۱۳۹۱ دی ۱۷, یکشنبه

تمرین تفکر مفهومی (118)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص   128 )   
چه خوش گفت، شاگرد منسوج باف
چو عنقا بر آورد و پیل و زراف:
«مرا صورتی بر نیاید ز دست
که نقشش معلم ز بالا نبست»      

1
·        سعدی در این حکم، از سوئی دیالک تیک ماده و شعور را به شکل دیالک تیک اشیاء و تصاویر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را به درستی از آن ماده (اشیاء) می داند.
·        ماده، در فرم های حرکتی مختلفش در آئینه ضمیر انسانی منعکس می شود و به پیدایش تصاویر معنوی، به تشکیل شعور انسانی (تصورات، ادراکات، مفاهیم، احکام، تئوری ها، قوانین و غیره) منجر می گردد.

2
·        سعدی در این حکم، از سوی دیگر، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک نقاش و نقش، دیالک تیک شاگرد منسوج باف ـ صورت عنقا و پیل و زراف توسعه و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را بدرستی از آن اوبژکت می داند:
·        اگر اوبژکت وجود نداتشه بادش، تصویر ان نیز وجود نخواهد داشت.
·        سعدی از قول شاگرد منسوج باف می گوید که او تنها صورتی را می تواند نقش زند که در عالم واقع وجود دارد.
·        به عبارت دیگر سوبژکت، کاری جز باز تولید آنچه که واقعا هست، انجام نمی دهد.

3
·        به خیال سعدی، شاگرد منسوج باف با عکاس فرقی ندارد:
·        او آنچه را که هست، مو به مو کپی می کند.
·        تابلوی نقاشی با عکس تفاوتی ندارد.

4
·        این ادعای غلط و نادرستی نیست.
·        این حتی دروغ بی شرمانه ای است.
·        چون از دهن هنرمند خلاقی مثل سعدی بیرون می آید.

·        ایراد بینشی سعدی اما کجا ست؟

5
·        ایراد سعدی آنجا ست که او دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را که به شکل دیالک تیک عنقا و فیل  زراف ـ شاگرد منسوج باف بسط و تعمیم داده بود، به شکل دیالک تیک همه چیز و هیچ تخریب می کند.
·        آن سان که برای سوبژکت (شاگرد منسوج باف) هیچ نقشی نمی ماند.
·        ولی در هیچ دیالک تیکی، قطب هیچ واره و هیچکاره وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد.

6
·        برای روشن شدن موضوع، برای درک نقش سوبژکت در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، کافی است، که به جای نقاش، معمار (بنا) را بگذاریم.
·        سعدی بدرستی خواهد گفت که بنا خانه ای را می سازد که قبلا خدا ساخته است و کار بنا باز تولید خانه های یکسان است و بس.
·        زنبور عسل میلیون ها سال است که سلول های مومی یکسان می سازد، ولی انسان در عمر کوتاه خویش هرگز دو خانه مطلقا همانند نساخته است.
·        خانه دیروز تفاوت جدی با خانه امروز دارد و خانه فردا از هر نظر بهتر و کاملتر از خانه های دیروزی و امروزی خواهد بود.
·        سوبژکت انسانی (بر خلاف زنبور) خانه را قبل از اینکه در عالم واقع بسازد، در ذهن خود می سازد و سپس ذهنیت خود را مادیت می بخشد و در روند این گذار از ذهنی به عینی، در جریان این گذار از فکری به مادی داد وستد بی وقفه میان سوبژکت و اوبژکت به کار می افتد.
·        سوبژکت در روند کار نه تنها اوبژکت را می شناسد و تغییر می دهد، بلکه همزمان خود را می شناسد و تغییر می دهد.
·        راز تکامل خانه ها و انسانها در طول زمان همین جا ست.

7
·        به عبارت دیگر، راز تکامل انسان و جامعه و جهان در همین دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت است.
·        در این دیالک تیک در عرصه جامعه، یعنی اگر اوبژکت جامعه باشد،  نقش تعیین کننده از آن سوبژکت تاریخ ساز (توده های مولد و زحمتکش) است.

8
·        اما در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در تئوری شناخت قضیه از قراری دیگر است.
·        در این دیالک تیک، در عرصه تئوری شناخت، یعنی وقتی که  اوبژکت، موضوع شناخت باشد، نقش تعیین کننده از آن اوبژکت (موضوع شناخت) خواهد بود.
·        یعنی اوبژکت شناخت (ماده) باید در ضمیر انسانی منعکس  شود و شناخته شود.
·        اوبژکت شناخت حاوی محتوای شناخت است.
·        خریت خر در خود خر است و نه در شناسنده خر. 
·        شعور انسانی انعکاس ماده عینی است.

9
·        به عبارت دیگر در دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف (دیالک تیک ماده و شعور، مادی و روحی) محتوای شناخت را اوبژکت تشکیل می دهد و لذا نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت است، نه سوبژکت شناخت.
·        شعور انسانی هر آنچه را که در عالم واقع وجود دارد، منعکس می کند، اما خلق نمی کند و نمی تواند خلق کند.
·        این انعکاس می تواند حقیقی، یعنی منطبق با واقعیت عینی باشد و یا مخدوش و نادرست باشد.

10
·        نکته دیگر این است که شاگرد منسوج باف می تواند با توجه به پرندگان واقعی، پرنده ای غیر واقعی و تخیلی به نام عنقا و یا سیمرغ سرهم بندی کند که در عالم واقع بطور مستقل وجود ندارد.
·        بنایرین سوبژکت از استقلال نسبی برخوردار است و به فراورده هنری خود مهر انسانی خاص خود را می زند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر