۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

متانقدی بر نقد جزوۀ «ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء» (3)

  مسعود اخگر
 (دنيا، نشريۀ سياسی و تئوريک کميتۀ مرکزی حزب تودۀ ايران، سال دوازدهم، دورۀ دوم، شمارۀ ۳، پائیز ۱۳۵۰)
سرچشمه:
تارنگاشت عدالت
یدالله سلطان پور

اخگر
مطلق کردن دشواری‌ها و نیروی دشمن و ناتوانی خویش
یکی از پایه‌ های اساسی استدلالی که در « ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء» به آن تکیه شده، این است که گویا کارگران در محیط ترور و خفقان و ارعاب کنونی، «نیروی دشمن خود را مطلق و ناتوانی خود را برای رهایی از سلطۀ دشمن نیز مطلق می‌پندارند».
و به همین جهت یک کارگر:
«ترجیح می‌دهد که برای ادامۀ زندگی بره ‌ای سر به راه، عنصری بی‌ علاقه به‌ مسایل سیاسی باشد.»
(نقل قول‌های مربوط به ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء همه جا از شمارۀ سوم روزنامۀ «نبرد» (مرداد ۱۳۵۰) اخذ شده است.

·        ما نخست همین فراز از نوشته اخگر را مورد تأمل قرار می دهیم:

عنوان
« ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء»

·        عنوان همین اثر پویان باید قبل از هر چیز مورد تأمل قرار گیرد:

مفهوم « ضرورت مبارزۀ مسلحانه»   

·        امیر پرویز پویان مقوله فلسفی «ضرورت» را برای توجیه نظر خود بکار می برند.

1

·        مقوله فلسفی «ضرورت» و یا «جبر»  در استدلال پویان بر دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) استوار است.
·        در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) نقش تعیین کننده از آن جبر (ضرورت) است، ولی اختیار (آزادی) هیچ واره و هیچکاره نیست و نقش جدی و بی چون و چرای معینی در داربست این دیالک تیک به عهده دارد و این نقش در رعصه جامعه بشری با توسعه شعور فردی و یا جمعی سوبژکت مورد نظر افزایش می یابد:
·        به قول هگل، «آزادی درک ضرورت است!»
·        هرچه سوبژکت به درک بیشتری از جبر و یا ضرورت (قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر روندهای طبیعی و اجتماعی) نایل آید، اختیار و آزادی او توسعه بیشتری می یابد.

2
مفهوم « ضرورت مبارزۀ مسلحانه»   

·        وقتی پویان از ضرورت مبارزه مسلحانه دم می زنند، این بدان معنی خواهد بود که ایشان دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل دیالک تیک مبارزه مسلحانه و فرم های دیگر مبارزه بسط و تعمیم می دهند و قاعدتا نقش تعیین کننده را از آن جبر (مبارزه مسلحانه) می دانند.

3

·        اما اگر ایشان مبارزه مسلحانه را تنها ره رهائی تلقی کنند، این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ  خواهد بود.
·        در این صورت، فرم های دیگر مبارزه طبقاتی هیچ واره و هیچ کاره تلقی خواهند شد.

·        این اما به چه معنی و به چه دلیل است؟
4

·        مطلق کردن فرم مسلحانه مبارزه عملا به معنی محروم کردن سوبژکت مبارز از فرم های دیگر مبارزه است.
·        این به معنی محکوم کردن سوبژکت مبارزه به شکست خواهد بود.
·        چون خود اعمال قهر، حاوی فرم های مختلف و مؤثر است.
·        به عنوان مثال، اعتصابات و تظاهرات شهری و یا منطقه ای و یا کشوری می تواند وسیله اعمال قهر بسیار مؤثرتری از تسخیر ژاندارمری ئی و یا ترور مستشاری باشد.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا پویان و همگنانش نسبت به امر پیروزی سوبژکت مورد نظر خود بی اعتنا هستند؟

·        ما باید در روند تحلیل به این پرسش پاسخ بیابیم.

5
مفهوم « ضرورت مبارزۀ مسلحانه»   

·        اعلام پیشاپیش «ضرورت مبارزۀ مسلحانه» و استدلال و توجیه و اثبات آن، اما در بهترین حالت به معنی وارونه کردن دیالک تیک فرم و محتوا ست و در بدترین حالت به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ است.

·        چرا و به چه دلیل؟
6

·        به این دلیل که مبارزه مسلحانه، فرم معینی از مبارزه است.
·        وقتی کسی از ضرورت فرم مسلحانه مبارزه دم می زند، عملا محتوای مبارزه را یا فراموش می کند، یا پرده پوشی می کند و یا به درجه قطبی بی اهمیت در دیالک تیک فرم و محتوا و در بدترین حالت به درجه هیچ و پوچ تنزل می دهد.

·        مبارزه مسلحانه آری، ولی به چه نیتی؟
·        سرنگون کردن حاکمیتی آری، ولی جایگزین سازی آن با چه حاکمیتی؟

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا پویان و همگنانش برای محتوای مبارزه سوبژکت مبارز اعتنائی ندارند و یا چرا محتوای مبارزه را به باد فراموشی می سپارند و یا هیچ واره تلقی می کنند؟

7
مفهوم « ضرورت مبارزۀ مسلحانه»   

·        مبارزه بالاعم و مبارزه مسلحانه بالاخص وسیله ای برای نیل به هدف و آماجی است.
·        وقتی کسی شعار «مبارزه مسلحانه تنها ره رهائی» را می دهد، وسیله را نام می برد، ولی هدف و آماج را مسکوت می گذارد.

·        این اما به چه معنی است؟
8

·        این بدان معنی است که چنین کسی و یا گروهی دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می دهد و عملا وسیله واحدی را برای رسیدن به هدف و آماج خویش کافی می داند و به عبارت دیگر مطلق می کند.
·        این انحراف نظری را می توان فرمی از اینسترومنتالیسم (ابزارگرائی) تلقی کرد.
·        مطلق کردن وسیله اما به معنی تخریب دیالک تیک وسیله و هدف است و تخریب دیالک تیک عینی هستی، مادر همه خطاها و خیانت ها و جنایت ها ست.

9

·        وقتی کسی وسیله ای را تا حد بتی اعتلا می بخشد، همه چیزهای دیگر سلب ارزش و اعتبار می شوند.
·        چنین کسی تمامی ارزش ها و هنجارهای مثبت بشری را در برابر وسیله محبوب و بت واره خویش قربانی می کند و رفته رفته هدف و آماج هومانیستی و ترقی طلبانه بکلی فراموش می شود.

10
مفهوم « ضرورت مبارزۀ مسلحانه»   

·        فرم مسلحانه مبارزه که خود فرم های مختلف دارد، اما فقط یکی از تاکتیک های مبارزه می تواند باشد.
·        کسی که این فرم از مبارزه را مطلق می کند، در عین حال به بسط و تعمیم دیالک تیک استراتژی و تاکتیک به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز مبادرت می ورزد.
·        بدین طریق آماج استراتژیکی بکلی فراموش می شود و تاکتیک واحدی هم استراتژی و هم تاکتیک قلمداد می شود.
·        همین تخریب دیالک تیک عینی واقعا هم صورت می گیرد و منطقا هم می بایستی صورت گیرد:

·        چرا ما این ادعا را بر زبان می رانیم؟
11


·        دلیلش این است که یکی دیگر از نمایندگان همین آوانتوریسم چپ، به نام مسعود احمدزاده، جزوه ای تحت عنوان «جنگ مسلحانه به مثابه هم استرتژی و هم تاکتیک» منتشر می کنند و عملا میان دو قطب دیالک تیک عینی علامت تساوی می گذارند.

·        این کردوکار بلحاظ نظری و منطقی ممنوع، اما در تاریخ تفکر بشری، چه منشائی داشته است؟

12

·        این فرم از تخریب دیالک تیک عینی، منشاء عرفانی و پانته ئیستی دارد.

·        پانته ئیسم و عرفان نیز برای عوامفریبی، از تخریب عام ترین دیالک تیک هستی شروع به کار می کنند:
·        آنها میان ماده و روح، وجود و شعور، طبیعت و جامعه و خدا علامت تساوی می گذارند و از همه خدائی دم می زنند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر