنوان شناخت افزاری بکار رود و نه به عنوان آئین مذهبی برای قبول چشم بسته و دفاع تعصب آمیز
کورکورانه از آن. مترجم)
8
·
بعدها در کتاب موسوم به «تاریخ حزب
کمونیست اتحاد شوروی»، که استالین نیز جزو
نویسندگان آن محسوب می شود، خواهد آمد که «ماتریالیسم
دیالک تیکی جهان بینی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی است.»
·
(«تاریخ
حزب کمونیست شوروی»، ص 126)
9
·
و بعدها، مارکسیسم بمثابه یک «سیستم فلسفی» مختوم
تلقی خواهد شد، که مفاهیم و براهین آن، از این به
بعد، مجزا و منفصل از چیزها، پدیده ها و روندهای مشخص زندگی واقعی و بی اعتنا به علوم مثبته، به موضوع آموزش
انتزاعی خاص بدل خواهد گشت.
10
·
کسب استقلال اجتماعی موقتی روشنفکریت نوین در خطه تفکر
استالینیستی، خود را در جدا کردن «تئوری عام»
مارکسیسم از جهان
موضوعات آن تکرار کرده است.
·
تا اینکه بالاخره، فاکت های زندگی واقعی به مواد رسم و نقاشی تغییر یابنده
ی صرف برای براهین لایتغیر تنزل یافته اند.
11
·
روح خلاق مارکس
ـ اما ـ بطرز بکلی دیگری پیش می رفت.
12
·
مارکس، خود، عناصر ماهوی هر فرماسیون اجتماعی، قوانین و گرایشات
ذاتی آن را بر مبنای تجزیه و تحلیل انتقادی بلاواسطه واقعیات امور اجتماعی بدست
می آورد.
13
·
تئوری باید ملموس باشد.
·
(تئوری
باید چیزها، پدیده ها و سیستم ها را آن سان که واقعا هستند، منعکس کند. مترجم)
14
·
حسیت شاداب جهان تجربی
باید در اندام تئوری جاری شود.
15
·
و تئوری، بدین طریق،
تحت کنترل واقعیت عینی قرار گیرد، واقعیت عینی ئی که از بررسی اش، تئوری هر لحظه ـ
انگار ـ قدم به آغازیت نوینی می نهد.
·
(واژه
«حسیت» را ما به تقلید از واژه «واقعیت» و
امثالهم ساخته ایم:
·
حسی و حسیت به تقلید از واقعی و
واقعیت. مترجم)
16
·
از این رو ست که مسائل ملموس از
قبیل «آزادی مطبوعات، چوبدزدی، حق طلاق در دولت پروس» اولین موضوعات فعالیت ادبی مارکس را تشکیل می دهند.
17
·
بانیان سوسیالیسم علمی، نگرش خاص
خود را در کشمکش فکری با مهمترین متفکران زمان
خود، با هگل و فویرباخ و پرودون، با اشتیرنر و با «سوسیالیسم
حقیقی» در آلمان، با هگلیانیست های جوان و با پیش
سوسیالیست های فرانسوی و انگلیسی و بعدها
با دورینگ و لاسال توسعه داده اند و به محک زده اند.
18
·
مارکس با نیت تعلیم
محض، مطلقا بیگانه بود.
19
·
بعدها، ارواح پشتکارمند و شورمند
خود را به دریای بیکرانه میراث زندگی او افکنده اند، تا بلکه تئوری «عام» مارکسیسم را که بر کلیه آثار مارکس پخش شده بود، گرد آورند و طبقه بندی کنند.
20
·
بدین طریق بوده که کشته های نیروی
خلاق عظیمی را در گلدان های بزرگ نهاده اند.
·
(انگلس، البته از تمایل معینی به تلخیص (اختصار و مختصر
نگاری) فکری، همیشه بری نبوده است.
·
برای مقایسه مارکس با انگلس، در
این مورد، می توان به «آنتی دورینگ» نظر کرد که
شتابزده، بمثابه درسنامه جنبش مارکسیستی تعیین شده است.
·
تمایل به ساده کردن دیالک تیکی سیر
فکری، مثلا تفسیر بزرگوارانه تاریخ، بعدها مرسوم شد.
·
مقایسه کنید، بویژه کتاب «منشاء
خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» (1884) را.)
21
·
جالب است که استالین، هر وقت اظهار نظر «فلسفی» می کند، اغلب اوقات،
از انگلس نقل قول می کند، تا از مارکس.
22
·
از آموزشی که استالین تحت عنوان سیستم
فلسفی مطرح می سازد، باید توقع داشت، که ـ حداقل ـ وضوح مفهومی داشته باشد.
23
·
تفاوتگذاری استالین میان متد دیالک تیکی
و تئوری ماتریالیستی، در نقل قول فوق الذکر و در کتاب موسوم به «تاریخ حزب
کمونیست اتحاد شوروی»، این انتظار حداقل را برآورده نمی سازد.
24
·
آیا متد
ربطی به تئوری ندارد؟
25
·
آیا متد
ربطی به تئوری شناخت ندارد؟
·
(تئوری شناخت عبارت است از نظریه
فلسفی در باره قانونمندی های شناخت.
·
تئوری شناخت در فلسفه، رشته مستقلی را با حوزه موضوعی نسبتا
مستقلی تشکیل می دهد و مسائل اصلی زیرین راشامل می شود:
الف
·
موضوع، منشاء و ماهیت شناخت.
ب
·
مبانی و نیروهای محرکه شناخت.
ت
·
مراحل، فرم ها و متدهای شناخت.
پ
·
سمیوتیک، حقیقت، رابطه تئوری و پراتیک.
ث
·
مسائل علمی و نظری. مترجم)
·
مراجعه کنید به متد (اسلوب)، تئوری،
تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
26
·
آیا ماتریالیسم شیوه بررسی معینی
را طلب نمی کند؟
27
·
آیا منطق
صوری به متد تعلق ندارد؟
·
منطق صوری اما نه از اجزای دیالک تیک است و نه از اجزای ماتریالیسم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر