تحلیل سیاوش کسرائی از «مرغ آمین» نیما
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
گاف سنگزاد
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
گاف سنگزاد
نیما
چون نشان از آتشی در دود و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود، تکان در سر
چون نشان از آتشی در دود و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود، تکان در سر
1
·
این بند شعر نیما تأییدی بر برداشت ما از آن است:
·
مرغ آمین شبانه، بی رد پا و بی سر و صدا می آید،
بسان «آتشی در دود و خاکستر!»
·
تصور و تصویر نیما ستایش انگیز است:
·
حضور مرغ آمین، بسان حضور شعله در دود است و بسان
حضور آتش در خاکستر.
·
مرغ آمین هست و علیرغم آن دیدنش دشوار است.
2
چون نشان از آتشی در دود و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود، تکان در سر
چون نشان از آتشی در دود و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود، تکان در سر
·
مرغ آمین بسان سربازان در ارتش با اسم شب می آید،
اسم شبی که کلید قفل آشنائی است.
·
اسم شبی که قراردادی است و فقط برای همرزمان قابل
فهم است و نه برای دشمنان.
3
چون نشان از آتشی در دود و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود، تکان در سر
چون نشان از آتشی در دود و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود، تکان در سر
·
برداشت سیاوش ازاین بند شعر نیما به شرح زیر است:
سیاوش
وهمچنین شبروی، كارآزمودگان را ست، و نام شبی كه كلید آشنائی است، گرمی لبخند مرغ آمین است
چون نشان ازآتشی در دود و خاكستر
وهمچنین شبروی، كارآزمودگان را ست، و نام شبی كه كلید آشنائی است، گرمی لبخند مرغ آمین است
چون نشان ازآتشی در دود و خاكستر
·
برداشت ما از این بند شعر این است که میان مرغ آمین
و توده وجه مشترکی به نام درد وجود دارد و زبان رمز و یا اسم شب، درد فردی و درد
توده ای، درد خاص و درد عام است.
·
درد مشترک میان توده و حزب توده، کلید تفاهم
متقابل است.
·
درد مشترک اما از پیوند ارگانیک مرغ آمین با توده
پرده برمی دارد.
·
دردمندان در پرتو درد مشترک به زبان مشترک، به
اسم شبی واحد دست می یابند و به شناسائی همدیگر نایل می آیند، به همان سان که به
شعله پنهان در دود و به آتش خفته در خاکستر پی می برند.
·
معلوم نیست که سیاوش چگونه به «لبخند مرغ آمین» رسیده
است.
نیما
وز پی آنکه بگیرد ناله های ناله پردازان ره در گوش
از کسان احوال می جوید.
چه گذشته است و چه نگذشته است
سرگذشته های خود را هر که با آن محرم هشیار می گوید.
داستان از درد می رانند مردم.
در خیال استجابت های روزانی
مرغ آمین را بدان نامی که او را هست، می خوانند مردم
وز پی آنکه بگیرد ناله های ناله پردازان ره در گوش
از کسان احوال می جوید.
چه گذشته است و چه نگذشته است
سرگذشته های خود را هر که با آن محرم هشیار می گوید.
داستان از درد می رانند مردم.
در خیال استجابت های روزانی
مرغ آمین را بدان نامی که او را هست، می خوانند مردم
·
نیما در این بند شعر از محتوای گفت و گوی مردم با
مرغ آمین پرده برمی دارد:
1
·
مرغ آمین از روند و روال زندگی توده می پرسد، از
هرآنچه که گذشته و نگذشته است.
·
منظور نیما از مفهوم «هرآنچه که گذشته و نگذشته» چیست؟
2
·
در این مفهوم نیما به احتمال قوی، دیالک تیک توده
و طبقه حاکمه شعله می کشد.
·
مرغ آمین در پرتو این مفهوم است که هم به چند و
چون مبارزه طبقاتی پی می برد و هم به تناسب قوا میان توده و طبقه حاکمه.
سیاوش
و او رمزآشنائی را می نماید:
پوشیده، پوشیده آشنائی می دهد و مردم ترس خورده زبان دركام كشیده می شناسندش:
داستان ازدرد می گویند مردم
درخیال استجابت های روزانی
مرغ آمین را بدان نامی كه او را هست می خوانند مردم.
و او رمزآشنائی را می نماید:
پوشیده، پوشیده آشنائی می دهد و مردم ترس خورده زبان دركام كشیده می شناسندش:
داستان ازدرد می گویند مردم
درخیال استجابت های روزانی
مرغ آمین را بدان نامی كه او را هست می خوانند مردم.
·
مردم داستان درد خویش با مرغ آمین در میان می
گذارند، به امید اینکه حاجات شان روا شود.
نیما
خلق می گویند:
« آمین!
در شبی اینگونه با بیدادش آیین.
رستگاری بخش ـــ ای مرغ شباهنگام ـــ ما را!
و به ما بنمای راه ما به سوی عافیتگاهی.
هر که را ـــ ای آشناپرور ـــ ببخشا بهره از روزی که می جوید.»
خلق می گویند:
« آمین!
در شبی اینگونه با بیدادش آیین.
رستگاری بخش ـــ ای مرغ شباهنگام ـــ ما را!
و به ما بنمای راه ما به سوی عافیتگاهی.
هر که را ـــ ای آشناپرور ـــ ببخشا بهره از روزی که می جوید.»
·
نیما در این بند شعر از مطالبات توده پرده برمی
دارد:
1
·
توده در شبی بیدادآئین، رستگاری می طلبد، رهائی
از بیداد می طلبد.
2
·
توده عافیتگاهی می طلبد که هر کس از روزی که می جوید، بهره ور گردد.
نیما
زیر باران نواهایی که می گویند:
« باد رنج ناروای خلق را پایان!»
( و به رنج ناروای خلق هر لحظه می افزاید.)
زیر باران نواهایی که می گویند:
« باد رنج ناروای خلق را پایان!»
( و به رنج ناروای خلق هر لحظه می افزاید.)
·
نیما در این بند شعر، از شعبده بازی های طبقه حاکمه
پرده برمی دارد:
·
طبقه حاکمه با بوق و کرنا شب و روز، وعده پایان رنج
ناروای خلق را می دهد، ولی علیرغم آن بر رنج خلق، دمبدم افزوده می شود.
سیاوش
و هر چه مردم را سر غم كمتری است، مرغ را اندیشه نوید وهمبستگی است.
و هر چه مردم را سر غم كمتری است، مرغ را اندیشه نوید وهمبستگی است.
·
سیاوش در این حکم از دیالک تیک توده و مرغ آمین (حزب
توده) پرده برمی دارد:
·
توده خواهان کاهش اندوه (غم کمتر) است.
·
توده خواهان کاهش بار سنگین رنجی است که بر دوش
می برد.
·
توده خواهان فراغت موقتی از رنج مهیبی است که لحظه
به لحظه دمار از روزگارش در می آورد.
·
مرغ آمین اما به رهایش نهائی و استراتژیکی توده
می اندیشد.
·
از این رو ست که در اندیشه نوید و همبستگی است.
·
احتمالا منظور سیاوش از نوید، نوید پیروزی نهائی
توده است.
·
امید قانونمند به رهایش نهائی است.
سیاوش
خلق از رنج می گوید و مرغ به رنج، سلاح امید می بخشد.
محرومان نفرین می كنند و مرغ آن همه را به كینه تصحیح می كند.
خلق از رنج می گوید و مرغ به رنج، سلاح امید می بخشد.
محرومان نفرین می كنند و مرغ آن همه را به كینه تصحیح می كند.
·
زیر قلم سیاوش هم هویت مرغ آمین رفته رفته آشکارتر
می گردد و هم صراحتی نظری در دیالک تیک توده و مرغ آمین جاری می شود:
1
·
توده از رنج شکوه دارد و مرغ آمین به پایان قطعی
رنج و استثمار و ستم می اندیشد و لذا به رنج توده زرهی از امید می پوشاند تا توده روئین
تن شود و بسان سیل خروشانی سد و بندهای مهیب از سر راه تاریخ بردارد.
2
·
توده از ناآگاهی، تنگ حوصلگی و بی تابی نفرین می
کند و مرغ آمین، نفرین به این و آن را، نفرین به منفرد و خاص را به کینه طبقاتی عام
اعتلا می بخشد تا مسئله بطور ریشه ای و قطعی حل شود.
·
تا مسئله بطور کلی و در پله عام حل شود.
3
·
اکنون معلوم می شود که مرغ آمین فقط می تواند حزب
طراز نوین توده باشد.
·
مرغ آمین فقط می تواند وجدان بیدار توده باشد.
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر