۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

کمونیست ها امروز (60)

اثری از مجله ارجمند هفته 
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور

توده ها امروز، در چنگ سیستم رسانه  های گروهی بغایت تکمیل گشته ای اسیرند که سر نخ شان در دست طبقه حاکمه است.
ما امروز با اشاعه دروغ برای تحمیق خلق، با عرضه انبوه و غول آسائی از واقعیات امور بی معنی، زباله و بی ربط بهم، با شبه اطلاعات کاذب منحرف ساز، با خفه کردن بی سر و صدای صداها در گلو و با تأملات سنجیده برای تخریب شعور و باب میل خود ساختن آن مواجهیم و متأسفانه وسایل زیادی در اختیار نداریم.

فصل هشتم
بخش ششم
مسائل بشریت بمثابه مسائل طبقاتی

·        من می گویم، مبارزه طبقاتی و با آن به آخرین نکته تأملات خویش می رسم.
·        بعد از انتشار دهها کتاب معروف به «پروسترویکا» از میخائیل گورباچوف، اغلب چنین استدلال می شود، که گویا مسائل بشریت، مسائلی اند که ربطی به طبقات ندارند و عاری از مختصات طبقاتی اند.

·        مسائل بزرگ بشریت به شرح زیرند:

الف
·        صلح جهانی

ب
·        حفظ شرایط حیاتی طبیعی نوع بشر

ت
·        حفظ تمامت ئوکولوژیکی (محیط زیستی) طبیعت

پ
·        توسعه و تکامل جهان سوم
ث
·        از بین بردن فقر و ذلت

ج
·        رعایت حقوق بشری عام و غیره.

1

·        همه این مسائل نتیجه تضادهای درونی کاپیتالیسم اند.

2

·        همه این مسائل که لاینحل می مانند، نشان هائی برای تعیین دورانی ـ تاریخی شرایط سیاسی موجود اند.
3

·        همه این مسائل و معضلات ـ بدون استثناء ـ ماهیتا از ساختار طبقاتی فرماسیون اجتماعی سرمایه داری سرچشمه می گیرند.
4
 
·        و در هر فرماسیون اجتماعی، مسائل و معضلات بنیادی ـ همواره ـ مسائلی بوده اند که به همه انسان ها مربوط می شوند و لذا مسائل و معضلات بشریت محسوب می شوند.

5

·        این مسائل و معضلات ـ اما ـ بطور طبقاتی در ساختاری جا سازی شده اند که حاوی آنها ست و در فرمی جا سازی شده اند، که محتوایش را تشکیل می دهند.

6

·        این بدان معنی است که اگر ما امروز در قبال مسائل بشریت قرار داریم، که باید حل شوند، اگر واقعا می خواهیم که بقای بشرنوعی ـ تاریخی انسان تضمین شود، آنگاه دیگر نمی توان بر اساس برنامه های غیر طبقاتی و به اصطلاح انسانی ـ تعقلی ـ عمومی به حل آنها پرداخت.

7

·        دم زدن مدام از عدالت اخلاقی ـ بلحاظ سیاسی ـ معنا و تأثیر  چندانی ندارد.

8

·        حل مسائل بشریت باید تحت شرایط مبارزه طبقاتی صورت گیرد.

9

·        اینجا می توان نقش مهم کمونیست ها را در مبارزه برای حل مسائل و معضلات بشریت تعیین کرد.

10

·        وقتی که من از مبارزه طبقاتی و مسائل طبقاتی سخن می گویم، مبدأ حرکتم تعریفی است که در سنت مارکسیستی از مفهوم طبقه به عمل آمده است:

·        «طبقات به گروه های بزرگی از انسان ها اطلاق می شوند، که بنا بر معیارهای زیرین از یکدیگر متمایز می شوند:

الف

·        بنا بر جایگاه خویش در سیستم تولید اجتماعی بطور تاریخی تعیین شده.

ب
·        بنا بر رابطه خویش با وسایل تولید.
·        (رابطه ای که در قوانین ثبت و فرمولبندی شده است.)

ت
·        بنا بر نقش خویش در سازمان اجتماعی کار

پ

·        و در نتیجه بنا بر نوع تصاحب ثروت اجتماعی و میزان سهم خود از ثروت اجتماعی.

ث

·          طبقات گروه هائی از انسان ها هستند که یکی از آنها می تواند ببرکت جایگاه متفاوت خویش در سیستم اجتماعی اقتصاد معینی، کار دیگری را تصاحب کند.»
·        (کلیات لنین، جلد 29، ص 410)

ج
·        وفرهنگ واژه های فلسفی می افزاید:
·        «معیار ماهوی برای تمیز طبقات عبارت است از جایگاه هر کدام در سیستم تولید اجتماعی بطور تاریخی تعیین شده و متعاقب آن، رابطه آنها نسبت به وسایل تولید.»

·        مراجعه کنید به طبقه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

11

·        طبقات اجتماعی بوسیله تصاحب اضافه ارزش تعریف می شوند.

الف

·        طبقه سرمایه دار اضافه ارزش را، بمثابه سود خصوصی بیرون می کشد (به همان سان که دامدار، کره را از شیر بیرون می کشد. مترجم)
·        و طبقه کارگر اضافه ارزش را تولید می کند. 
ب

·        این تعریف عام طبقات یک انتزاع نظری (تئوریکی) است.

ت

·        موقعیت طبقاتی انسان ها در شیوه هستی معینی که انسان ها در روند کار و در روند بهره وری سرمایه قرار می گیرند، ملموس می شود. 
پ

·        از این لحاظ ـ عملا ـ تغییراتی صورت گرفته است.

ث

·        شرایط خارجی ئی که در آن، طبقه کارگر، یعنی توده های عظیم مردم، اضافه ارزش تولید می کنند، دیگر همان فرم های استثمار سابق نیستند.

ج

·        مفهوم طبقه را دیگر نمی توان مثل مراحل آغازین جنبش کارگری و مبارزات بزرگ سندیکائی در پایان قرن نوزدهم، بطور بی واسطه و به آسانی فهمید و فهماند.

ح

·        مناسبات استثمار (حداقل در متروپول ها) عریانی و آشکاری سابق را از دست داده اند و زیر سرپوش قرار دارند و لذا بدون واسطه وارد شعور مردم نمی شوند.

خ

·        بنابرین، شعور طبقاتی که در بخش اعظم طبقه کارگر وجود داشت، امروز نمی تواند در کل طبقه کارگر بازتولید شود.

د

·        اگرچه توده های عظیم مردم به طبقه کارگر تعلق دارند، ولی آنها خود به موقعیت طبقاتی خود واقف نیستند.

12

·        چگونگی تشکیل ساختارهای شعور طبقاتی مسئله ای است که به کار تبلیغی و ترویجی ما مربوط می شود و در وهله اول به روندهای توسعه عینی در خود محل کار بستگی دارد.

13

·        ما ـ در هر حال ـ باید مفهوم طبقه را با مضامین ملموس و تجربه پذیر پر کنیم، با مضامینی غیر از مضامین سال 1920.

14
·        این وظیفه ما ست.
·        من ـ اما ـ فکر نمی کنم که مفهوم طبقه زاید شده است.
·        صرفا به این دلیل که فقط فرم های نمودین آن عوض شده اند .
·        این پدیده قابل بررسی و پژوهش است.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر