۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۵, دوشنبه

سیری در جهان «بینی» بیژن جزنی (5)

 
 
اثری از بیژن جزنی
بیژن جزنی (1316 ـ 1354)
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور

خاوری
صحبتی بود بسیار صمیمانه و با اعتماد متقابل
 به او گفتم نظرات تو در چارچوب شعارهای سیاسی و اجتماعی «جبهه ملی» نمی ­گنجد و با شوخی اضافه کردم:
و به کاری که تو می ­کنی می­گویند شتر سواری دولا دولا.
خندید و گفت:
"دیگرانی هم درست همینطور می­گویند"

·        در این بند از گزارش خاوری برخورد ایدئولوژیکی تیپیک و نمونه وار ایشان و امثال پرشمار ایشان تبیین می یابد:
·        درنگی دیپلوماتیک در عناصر سطحی و صوری و فرعی و بی اعتنائی به روندهای درونی، تعیین کننده، طبقاتی  و ماهوی.

1
·        در این صورت و فقط در این صورت است که می توان با نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین (امپریالیسم، فاشیسم، آوانتوریسم، فوندامنتالیسم، آنارشیسم و غیره)  به زور فانتزی، «صمیمیت و اعتماد متقابل» اختراع و احساس کرد.   
·        کسی به اشاره محجوبانه و شرمگینانه کسی به ایرادات بی محتوا، سطحی و صوری در سمتگیری و موضعگیری خود اعتراضی ندارد.
·        ایرادگیری های فرعی و فرمال نوعی «ذم» شبیه مدح اند.

·        اختلاف نظر و واکنش واقعی وقتی علنی و آشکار می گردد که دست به ریشه قضایا برده شود.
·        آنگاه حمله و هجوم آوانتوریسم و فوندامنتالیسم و آنارشیسم و غیره با تمامت دهشت و نکبت خود عرض آغاز می شود.
·        آنگاه جان هوشنگ تیزابی را فقط با دفاع رستمانه صفر قهرمانی می توان از گزند ددان درنده مصون داشت.

2
·        امتحانش دشوار نیست:
·        تا زمانی که در سنت دفاع از حقیقت عینی به انتقاد از خود می پردازی، مثلا از طبری و یا احزاب کمونیست و یا مائوئیسم و استالینیسم و غیره انتقاد می کنی، از هیچ آوانتوریست و آنارشیست و فاشیستی بی حرمتی نمی بینی.
·        چه بسا حتی با تقاضای دوستی مجازی و قلابی در فیسبوک اجر و پاداش می بینی و احسنت و مرحبا درو می کنی.
·        اما به محض دفاع از سوسیالیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم لات و لومپن واره وارد میدان می شوند و لت و پارت می کنند.

3
·        همین روند و روال در سایت های آوانتوریستی نیز کماکان جاری است:
·        همه از دم تظاهر به رعایت حقوق بشر و دموکراسی فئودالی می کنند.
·        ولی به محض اینکه دست به ریشه می بری و از ماهیت طبقاتی پدیده ها و روندها و عوام فریبی ها پرده برمی داری، چاقوکشی شروع می شود و نظرات و کامنت هایت را به بهانه هائی جائی می فرستند که عرب نی انداخته است.
·        این اما مانع چپ نمائی حضرات نمی شود.
·        با بزرگواری فئودالی در مدح ماه مه و در دفاع از «سوسیالیسم» و «مارکسیسم بی لنینیسم» و حقوق کارگر و غیره داد سخن سر می دهند و به فاشیسم لگام گسیخته در اوکراین حتی می تازند.

4
 خاوری
بار دوم، مرحله بعدی دیدار در زندان قصر انجام شد.
در اینجا هم او و حسن ضیاء ظریفی علیرغم تبلیغات متداول و روزمره ضد توده ­ای 
روابط نزدیک و صمیمانه­ خودشان را با حکمت جو و من حفظ کرده بودند.

·        در این بند از گزارش خاوری، هم پسیکولوژی خود او آشکار می گردد و هم ایدئولوژی خود او.

·        چرا و به چه دلیل ما به این استنباط می رسیم؟

5
در اینجا هم او و حسن ضیاء ظریفی علیرغم تبلیغات متداول و روزمره ضد توده ­ای 
روابط نزدیک و صمیمانه­ خودشان را با حکمت جو و من حفظ کرده بودند.

·        خاوری به احتمال قوی نه تعریفی روشن از این «روابط نزدیک و صمیمانه» دارد و نه دلیلی قوی برای آن.
·        چگونه دشمن طبقاتی کسی می تواند به پایگاه طبقاتی او «بطور متداول و روزمره» یورش برد، یعنی به مبارزه ایدئولوژیکی بی امان مبادرت ورزد، ولی در عین حال  «روابط نزدیک و صمیمانه» اصیل و راستین با حکمت جو و خود او داشته باشد؟
·        پیش شرط حفظ و تداوم  «روابط نزدیک و صمیمانه» فی مابین احتمالا این بوده که خاوری و حکمتجو در قبال این لجن پراکنی های ایدئولوژیکی یا سکوت کرده اند و یا کار کارسازی نکرده اند.

6
·        شاید دامنه ی همین «روابط نزدیک و صمیمانه» با دشمنان توده و حزب توده در زمان کیانوری وسعت چشمگیری به خود گرفته و شامل حال فوندامنتالیسم (آوانتوریسم راستگرا) هم  شده است.

7
·        امروزه طرفداران «حزب توده» کذائی فرم طیفی رنگین کمانی به خود گرفته است.
·        حزب توده متشکل از ده ها دار و دسته به تنها چیزی که اعتنائی ندارد، مبارزه ایدئولوژیکی و دفاع از سنگر طبقه و توده است.
·        ظاهرا مارکسیسم ـ لنینیسم بسان کابوسی در دور دور های ذهن پریشان حضرات دفن شده و کسی کمترین حوصله و علاقه ای به یاد آوری آن کابوس ندارد.

8
و هم چنان مذاکراتی جستجوگرایانه برای بهبود روابط سازمان­ های چپ 
آن روز  ایران انجام می ­دادیم.

·        وقتی کسی تضادهای ماهوی و طبقاتی را نادیده گیرد، با هر دار و دسته ای می تواند به «وحدت»  برسد.
·        امروزه همین خط مشی در شعاری تحت عنوان «تفاوت در اندیشه، وحدت در عمل» نمایندگی می شود.
·        ظاهرا احدی اعتراضی ندارد.
·        تفاوت در اندیشه یعنی اختلاف نظر.
·        دیالک تیک اندیشه و عمل بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک است.
·        بزعم کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم پیش شرط وحدت عمل، وحدت نظر (تئوری، اندیشه) است.

9
·        اینکه با اختلاف نظر چگونه می توان با دار و دسته ای به وحدت عمل اصیل و معنامند و بی خطر رسید، خود بحث شورانگیزی است.
·        شورانگیزتر از آن اما تفاوت اندیشه در تک تک اعضا و هواداران خود این احزاب و سازمان های پا در هوا ست.

10
به خوبی احساس می­ شد که از نمودهای صرفا احساسی و چپ نمایانه،
که در آن دوران در زندان­ ها کم به چشم نمی ­خورد،
ناراضی و ناراحت است.

·        وقتی از درنگ بر عناصر سطحی، بی محتوا و فرمال و فرعی سخن رفت، اکنون از سوی خود خاوری هم تصریح می شود و هم تصدیق.
·        نارضایتی جزنی بزعم خاوری از «نمودهای احساسی و چپنمایانه»  بوده است.
·        خدا کند حداقل چنین بوده باشد.

·        نمود اما به چه معنی است؟

11

·        نمود در قاموس حتی شیخ شیراز در دیالک تیک نمود و بود معنی کسب می کند و نه در پیله منفرد و مجزای مطلق خویش.
·        دیالک تیک نمود و بود بسط و تعمیم دیالک تیک پدیده (نمود) و ماهیت (امیر نیک آیین)  است.
·        بزعم خاوری، جزنی نیز نه از ماهیت ها، بلکه از نمودها، نه از باطن طبقاتی احزاب و سازمان ها و دار و دسته ها و افراد، بلکه از ظاهر رفتار و گفتار اعضای آنها ناراضی بوده است.

12
به خوبی احساس می­ شد که از نمودهای صرفا احساسی و چپ نمایانه،
که در آن دوران در زندان­ ها کم به چشم نمی ­خورد،
ناراضی و ناراحت است.

·        جالب اما طرز تفکر متافیزیکی خود خاوری است که در این جمله ایشان نعره می کشد:
·        خاوری ظاهرا نمودها را در پیوند با ماهیت ها نمی بیند و فکر می کند که نمودها خودکفا و خود رو و خود زا هستند.

·        بزعم خاوری افراد و اقشار و طبقات اجتماعی بنا بر پسیکولوژی شان و نه بنا بر ایدئولوژی شان، «نمودهای صرفا احساسی و چپنمایانه» کسب می کنند.

·        قاعدتا باید به این نتیجه رسید که بزعم خاوری و همگنان برای رفع و نفی «نمودهای صرفا احساسی و چپنمایانه» مزاحم فقط باید مانور پسیکولوژیکی داد.

·        مثلا هندوانه زیر بغل نگهدار و  خلیق و این و آن داد و ضمنا ایدئولوژی را فراموش کرد و اختلافات ایدئولوژیکی (طبقاتی) را حتی المقدور ماستمالی کرد و خوش بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر